عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت547 📝
༊────────୨୧────────༊
با دهانی باز و چشمانی گرد به لبهایش نگاه میکنم... این شهاب است؟ شهاب است که اینطور حرف میزند؟ با لکنت زمزمه میکنم:
-من... من... نخواستم وقتی تو به هاله تعلق داری بیشتر از این بین تون قرار بگیرم!
فریاد میکشد:
-هاله؟ کدوم هاله؟ من و هاله هیچ نسبتی باهم نداریم میفهمی؟
سمت اتاقش میرود و با عصبانیت در تراسش را بهم میکوبد، مات و مبهوت داخل تراس ایستاده ام و چشمانم روی در اتاقش زوم شده... من چه شنیده بودم؟ شهاب چه میگفت؟ صدایش مدام در گوشم زنگ میخورد...
هرچه فکر میکنم منظور حرفهایش را متوجه نمیشوم، تنها قطره های درشت اشک روی گونه ام سرازیر میشود.
دستم را به نرده های سرد و خیس میگیرم و منظره طوفانی دریا را تماشا میکنم، قطره های باران روی دستانم میچکند، نفس عمیق میکشم اما بغضی بزرگ مانع میشود و بی اراده هق میزنم...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع