عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت784 📝
༊────────୨୧────────༊
مقابل منزل خانجون می ایستم و تقه ای میزنم، بلافاصله شهاب در را باز میکند و با لبخند جذابی براندازم میکند:
-دیگه داشتم میومدم دنبالت، دیر کردی!
-اولا سلام، دوما یکم به خودم رسیدم، بده مگه؟
چشمانش را با شیطنت ریز میکند و صورتم را رصد میکند:
-اولا علیک بانو، دوما چرا بد بشی؟ ماه بودی، ماه تر شدی!
لبخند میزنم و در را هل میدهم و خطاب به خانجون میگویم:
-خانجون شما نمیای؟
با مهر نگاهم میکند:
-نه مادر خودتون برید، الهی با خبرای خوش برگردید!
زیر لب نجوا میکنم:
-الهی آمین!
خداحافظی میکنیم و سمت اتومبیل شهاب که بیرون پارک شده میرویم، در را برایم باز میکند که خجالتزده تشکر میکنم.
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع