عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت689 📝
༊────────୨୧────────༊
سعی دارم مستقیم نگاهش نکنم، نمیدانم چرا خجالت میکشم:
-مامان؛ بابارو راضی کرد، خیلی تنها شدم شهاب... مهتاب ازدواج کرده و سرگرم نامزد بازیشه، تو هم که نیستی... خونه خانجون اینا هم که نمیشه برم... واقعا احساس خوبی ندارم!
لحنمان آرام است تا جلب توجه نکنیم که میگوید:
-من بمیرم برات باشه؟ که اینجوری احساس تنهایی نکنی... من مثل کوه پشتتم پریام!
میم مالکیتش آتش به جانم میزند، لیوان شربت را درون دستانم جابجا میکنم و به رویش لبخند خجلی میزنم، جادوی نگاهش باعث میشود آرام زمزمه کنم:
-دلم برات تنگ شده بود!
لبخند جذابی میزند:
-اگه بگم من همین الانشم دلتنگتم باور میکنی؟
چشم میبندم:
-باور میکنم...
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع