eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.5هزار دنبال‌کننده
589 عکس
274 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ لباس راحت تری میپوشم و شالی روی سرم می اندازم که سُر میخورد و روی شانه ام می افتد، سرم درد میکند و بهتر دیدم موهایم را رها کنم تا دردش تسکین شود. به مادر اطلاع میدهم به منزل خان‌جون میروم و از خانه خارج میشوم، نفسی تازه میکنم و دستانم را از هم باز میکنم، نگاهم مابین درختان را میکاود و زمزمه میکنم: -اونجا بوی من و تو رو میده شهاب، بوی بودن مون، لعنتی این دختر کیه که عقل و هوشتو برده؟ دندانهایم روی هم قفل میشود و با کلافگی نگاه میگیرم و سمت منزل خانجون میدوم. تقه ای میزنم و وارد میشوم، آقا جون هنوز روی تختش است و خان‌جون صدای ظرفها را در آشپزخانه در آورده و غر میزند: -از روی اون تخت بلند شو مرد، برو تو حیاط یه هوایی بخور، من خوشم نمیاد مرد خونگی باشه، بلند شو گفتم! آقاجون ابروهایش را بالا میدهد و دل از تخت میکند: -یک عمر رفتم کار کردم که سر پیری بخورم و بخوابم کیفشو ببرم، اگه تو گذاشتی! خان‌جون ملاقه به دست از آشپزخانه خارج میشود، توپش پر است و میخواهد چیزی به آقاجون بگوید که نگاهش به من می افتد: -اومدی مادر؟ قربون دستت سبزی خریدم کمک کن پاکش کنم. لبخند خسته ای میزنم: -چیه سر صبحی به تیپ و تاپ هم زدید! آقاجون از اتاق خارج میشود: -پریا بابا به این خانجونت بگو کمتر سربه سر من بذاره، منو تو این هوای سرد میخواد از خونه بیرون کنه! -هوا سرد نیست آقاجون، خیلی هم ملسه، یکم راه برید براتون خوبه. نفس تندی میکشد و همانطور که سمت در میرود میگوید: -نوه شم مثل خودشه! آرام میخندم و سر تکان میدهم، اما با دیدن شهاب در حالی که با حوله ای دور شانه اش از حمام خارج می شود... قفل میشوم، یخ میزنم و متعجب به او زل میزنم... دارم درست می‌بینم؟
◖🖤🖐🏻◗ اسطوره‌صبرُڪوهِ‌درداسٺ‌علے درنیمہ‌شب‌ڪوچہ‌نورداسٺ‌علے ازسفره‌خویش‌نان‌بہ‌قاتل‌میداد مرداسٺ،بہ‌ولله‌ڪہ‌مرداسٺ‌علے ‹ 🖤⇢ › 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ هنوز نگاه مان یکدیگر را میکاود که خان‌جون میگوید: -گذشته ها گذشته، دیگه پیش عروس نو تو سر و کله هم نزنید، آشتی کنید و فراموش کنید، قهر و کینه مال بچه هاس! شهاب فوری گوشه حوله اش را میگیرد و خیسی دور گردنش را پاک میکند: -چطوری پریا؟ لب میگزم و میگویم: -خوبم، خیلی خوب! خیره نگاهم میکند و ابرو بالا میدهد: -خواستگارت اومد؟ نگاه از او میگیرم: -آره خاله اینا اومدن! اخم میکند: -خب چی شد؟ چی گفتین، چی شنیدین؟ نگاه خان‌جون هم مات من شده که میگویم: -قراره تا چند روز دیگه جواب بدم! -و جواب تو چیه؟ شانه بالا میدهم: -اگه می دونستم که همون دیشب جواب میدادم و تموم! با همان گره میان ابروهایش میگوید: -ولی تو جواب مثبت نمیدی درسته؟ ما دیشب حرف زدیم! نگاهش میکنم و چشم ریز میکنم: -تو دیشب خونه خان‌جون بودی؟ کلافه سمت آینه قدی می رود: -تخس بازی رو کنار بذار بچه، تو خواستگار بهترم داری! -عه؟ کی اونوقت؟ -حالا بماند... جلو میروم و بی توجه به خان‌جون میگویم: -نکنه خودتی؟ بُراق از آینه تماشایم می کند که خان‌جون میخندد و با گفتن "از دست شما بچه ها" وارد آشپزخانه می شود. کنارش می ایستم و به حالت موهای نم دارش خیره میشوم و نفس میکشم وجودش را! -هوم؟ اگه خودتی به سهراب جواب منفی میدم! نگاهش را روی صورتم زوم میکند، فکش منقبض شده و من با لذت او را تماشا میکنم، دلتنگی ام رفع نمی شود...
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ یکی رو پیدا کنید، جای ابراز علاقه‌های زیاد، جای عاشقتم گفتنای بی وقفه، فقط بلدتون باشه.. بدونه الان که داری با بغض حرف می زنی از چیزی دلخوری، بدونه وقتی تند تند حرف میزنی عصبی و ناراحتی، بدونه وقتی زیاد سکوت می کنی دلت گرفته، بدونه وقتی داری پشت سرهم بهش زنگ میزنی از روی نگرانیه نه گیر دادن. و خیلی چیزای دیگه.. اینکه بلدت باشه مهمه، اینکه بدونه الان چه حرفی و چه کاری خوشحالت می کنه مهمه‌‌. اینکه بیشتر از خودت بلدت باشه.. وگرنه"دوست دارم، عاشقتم، تو مال منی و.." رو که همه بلدن بگن:) 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ ...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ Das Vertrauen der Menschen ist nicht die PIN eines Telefons das dir dreimal die Chance gibt   اعتماد آدما PIN گوشی نيست که سه بار بهت فرصت بده ☄️ 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
🌙امشب آخرین شب از شبهای قدر است. برای هم دعای خیر و طلب عاقبت بخیری کنیم🙏 💜⃟ •••❥ ℒℴνℯ ❄♠ @deklamesoti ♠❄
یه مشکلی بود که حل شد بچه ها❤️ نگران نباشید مرسی از پیاماتون شرمنده که نگران شدید🙈 صدبار گفتم چنل زاپاس عضو باشید گوش نمیدید که🙈👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2086666245C4fe6085874