عشقغیرمجاز♡همسرتقلبیمن♡(رمانهای بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸
༊────────୨୧────────༊
#عشق_غیر_مجاز ⛔️
#اثری_از_اعظم_فهیمی ✍
#پارت791 📝
༊────────୨୧────────༊
نگاهم روی فرش و پشتی های قرمز خانه است که مادرش میگوید:
-تبریک میگم، الهی که به پای هم پیر بشید.
لبخند خجلی میزنم و او ادامه میدهد:
-خواستم چادرتو خودم بدوزم، دستم سبکه، هر کدوم از دخترای محله عروس شدن من پارچه چادرشونو برش زدم و دوختم... همیشه هم دعا میکردن قسمت دختر و عروسای خودت باشه، امروزم قسمت شهاب من شده تا برای عروسش چادرشو بدوزم.
مهربان است، کاملا از طرز نگاه و لبهای کش آمده اش مشخص است، در جوابش میگویم:
-منم خوشحال میشم و برام خیلی ارزشمنده!
با خوشحالی بلند میشود و پارچه حریر چادری را می آورد:
-ببین از پارچه اش خوشت میاد، انتخاب فرشته اس!
#کپی_و_نشر_پارتهای_رمان_مطلقا_ممنوع