عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت652 📝
༊────────୨୧────────༊
و به جلوی در دانشگاه اشاره میزنم که نگاهش را به همان سمت سوق میدهد:
-ای بابا انگار جدی جدی پدر و مادرت حسابی بادیگاردت شدن!
شانه ای بالا میدهم:
-چی بگم! از طرفی حق میدم بهشون و خب از طرفی هم به این رفتارا عادت ندارم!
سر تکان میدهد، حالا دیگر به مقابل در رسیده ایم، میخواهم از مهتاب خداحافظی کنم که آنسوی خیابان نگاهم به چشمان آشنایی گره میخورد...
سر کج کرده و نور خورشید باعث شده اخم هایش درهم کشیده شود تا سایبانی برای چشمان جذابش بسازد.
با این حال لبخند غمگینی روی لب دارد، دست مهتاب را چنگ میزنم:
-شهاب!
مهتاب با هول به اطراف نگاه میکند:
-کو؟ کجاس؟
رد نگاهم را که دنبال میکند میرسد به آن نگاه جذاب و خواستنی، بعد دستم را میفشارد:
-وای آره اینجاست... ببین مظلوم وایساده تماشات میکنه... میدونسته جز اینجا نمیتونه ببینهات...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع