eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24هزار دنبال‌کننده
572 عکس
274 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده👇 @A_Fahimi تبلیغات👇 https://eitaa.com/Jazb_bartar
مشاهده در ایتا
دانلود
اوج می‌گیرم با یک دوستت دارمت تا آنجایی که، دست هیچ غمی به دلم نمی‌رسد..♥ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
رضا شیری .mp3
8M
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💗ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💗 🎼 رضا شیری 🎧 قدوبالا 𝄞◉━━━━━────◉𝄞 ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ سلام امام زمـانم... السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ... سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست.... 💖رازهای همسرداری💍 @Sargozasht_vagheii 💕💕💕💕
💓🍃 صبح آمده بر مویِ شبت شانه بس است خورشید چرا، نورِ تـو در خانه بس است نه! شَــهـد و مُـربـا و عــســل لازم نیست یک بوسه دهی برایِ صبحـانه بس است آرامشم🖇💞🌻 https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یک تکه نخ و سوزن داشتم ؛ خودم را به تو میدوختم مثل دگمه ی پیراهنت ؛ باوقار ؛ سر برسینه ات اگر یک تکه نخ و سوزن داشتم ؛ خوشبخت ترین دگمه ی دنیا بودم درست روی قلبت https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
بودَنْت بَرایِ مَن شُد زِندِگی شُد دَلیل شُد عِشق شُد اُمید شُد لَبخَند بُودنت اِنقَدر قشنگه که قُربُونِ لَحظهِ به لَحظهِ یِ بُودَنت🌷 ‌‌‎‎‎‎‎ ‌ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
💓🍃 "تُـــــو" تَمام "مَـــــنی" تَمام پِیــــدا و پِنــــهانَم تمام "داشتـِــــه" و "نَداشـــــتِه" ام تَنهایت نَخواهم گذاشت تا آن سویِ "ابَـــــدیَت"...🔗🤍 https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ آقاجان: کاش بیایی وهمه شهربدانند، که علاجِ دردعالم همین آمدن توست.... 🌿 🌺‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌ ┅────┅◍⃟💞❀
💓🍃 بِهشت من جاییست ؛ ڪہ ردِ دستهاے "تُو♡" روے "مُوهاے" من است وَ ردِ "لَبهایت" روے پیشانےام🔗🤍 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین 🏴فرا رسیدن سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد🥀 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ نظری کن به دلم حال دلم خوب شود حال و احوال گدایت به خدا جالب نیست... 💖رازهای همسرداری💍 @Sargozasht_vagheii 💕💕💕💕
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ روزها از پی هم میگذرد و این من هستم که روز به روز ناامیدتر میشوم، شهاب به همان جلسه خاستگاری بسنده نکرد و چندین بار دیگر هم آمد، گاهی تنها، گاهی با پدر و مادرش و گاهی با خانجون و آقاجون، آنقدر به موبایل پدر و شماره خانه تماس گرفت تا پدر سیم تلفن را کشید و شماره اش را از داخل موبایلش به لیست مسدودین اضافه کرد. هیچ از حال و روز شهاب خبر ندارم، تنها هر بار شدت ناامیدی ام از پدر بیشتر و بیشتر میشود، کارم شده بود رفتن به دانشگاه و درس خواندن، نه موبایلی داشتم تا با شهاب در ارتباط باشم و نه دیداری... شهاب به قولش وفادار بود، سرسختانه قصد داشت پدر را راضی کند، اما من دیگر امیدی نداشتم... اگر دل پدر قرار بود نرم شود حتما تا به امروز شده بود. اواسط تابستان است، کلاس‌هایم به اتمام رسیده و مدام در خانه به سر میبرم، ارتباطم با پدر و مادر کمرنگ شده، بیشتر در لاک خودم فرو میروم و به تنهایی اتاقم پناه میبرم، احساس افسردگی باز هم به سراغم آمده، حس یک زندانی را دارم، مهتاب و پروا گاهی به دیدنم می آیند، اما خیلی کوتاه چون آنها هم از رفتار خشک و سرد پدرم باخبرند.
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ صدای زنگ خانه می آید و مادر است که با کلافگی میگوید: -بازم این پسره است، شیطونه میگه زنگ بزنم به صد و ده بس که مزاحم ما میشه! قلبم میشکند... فکرش را نمیکردم روزی این چنین از شهاب کینه به دل بگیرند، شهابی که لااقل برای پدرم حسابی عزیز بود! پدر با صدای خشکی میگوید: -ولش کن، اونقدر زنگ بزنه تا خسته بشه! -یعنی چی شهریار؟ مگه نمیبینی دست بردار نیست؟ باید یه زهر چشم از این پسر بگیریم تا بره پی زندگیش! اینجوری که نمیشه زندگی کرد... صد بار بهت گفتم بیا خونه رو خالی کنیم بریم یه جایی که ریخت شونو نبینیم، اما تو گوشت بدهکار این حرفا نیست! پدر ساکت است و هیچ نمیگوید، بلند میشوم و کنار پنجره اتاقم می ایستم.
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ پرده را کنار میزنم و سرم را به آن می چسبانم تا بتوانم شهاب را ببینم، یکه و تنهاست و قصد ندارد دستش را از روی زنگ خانه بردارد... اشکم پایین میچکد و بی اراده هق میزنم... دلتنگم و خواهانش... از رفتار پدر و مادر خسته ام... انگار صدای هق هق ضعیفم به گوشش میرسد که نزدیک میشود: -پریا چرا گریه میکنی دردت به جونم؟ با نگاهی خیس نظاره اش میکنم و با بغض لب میزنم: -خسته شدم شهاب... از این زندون لعنتی خسته شدم... دیگه بریدم شهاب... تا کی برای عشق هم بسوزیم؟ کی قراره همه چی درست شه؟ اصلا درست میشه؟ میدونی چند ماه گذشته؟ پس چرا کوتاه نمیان؟ دستش روی شیشه پنجره مینشیند و نگاهش رنگ غم میگیرد: -گریه نکن فدات شم، درست میشه... به جون خودم که حلش میکنم... هرطور شده حلش میکنم و میشی مال خودم! اشکم بیشتر راه میگیرد و لرزان میگویم: -از این میترسم که خسته شی... که بیخیال شی... حتی اگه یک سال دیگه هم بیای و بری اینا راضی بشو نیستن! کسی که از پا میفته تویی شهاب! اینا لجباز تر از این حرفان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ چشمانش را ریز و دلخور تماشایم میکند: -تو منو اینجوری دیدی پریا؟ آدمی ام که از عشقم دست بکشم؟ هوم؟ منو همچین مردی دیدی؟ بینی ام را بالا میکشم: -ازم ناراحت نشو شهاب، بهم حق بده که این مزخرفاتو تو ذهنم بیارم... بهم حق بده به همه چی فکر کنم... حق بده... -حق میدم... حق میدم قربونت برم... ولی میگی چکار کنم؟ به دست و پاشون بیفتم؟ که الانم کمتر از این نشده روزگارم، تهدیدشون کنم؟ که اصلا در خور و شان ما نیست این کارا... چکار کنم پریای من؟ هان؟ تو بگو... میدونی واسه اینکه بیتاب تر نشم نیومدم ببینمت؟ میدونی واسه اینکه دلتنگ تر نشم و دست به خریتی نزنم نخواستم این مدت صداتو حتی بشنوم؟ میدونی وقتی عشقت اینطور جلوت اشک میریزه و تو دست از پا درازتر روبروش ایستادی و هیچ کاری ازت برنمیاد چه حالی داره؟ بینی ام را بالا میکشم و دستی زیر چشمانم میکشم، باید کاری کنم... باید این بار خودم قدمی بردارم... سر تکان میدهم و زمزمه میکنم: -این بار منم تلاش میکنم!
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ با کنجکاوی نگاهم میکند: -میخوای چکار کنی؟ دستم دور پرده چنگ میشود و مسمم میگویم: -تلاشمو میکنم! -پریا... عزیزم... گوش بده به من... بهم بگو چی تو فکرته... ببین من تا الان نخواستم بی احترامی کنم... نخواستم از راه کج بیام جلو... تو هم نکن... اصلا هیچکار نکن... فقط یکم دیگه دووم بیار خودم راضی شون میکنم، باشه نفس من؟ -نگران نباش... برو خونه، این بارو بسپار به من! یا موفق میشم... یا نمیشم دیگه! ما که به این نشدنا عادت کردیم... قبل از اینکه حرفی بزند پرده را میکشم و از پنجره فاصله میگیرم، به پذیرایی میروم و مقابل شان می ایستم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب گونه هایم نوازشی عاشقانه میخواهد... از جنس زبری ته ریش مردانه ات...! امشب اغوشت را ویار کرده ام!! 👇😍❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ به هر دو نگاه میکنم و میپرسم: -کی بود زنگ میزد؟ مادر تکه ای سیب به سمت دهانش میبرد: -کی میخواستی باشه؟ همون مزاحم همیشگی! به چشمانش زل میزنم: -شهاب؟ پدر خصمانه نگاهم میکند: -تو کاری به اینا نداشته باش، به زندگی خودت برس! نیشخندی میزنم: -زندگی؟ منظورتون اینه همچنان گوشه اتاقم بچپم؟ منظورتون اینه بدون موبایل و ارتباط با کسی تو این اتاق کز کنم؟
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ نفس عمیقی میکشم و بی توجه به نگاه عجیبشان ادامه میدهم: -من حتی زمانی که اون بلا سرم اومد، زمانی که از هلند برگشتم هم اینقدر گوشه گیر و تنها نبودم که الان هستم! میدونی مامان... من فقط چند روز تونستم تو رو نبخشم... فقط چند روز تونستم قهر باشم باهاتون... اونم بخاطر نابود شدن زندگی و آینده ام! چیز کمی نبود، خیلی هم بزرگ و فاجعه بود... اما بخشیدم... تونستم برگردم به زندگی سابقم... اما حالا شماها به خاطر خواستگاری شهاب چنان منو تو منگنه گذاشتین، حتی اجازه رفتن به خونه خانجون و آقاجونو هم بهم نمی‌دین! گوشی موبایلمو ازم گرفتین و یک بار نگفتین تو این عصر جدید دختر جوونمون چطور روزاشو سر کنه؟ حتی یک اولتیماتوم بهم ندادید! فقط به خاطر شهاب؟ آره بابا؟ چرا زمانی که سهراب ازم خواستگاری کرد اینقدر سخت نگرفتید؟ چرا اونجا به راحتی منو دادید دستش تا ببره اون سر دنیا؟ چرا یکی تون همراهم نیومدید؟ نگفتید این دختر کدوم جهنمی قراره زندگی کنه؟ چرا الان دارید غرور و قدرت تونو خرجم میکنید؟ مادر اخمی میکند: -جریان سهراب فرق داشت پریا... من که کف دستمو بو نکرده بودم که قراره اون از خدا بی خبر بره پیش پدرش! هنوز که هنوزه من و خاله ات واسه اون موضوع عذاب میکشیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ غمگین نگاهش میکنم و سر تکان میدهم: -چرا یبار ازم نپرسیدین دردت چیه؟ تو چرا نپرسیدی مامان؟ تو که خبر داشتی از سهراب بیزارم... چرا وقتی یهویی موافقت کردم برات عجیب نبود؟ میدونی چرا؟ چون تو فقط دلت موافقت منو میخواست حالا به هر قیمتی که بود! ازم نپرسیدین اما الان میخوام جوابتونو بدم! چون من شهابو میخواستم و اون بخاطر همین رفتارای شما ترسید احساسشو عیان کنه... ترسید و رفت سمت هاله تا فراموشش کنم... منم لجبازی کردم... با سهراب عقد کردم و رفتم، تا بلکه با ندیدن شهاب بتونم فراموشش کنم... اما فراموشش نکردم بابا... فراموشش نکردم مامان... بدتر دوری از اون عذابم میداد! پدر با عصبانیت بلند میشود و فریاد میکشد: -دهنتو ببند پریا... حرف اون بی غیرتو جلوی من نزن! بار آخرت باشه این خزعبلاتو میگی فهمیدی چی گفتم؟