عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت620 📝
༊────────୨୧────────༊
آقایان برای آتش به پا کردن پیش قدم میشوند و ما خانم ها نشسته ایم، البته به غیر از هاله که به دنبال شهاب موس موس میکند، شرایط بدیست با هر بار دیدنشان در کنار هم خونم به جوش می آید...
اینکه شهاب هم از این اوضاع رضایتی ندارد برایم مهم نیست، من فقط میخواهم شهاب همانطور که به کسی تعلق ندارد، بماند... توقع نمیرود مدام هاله را به دنبالش ببینم.
مادر و خانجون بساط پذیرایی و سالاد برای ناهار را حاضر میکنند، پروا مشغول شیر دادن پسرش است و بهار کنار پدرش سرگرم است، موبایلم را بیرون میکشم تا با مهتاب تماس بگیرم بعد از آن تماس نصفه و نیمه دیگر فرصتی برای حرف زدن پیش نیامده بود.
کفش میپوشم و گوشی را کنار گوشم میگیرم، قدم زنان از بقیه فاصله میگیرم که صدای شاداب مهتاب به گوشم میرسد:
-معلومه کجایی تو پری؟
لبخند میزنم:
-چطوری عروس؟
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع