عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت581 📝
༊────────୨୧────────༊
ابرویی بالا میدهد و جدی میشود:
-اون بحث استاد دانشجویی چی بود راه انداختین؟
باز با یاداوری اش گونه هایم گر میگیرد:
-منکه تقصیری نداشتم، کوروش و پروا یه حرفی زدن از گذشته خودشون که ناخواسته مارو بهش تشبیه کردن!
اخم میکند:
-همین مونده با همین شوخی مزخرف الکی الکی تو فکر کوهیار بیفتی!
لبم را کج میکنم:
-نه همچین اتفاقی نمیفته! حالا میشه درموردش حرف نزنیم؟ به حد کافی بابتش خجالت کشیدم!
گوشه لبش کمی کشیده میشود و زیر لب چیزی میگوید که متوجه نمیشوم، اما آنقدر پر مهر بیان کرده که میتوانم مهربانی را از نگاهش هم بخوابم، با کنجکاوی میپرسم:
-چیزی گفتی؟
باز در پوسته جدی اش فرو میرود:
-نه... با خودم بودم!
-خب چی گفتی؟
-چیز مهمی نبود، اگه خوابت میاد بعدا حرف بزنیم!
-خوابم که میاد ولی کنجکاوی نمیذاره بخوابم، ترجیح میدم بمونم و بشنوم!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع