عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت738 📝
༊────────୨୧────────༊
دستی زیر چشمانم میکشم:
-همه اونا کار هاله بود مامان، برام پاپوش درست کرد و حرف الکی زد، شهاب که تقصیری نداشت، من حرفامو زدم... من با این ازدواج موافقم؛ لطفا اجازه بدید شهاب با خانوادهاش بیاد خواستگاری... اجازه بدید طعم خوشبختی رو بچشم... اجازه بدید همه چیز به خیر بگذره و بدون کدورت پیش بره... شهاب میخواد همه راضی باشن خصوصا شما! منم میخوام مامان... آرزومه این دردسرا تموم بشه!
صدای پدر رعشه به اندامم می اندازد:
-همین حالا از خونه من برو پیش همونایی که سنگشونو به سینه میزنی... من دیگه دختری مثل تو ندارم، آره تو راست میگی اختیار تو دست خودته، اگه تا الانم اینجا موندی کار بزرگی کردی! اما دیگه نیازی نیست جایی باشی که بهت سخت میگذره، برو پیش همونی که فکر میکنی خوشبختت میکنه... آفرین سیلی محکمی به من و مادرت زدی، دست مون نمک نداره، تا الان ازت حمایت کردیم تا آبروت حفظ بشه و مثل ازدواج اولت ضربه نخوری، اما حالا دیگه کاری به کارت ندارم، برو هر غلطی که دلت میخواد بکن!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع