عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت534 📝
༊────────୨୧────────༊
ابروهایش بالا میرود:
-کوروش؟
سر تکان میدهم که آرام میخندد:
-به به چه شود!
-بله شمام باید قول بدی برامون گیتار بزنی و بخونی! اونم شب کنار دریا و آتیش!
هنوز این لحظه نرسیده ذوق زده ام و این حتی از نگاهم پیداست، کوهیار موافقت میکند و سراغ شهاب را میگیرد که توضیح میدهم ساحل است.
برای خرید همراه پدر و کوهیار راهی بازار میشویم، بقیه همراهمان نیامدند، با کمک هم کلی خرید میکنیم و به ویلا برمیگردیم.
پدر اتومبیل را داخل حیاط پارک میکند، مقداری از خریدهارا دست میگیرم و از ماشین خارج میشوم، شهاب با چهره ای گرفته روی صندلی مقابل در ورودی نشسته، آنقدر ناراحت است که حتی متوجه آمدنمان نشده...
با تعجب جلو میروم، امروز داخل این ویلا چخبر است؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع