عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت756 📝
༊────────୨୧────────༊
میان گریه سمتش میروم:
-این چه حرفیه بابا، مگه شما وقتی ازدواج کردید دست از خانواده هاتون کشیدید که فکر میکنید من قراره دست بکشم؟
-دست میکشی چون من فکرشو نمیکردم شهاب انتخابت باشه! دست میکشی چون من نمیخوام تو رو کنار اون ببینم! حالا متوجه شدی؟
با ناتوانی اشک میریزم و به مادر متوسل میشوم:
-مامان تروخدا از اینجا نرید، آخه چطور ممکنه طی این چند روز خونه پیدا کرده باشید!
مادر به اتاق من برمیگردد انگار دارد لوازمم را بسته بندی میکند و همانطور توضیح میدهد:
-من و بابات چند وقته که یه خونه رو زیر نظر داشتیم، قصد داشتیم از اینجا ببریمت تا حال و هوات عوض بشه... تا از شهاب و بقیه دور باشی و یه زندگی جدیدو شروع کنیم، اما تو نخواستی پریا! تو اون شهاب یه لاقبا رو انتخاب کردی، من و بابات حسابی ازت ناامید شدیم پریا... فکرشم نمیکردم اون مردک رو به ما ترجیح بدی!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع