eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
420 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
ــ 🌻 • رسـول خـدا (ص) مے‌ فرمایند: « بهترین نماز بعد از نماز واجب، نماز خواندن در دلِ شب است!» ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
.🖤⃟🌿. أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ سلام بر آن آغشته به خون...😭 . . اَمیٖرے‌ٖحُسِینٌ‌وَنِعْم‌َالْاَمیٖر↯ .🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" 🕊 " پس هنگامی که از کارِ بسیار فراغت می یابی،به عبادت و دعا بکوش و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو بیاور.✨🌻 🍀• سـوره شرح آیه 7 و8 •💚 - چه‌کسے ما را شنیـد الا خدا؟ :) ♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
💚' › پيشامدها و سختى‌ها طبيعت حيات و زندگى، جاذب سختى‌ها و پيشامدهاست.🌿 بافت حيات، بر دشوارى‌ها و رنج و تعب‌و مشكلات و مصايب است. آفرينش انسان بنايى است كه عناصرش را درد و غم و دشوارى و بلا و ابتلا تشكيل داده است. اين رنج‌ها و سختى‌ها و دردها، پله‌هاى نردبان ترقى و رشد و تكامل هستند.🌺 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼 •. اگر در راه آن حضـرت[امام زمـان(عج)] باشیم، چنانچه به ما بد و ناسـزا هم بگویند و یا سخریه نمایند، نبایـد ناراحـت شویـم، بلکه همچنان باید در آن راه حـق و حقیقـت ثابت‌قدم و استوار بوده و در ناملایمات صــبر و استقامـت داشته باشیم ...🌱 📚 در محضر بهجت، ج١، ص١٠٣ . . همهـ‌جا مےبینم رخ زیباے تـو را .. .•🍃🌼 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪁... 「 .🖤' !」 ࢪ‌وضہ نمےخواهد تنے‌ ڪہ سࢪ‌ ندارد ... قࢪ‌بان آن آقــا ڪہ انگشتر ندارد ...💔 السلام علیک یا اباعبدالله🖤 ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
enc_16669637286799358318404(1).mp3
2.79M
|••| 🎼 |•• بہ ڪے شڪایت ببرم بہ ڪے بگم دردامـو... جـوونیمـم رفت و هـنوز من ندیدم آقـامو...💔 صد مرده زنده مےشود از ذڪر یاحسـین🖤🍂 🎧 |•Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| 🎐 أَنْ نُحْصِىَ مَدىٰ إِنْعامِکَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ مَا حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلَا أَحْصَیْناهُ أَمَداً، هَیْهاتَ أَنَّىٰ ذٰلِکَ وَأَنْتَ الْمُخْبِرُ فِى کِتابِکَ النَّاطِقِ وَالنَّبَاَ الصَّادِقِ ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّٰهِ لاٰ تُحْصُوهٰا﴾؛ هرگز نمی‌توانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را به دست آوریم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت و خبر صادقانه‌ات اعلام کرده‌ای: «اگر در مقام شمردن نعمت‌های خدا برآیید نمی‌توانید آن‌ها را بشمارید. . . دانه دانه ذڪر تسبیحم فقط شد حسیـــن 🎐🍃 @heiyat_majazi
⚘️ ⟯ ❌اگر تحمل ندارید به هیچ‌وجه نخونید❌ مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می‌کنند. این رسم را کومله نیز اجرا می‌کرد، با این تفاوت که قربانی ها در آنجا جوانان اسیر ایرانی بودند.💔😭 یک بار چند نفر از ما را برای دیدن عروسی دختر یکی از سر کردگان کومله بردند. پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم. دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم‌ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها ۱۴ سال نمی‌شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند. شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می‌زدند و آنها شادی و هلهله می‌کردند.😭 اما این پایان ماجرا نبود. آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه‌ی زندان کردند.. شادی روح‌شون صلوات💔 . . ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
#قصّه_بشنو☺️✌️➻ ◽️رمان #نسل_سوخته به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت‌شصت‌ودوم! › مادرم روز به روز کم ح
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت‌شصت‌وسوم! › هر چی التماس کردم فایده نداشت ... و رسما تمام کارهای فرهنگی ـ تربیتی مدرسه ... از برنامه ریزی تا اجرا و ... به ما محول شد ... و مسئولیتش با من بود ... اسمش این بود که تو فقط ایده بده ... اما حقیقتش، جمالت آخر آقای مدیر بود... ـ ببین مهران ... تو بین بچه ها نفوذ داری ... قبولت دارن ... بچه ها رو بکش جلو ... الزم نیست تو کاری انجام بدی ... ایده بده و مدیریت شون کن بیان وسط گود ... از برنامه ریزی و اجرای مراسم های ساده ... تا مسابقات فرهنگی و ... نمی دونستم بخندم یا گریه کنم ... ـ آقا در جریان هستید ما امسال ... امتحان نهایی داریم؟ ... این کارها وظیفه مسئول پرورشی مدرسه است ... کار فرهنگی برای من افتخاریه ... اما انصافا انجام این کارها ... برنامه ریزی و راه انداختن بچه ها و ... مدیریت شون و ... خیلی وقت گیره ... _نگران نباش ... تو یه جا وایسی بچه ها خودشون میان دورت جمع میشن ... دست از پا درازتر اومدم بیرون ... هر کاری کردم زیر بار نرم، فایده نداشت ... تنها چیزی که از دوش من برداشته شده بود... نوشتن گزارش جلسات شورا بود ... که اونم کال وظیفه رئیس شورا نبود ... اون روزها هزاران فکر با خودمی می کردم ... جز اینکه اون اتفاق، شروع یک طوفان بود ... طوفانی که هرگز از ورود بهش پشیمان نشدم ... اولین مناسبت بعد از شروع کار شورا ... بعد از یه برنامه ریزی اساسی ... با کمک بچه ها، توی سالن سن درست زدیم و... همه چیز عالی و طبق برنامه پیش رفت ... علی الخصوص سخنران ... که توی یکی از نشست ها باهاشون آشنا شده بودم ... و افتخار دادن و سخنران اون برنامه شدن ... جذبه کالمش برای بچه ها باال بود و همه محو شده بودن ... برنامه که تموم شد ... اولین ساعت، درسی شیمی بود ... معلم خوش خنده ... زیرک ... و سختگیر ... که اون روز با چهره گرفته و بداخالق وارد کالس شد ... چند لحظه پای تخته ایستاد و بهم زل زد ... ـ راسته که سخنران به دعوت تو حاضر شده بود بیاد؟ ... این آقا راحت هر دعوتی رو قبول نمی کنه ... یهو بهروز از ته کالس صداش رو بلند ... ـ آقا شما روحانی ها رو هم می‌شناسید؟ ... ما فکر می کردیم فقط با سواحل هاوایی حال می کنید ...و همه کالس زدن زیر خنده ... همه می خندیدن ... به جز ما دو نفر ... من و دبیر شیمی صدای سائیده شدن دندان هاش رو بهم می شنیدم ... رفت پای تخته ... ـ امروز اول درس میدم ... آخر کالس تمرین ها رو حل می کنیم ... و شروع کرد به درس دادن ... تا آخر کالس، اخم هاش توی هم بود ... نه تنها اون جلسه ... تا چند جلسه بعد، جز درس دادن و حل تمرین کار دیگه ای نمی کرد ... جزء بهترین دبیرهای استان بود ... و اسم و رسمی داشت... اما به شدت ضد نظام ... و آخر بیشتر سخنرانی هاش ... - آخ که یه روزی برسه سواحل شمال بشه هاوایی ... جانم که چی میشه ... میشه عشق و حال ... چیه االن آخه؟... دریا هم بخوای بری باید سرت رو بیاری پایین ... حاج خانم یا اهلل ... خوب فاطی کاماندو مگه مجبوری بیای حال ما رو هم ضد حال کنی؟ ... ـ دلم می خواد اون روزی رو ببینم که همه این روحانی ها رو دسته جمعی بریزیم تو آتیش... توی هر جلسه ... محال بود 20 دقیقه در مورد مسائل مختلف حرف نزنه ... از سیاسی و اجتماعی گرفته تا ... در هر چیزی صاحب نظر بود ... یک ریز هم بچه ها رو می خندوند ... و بین اون خنده ها، حرف هاش رو می زد ... گاهی حرف هاش به حدی احمقانه بود که فقط بچه های الکی خوش کالس ... خنده شون می گرفت ... اما کم کم داشت همه رو با خودش همراه می کرد ... به مرور، ال به الی حرف هاش ... دست به تحریف دین هم می زد ... و چنان ظریف ... در مورد مفاسد اخالقی و ... حرف می زد که هم قبحش رو بین بچه ها می ریخت ... هم فکر و تمایل به انجامش در بچه ها شکل می گرفت ... و استاد بردگی فکری بود ... - ایرانی جماعت هزار سال هم بدوه ... بازم ایرانیه ... اوج هنر فکریش این میشه که به پاپ کورن بگه چس فیل ... آخرش هم جاش همون ته فیله است ... خون خونم رو می خورد اما هیچ راهکاری برای مقابله باهاش به ذهنم نمی رسید ... قدرت کالمش از من بیشتر بود ... دبیر بود و کالس توی دستش ... و کامال حرفه ای عمل می کرد ... در حالی که من یه نوجوان که فقط چند ماه از ورودم به 18 سالگی می گذشت ... حتی بچه هایی که دفعات اول مقابلش می ایستادند ... عقب نشینی کرده بودن ... گاهی توی خنده ها باهاش همراه می شدن ... هر راهی که به ذهنم می رسید ... محکوم به شکست بود... تا اون روز خاص رسید ... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . . . 🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ 🌻 • درد و دل در تاریکیِ شب با خدای مهربان این اطمینان را به قلبت می دهد که در این دنیای شلوغ تنها نیستی و او مثل یک مادر مراقب توست!🦋😇 ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
.🖤⃟🌿. أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ♥️ سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد...😭 . . اَمیٖرے‌ٖحُسِینٌ‌وَنِعْم‌َالْاَمیٖر↯ .🖤⃟🌿. https://eitaa.com/heiyat_majazi