°| #مغزبانے(50) 😎💪 |°
💢آمریڪابه ایران جدیدفڪرمیڪند!
🍃| مساله آمریڪایےها
در درجه اول حذف و #تغییر نظام
سیاسے در ایران است. براےاین تغییر
یڪ #استراتژےدارند: ایجاد #نارضایتے
عمومےدرمردم و ناڪارآمدنشان دادن نظام
✨| جان بولتون در دو مصاحبه 🎙
اخیر خود تاڪید ڪرده است ڪه
انقلابِ ایرانےها نباید به #چهلمین
سالروز پیروزی خود برسد.😐
براے تولید نارضایتے در بین
مردم#دولت_آمریڪا از نفت
تا ڪفش ورزشڪاران ایرانے👟
را #تحریم میڪند.
🍃| اما این مرحله نخست ☝️
استراتژے آمریڪایے هاست، قطعا
آنها به ایرانِ فرداےجمهورےاسلامے
فڪر میڪنند.آمریڪایے ها با ڪدام
ایران راحتتر میتوانند #معامله ڪنند؟
اگر ایرانِ انقلابے برسرڪار باشد
این بازےپرهزینه ادامه خواهد داشت
از این جهت جان بولتون #اصرار دارد انقلاب اسلامے نباید به چهملین سال عمر خود برسد.😕
✨| آمریڪایےها ایران #ڪوچڪ
و تڪه تڪه شده را قابل مدیریت تر
از ایران فعلے میدانند، همان بلایے ڪه
میخواستند در عراق با #جداسازے ڪردستان
بر سر مردم بیاورند.
🍃| ایرانِ بزرگ با منابع نفتے🛢
شاهراه خلیج فارس، دریا خزر و
ایدئولوژےشیعه براےآمریڪاهزینه
بردار است، پس آنها فقط بفڪر سرنگونے #جمهورےاسلامے نیستند، بلڪه ایرانِ جدید ڪوچڪ را فرداےروز موفقیت اجرایےخواهند ڪرد.
✨| #تاریخ ایران را بخوانید،📚
بعد از جنگ ایران و روس در دوره قاجار بخشهاےمهمے از خاڪ ما جدا شد، پس از
جنگ جهانے دوم آذربایجان و ڪردستان با
تحریڪ شوروےاعلام استقلال ڪردند. 🏳
ابتداےانقلاب اسلامے خلق عرب و گروههاے مختلف ادعاے #استقلال داشتند.
🍃| آمریڪایے ها احمق نیستند
ڪه امروز میلیاردها دلار براے #سقوط
انقلاب اسلامے #هزینه ڪنند و بعد فرداے موفقیت ایران را راه ڪنند و با یڪ ایران
مستقل دیگر روبرو شوند.😏
.
.
.
••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈••
تحلیلهاے نابے ڪه هیچجا نخواندید
با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇
~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
◾️ ⚫️◾️ ⚫️◾️⚫️ °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 5⃣2⃣ ایرینا توی آشپزخانه بود
◾️
⚫️◾️
⚫️◾️⚫️
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 6⃣2⃣
کیشیش گفت:
این کتاب آخری چی بود آوردم؟
ما ميخائيل بولگاکف؟
همه اش را خواندی؟
ایرینا دیس نخود پلو را روی میز گذاشت، خودش هم نشست و گفت:
مرشد و مارگاریتا، یکی از بهترین رمان هایی بود که خواندم.
دو سه روزه تمامش کردم.
کشیش آن شب خوش اقبال بود
که در طول شام، ایرینا قصه ی رمان مرشد و مارگریتا را با همان اشتهایی که نخود پلویش را می خورد،
تعریف کرد؛ چون از آن جایی که او که میلی به خوردن نداشت،
توانست با همان یک کفگیر پلویی که کشیده بود ور برود تا ایرینا که کیفیت دست پختش را با اشتهای کشیش می سنجید،
گمان کند او با اشتها مشغول خوردن است.
بعد از شام، در جمع کردن میز به ایرینا کمک کرد تا هرچه زودتر به اتاق کارش برود و مطالعه ی #کتاب را پی بگیرد.
اما هنوز پشت میز کارش ننشسته بود که تلفن زنگ خورد. صدای دوستش پرفسور #آستروفسکی را شناخت.
با آرامش روی صندلی نشست و پشتش را به آن تکیه داد. در جواب پرفسور که پرسیده بود با #گنج باد آورده ات چه میکنی؟
گفت:
اخبارهای خوبی برایت دارم پرفسور.
دیشب بخش هایی از آن را خواندم؛ با این که خواندنش برایم سخت بود، اما دارم به خطش عادت می کنم.
موضوعش راجع به یکی از #قدیســـــــــــین دین اسلام است.
شخصی به نام #عـــــــلی که مسلمانان لبنان به او امام علی می گویند.
شاید اسمش به گوشت خورده باشد.
پرفسور گفت:
من در مسائل دینی اطلاعات چندانی ندارم.
✔️✔️@Heiyat_Majazi✔️✔️
در دین السلام فقط #محــــــــــــــمـــــــــد را می شناسم.
حالا این کتاب را خود علی که می گویی نوشته است؟
کشیش جواب داد:
نه نویسنده اش مردی است که هم عصر علی بوده و قلم خوبی دارد.
با یکی از دوستان نویسنده ام در لبنان تماس گرفتم، او چند جلد کتاب درباره على نوشته است.
قرار است، به من کمک کند تا کتاب های مرتبط با علی را مطالعه کنم.
پرفسور پرسید:
این دوستت که می گویی مسلمان است لابد!
کشیش گفت:
جالب است بدانی که او یک نویسنده و متفکر مشهور #مسیحی است.
می گفت علی یکی از مردان بزرگ #تاریخ ماست.
او را به عیسی مسیح تشبیه می کرد، اما نکته جالب تر این که علی کتابی دارد به نام #نــــــهج_البلاغه.
من این کتاب را در بیروت دیده بودم، اما هرگز رغبتی به مطالعه ی آن، نداشتم.
دوستم می گفت نهج البلاغه تنها کتابی است که با مطالعه آن می توانی علی را آن چنان که هست #بشناسی.
پرفسور گفت:
حالا چه اصراری است که علی را بشناسی؟
همین که چنین کتابی دستت رسیده کافی است. خودت را خسته نکن.
کشیش گفت:
درست می گویی پرفسور. میل من بیشتر به جمع آوری نسخه ی خطی است تا مطالعه و پژوهش در موضوع آنها، اما این کتاب با بقیه فرق می کند...
پرفسور گفت:
بله، میفهمم. روشت را قبول دارم و توصیه می کنم کتاب را با دقت بخوانی.
خود من از خواندن نسخه ی خطی، بیشتر از نگهداری اش لذت می برم.
کشیش گفت:
اگر یک دستگاه اسکنر در منزل داشتم، همه ی صفحات آن را برایت اسکن می کردم. دوست دارم تو هم آن را بخوانی.
پرفسور گفت:
فعلا چنین کاری نکن؛ دستگاه های اسکنر معمولی ممکن است به کتاب آسیب برساند.
بعدها یک روز کتاب را با خودت به انستیتوی نسخ خطی بیاور، ما اینجا دستگاه هایی داریم که می توانیم از کتابت میکرو فیلم تهیه کنیم.
فعلاً زیاد وقتت را نمی گیرم، برو به کتابت را بخوان و هر وقت مشکلی پیش آمد به من زنگ بزن.
#ادامھ_دارد◾️
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
⚫️کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...◾️
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇
📚| @Heiyat_Majazi
◾️
⚫️◾️
⚫️◾️⚫️
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 2⃣4⃣ دو مرد خطرناڪ ڪہ براے بہ دست آ
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 3⃣4⃣
ساعت ۹ شب، پشت میز ڪارش نشست و ڪتاب را مقابلش باز ڪرد.
عینڪش را به چشم زد و ورق هاے پاپیروس را ڪہ خوانده بود، از روی اوراق پوستے برداشت و اولین ورق پوستے را به دست گرفت.
آن را به بینـے اش نزدیڪ ڪرد، بویید و با انگشت هایش، لمس ڪرد تا تشخیص بدهد این ورق های پوستـے از پوست آهو تهیه شده یا پوست حیوانات دیگر.
اما تشخیص این ڪار برای او مشڪل بود.
خط نوشتـہ های روی پوست، چیزی بین خط ڪوفے و خطوط عربے امروزے بود.
ڪشیش شروع ڪرد به خواندن:
به نام اللـہ
آنچہ مرا مجبور ساخت تا بر تحریر عمروعاص از واقعـہ ی #صفيـــن تحریرے بنویسم،
نوشتہ های سراسر دروغ و خدعـــــہ و نیرنگ پسر عـــاص است ڪہ در ڪنار ملعونـے چون معاویـہ، آن #جنایت بزرگ را مرتڪب شد.
امروز ڪه عمرم به درازا ڪشیده و ۸۶ سال در سفره ے خدا روزے خورده ام، بس وقایع تلخ و بزرگ را به چشم خود دیده ام ڪہ یڪے از آنها #واقعـہ ی صفین بود.
ڪہ من آن روزها جوانـے ۲۶ ساله بودم و در #رڪاب مولایم علـے با سپاه معاویه رو در رو شدم.
من در ڪتابـے ڪہ به توصیـہ ی پسرم سلیم، نوشتن آن را به پایان برده ام،
همه ے وقایع آن دوران، به شهادت رسیدن امام علـے و واقعه ی تلخ ڪــربلا در ســال ۶۳ هجــرے را به رشتــه ی تحریــر در آوردم.
در ایــن ڪهولــت ســن ڪــہ بــا بیمــاری دســت و پنجــه نــرم مــے ڪنـــم و تــوان نوشتــن نــدارم،
بــاز بــه اصــرار سليــم تصمیــم گرفتــم پــے نوشتـــے بــر نوشتـــہ هــای عـــمروعـــاص بنویســـم
تــا بلڪــہ در تاریــخ بمانــد و #مظلومیــت مولایــم علـــے آشڪارتــر شــود.
💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠
هــر چنــد مــے توانستــم ایــن نوشتـــہ هـا را پــاره ڪنــم یــا بسوزانــم، امــا ترجیــح دادم قضـــاوت در ایــن بـــاره را به #تاریــــخ واگــذارم.
آن روز سلیــم مشتـــے اوراق پاپیـــروس مصــرے را بــه دستــم داد و گفــت ڪـه آن هــا را از یــڪ مــرد شامــے خریــده اســت.
سخــت متعجــب شــدم ڪــہ دســت خــط عمــروعــاص را پــس از گــذشت ۱۰ ســال در اختیــار دارم.
نوشتـــہ هــا را با تعجیــل خوانــدم. شایــد وقــوع جنــگ، فرصــت نــوشتن ادامـــہ ی وقایــع را بــه او نــداده بــود.
و ایــن خواســت خــدا بــود ڪــہ پــس از ایــن همــه ســال، ایــن نوشتـــہ هــا بــه دســت مــن بــرسد؛
منــے ڪــہ عمــروعــاص را در جنــگ صفیــن بــارها دیــده بــودم و هنــوز هــم چهــره ے ڪریــہ و زشــت او را بـه خاطــر دارم.
... آن روز چهارشنبـــہ ۲۵ مــاه شــوال ســال ۳۹ هجــرے بــود. سپـــاه امــام، ڪوفـــہ را بــه ســوی شــام تــرڪ ڪــرد.
فصـل پایانـــے ســال بود. نسیــم ســردے صــورت هایــمان را تازیانــه مــے زد، امــا #گرمــاے وجــود علـــے، آتــش درونمــان را شعلــهور تــر مــے ســاخت.
امــام در رأس سپــاه، بــا وقــار و متانــت بــه پیــش مــےرفــت.
نــه #زره پوشیــده بــود و نــه خــود را بــه پوشــش هــای رزم #آراستــه بــود.
تمــام آنچــه در برداشــت پارچـــہ ای مرقــع، ڪوتــاه تا مــچ پایــش و ڪمربنــد بافتــه شــده از لیــف خرمــا بود.
روزها و هفتــه هــا رفتیــم، تــا بــه سرزمیــن صفيــن رسیدیــم و بــه طلایــه داران سپــاه ڪـہ فرمانـــده اش #مالــڪ_اشتــر بــود، ملحــق شدیــم.
روزے و شبــے بــه استراحــت و تجدیـــد قــوا و ساماندهـــے نیــروهـا گذشــت.
لشڪــر معاویــه با فاصلــه ای نــه چنــدان دور، مقابــل مــان بودنــد.
آن هــا بـر ساحــل رود فـــــرات خیمــــہ زده بودنــــد.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇
📚|@Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [49] °
🍃⚫️🍃⚫️🍃
✨بہ نام خــــداے علے✨
✨لبیڪ. اللهم لبیڪ✨
👳عزیزان بزرگوار دقت کنین
خداوند #حج خانه خودش رو
بر ما واجب کرد .
😳 این آدمای ساده دل انگار آدم
تشنه هستند که به آب گوارا رسیدند.
👳 حج یعنی اعتراف به عزت
سرمدی و نشانه فروتنی بنده .
👳خداوند از بین بنده هاش شما
رو انتخاب کرده.
😎 چرا ما رو انتخاب کرده؟
👳 تا سخن خدا رو به گوشِ
جان بشنوید.
👳 در موقعیت های #تاریخ ساز
و #ماندگار سفیران خداوند باشید
و ایستاده پای# تأمل و تفکر باشید.
😁 خب این مسؤلیت مزایا هم
داره؟
👳در تجارت کده #نیایش به
سود فراوانی می رسید
👳 و در هنگام #بخشش و مغفرت
خداوند پیشتاز خواهید بود.
😎 مزایای خوبی داره. می پذیریم
😎کجا شرایط رو کامل توضیح داده؟
📚|• #نهج_البلاغه . خطبه ۱ .
بخش آخر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [97] °
🍃🌸🍃🌸🍃
✨بہ نام خــــــداے علے✨
😎 امروز در محضر تاریخِ
بزرگ محاکمه #تاریخ بعداز
رحلت پیامبر #اسلام رو آغاز
می کنیم.
😎 لطفا شروع بفرمایین .
🙂 ای تاریخ! به خدا سوگند
که فرزند ابو قحافه پیراهن
خلافت را چون پیراهن بیقواره
پوشید
🤓 شاید نمی دونست اندازه ش
نیست!
🙂 در حالی که به خوبی می دانست
ناخدای کِشتی #خلافت جز #علی
نیست.
🤓 برای این ادعا مدرک دارین؟
🙂 #فضایل چون سیل از کوهسار
وجودی علی فرو می ریزه و هیچ
عقاب تیزپروازی به اوج قله او
نمی نرسه.
🤓 با وجود این مدرک چرا
ادعایی نکرد؟
🙂 زیرا نیک اندیشید که یا باید
تنها قیام کند یا بر تاریکی های کور
#صبر رو پیشه ی خودش کنه.
🤓 تاریکی های کور چیه؟
🙂 تاریکی هایی که بزرگسالان
رو پیرو فرسوده و بر سیمای
نوجوانان غبار پیری بپاشه
و #مؤمن رو رنجور می کنه.
🤓 چه تصمیمی گرفت؟
🙂 شکیبایی رو عاقلانه تر دید
و صبر کرد.
🙂 باصبری دردآور چون خار در
چشم و استخوان در گلو می دید
که میراث ش رو به غارت می بردند
🤓 این شرایط تا کی ادامه داشت؟
🙂 روزگار به همین منوال ادامه
داشت تا دوره خلیفه اول تمام شد
و او خلافت رو به دیگری پاس داد
😎 برای این جلسه کافیه .
جلسه بعدی دادگاه فردا برگزار
میشه.
#ادامه_دارد
📚 #نهج_البلاغه .خطبه ۳
🍃🌺🍃🌺🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi
[• #نھج_علے(ع)☀️ •]
✨بہ نام خـــــداے علے✨
👈|• موضوع دادگاه امروز :
بررسی چگونگی جنگ صفین.
😎 شاهد به جایگاه وارد شود.
😎 می تونین در مورد این جنگ
توضیحاتی ارائه کنین .
🙂 در ابتدا این طوری بود که ما
با مردم شام دیدار کردیم .
مردمی که ظاهراً با ما در دین و
پیامبر مشترک بودن. در این مورد
هیچ برتری بر ما نداشتن و #وحدت
داشتیم .
😎 پس نقطه #تعارض کجا بود؟؟
🙂 خون عثمان که ما از اون دور
بودیم .
😎 شما چکار کردین؟؟
🙂 گفتیم بیایید با خاموش کردن
جنگ و آرام کردن مردم به فکر چاره
و درمان باشیم.
😎 خــــب! عکس العمل اونها
چی بود؟؟
🙂 از پیشنهاد ما سر باز زدند و
#جنگ در گرفت و ادامه یافت و
آتش آن شعلهور شد .
😀 قربان رأی دادگاه رو نمیفرمایین؟؟
😎 خیر . ما #قضاوت رو به مردم
و #تاریخ واگذار می کنیم .
📚|• #نهج_البلاغه. نامه ۵۸
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇
[•✍•] @heiyat_majazi
[• #خانمےڪه_شماباشے👜•]
.
.
گفتم :
من دنبال #آزادے✌️ هستم...
#آزادے_جنـســــے😎.....
#تســـــــاوی حقوق زن👱🏻♀ و مرد👨🏻....
🎯 خواهشا فقط بحث رو توی پارادایم های امنــیـتـے و اینڪہ دشـمــــن👹 داره با مـــا چـے ڪار مےکنہ، نبرین❗️
گفت :
من همچین قــــصـــدے ندارم ولـــــے نباید #نـــقــــش مون🎤🎥📝📚 رو
در انقــــلاب جــنـــسے فراموش ڪنیم☺️👌 و
اینڪہ #غـــفـــلت❎ مـــا باعث شده ڪہ عــرصــہ رو ڪامل واگذار ڪنیم...‼️😓
گفتم :
این روند #انقــــلاب_جنـــســے در غـــــرب، در حالت #طبــیــعـے رخ داده😌
گفت :
با عرض پوزش، منـــابع مطــالعـاتـے شما ، آمار ڪامــلاََ اشتباهــــے⛔️ رو مطــرح ڪردن.
گفتم : 🤐😥
گفت:
این روند در غــــرب عجیب و غریب پیش رفته...
انقلاب جنــــســے یا #جنــبـش_آزادےهای_جـنــســے👱🏻♀💘
👩🏻🔧👩🏻⚕👩🏻🎓👩🏻🔬 → 💄💋💅👗👠
تحولاتے هست ڪہ اولـیــݩ بار در 1960,1970 در غـــرب اتفاق افتاد⬅️
تـــحــولات گســــترده در زمیــنــہ
امــر جنـــســـے ⬅️
چند جنــبـش با هم رخ داد و باعث شد در زمینہ جـــنـــسے #انــــقـــلاب صورت بگیره
گفتم :
چہ فایـــده اے داره ڪہ #تــــاریــخ
این جـــریــاݩ رو بدونیم❓🤔😅
گفت : 😊
باعث میشہ گــــذارا از این جـــریــاݩ
عـبـور نکنیم و متوجه باشیم چـــہ
#تــفـڪــرات و #انحـــرافاتے😑
در این جریـــاݩ مخــفـــے شده . . . . 😏
⚠️💥عــمــده تریݩ بحث در انــقـــلاب جنـــســے : #تغیــیــر_هنجــــارهاے_جـنـســے
بواسطہ
☝️انـــقــلاب صــنعــتے
✌️حــضــور خانمـــها در فعالیت اجـــتـماعــے
🎯🎯 در نهـــــایت جـــدا کردن و خارج شدن خـــانمــهــا از #محیـــط_گـــرم_خـــانـــواده😔💔
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•👒•] @heiyat_majazi
[• #فتوا_جاتے👳🏻•]
.
.
#شبهه❌:
عایشه همسر پیامبر چند سال داشت؟
پیامبر اسلام با آن سن، با یک #کودک #همبستر شده است.
لطفا با سند و مدرک ثابت کنید.
#پاسخ ✅ شبهه:
1⃣قبل از پرداختن به اصل مطلب، بايد تاريخ ازدواج رسول خدا با عائشه روشن شود تا بعد نتيجه بگيريم كه عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا چند #سال داشته است.
@GhararGahShayeat
2⃣در باره #تاريخ ازدواج رسول خدا با عائشه ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد. محمد بن اسماعيل بخاري ، از خود عائشه نقل مي كند كه رسول خدا سه سال بعد از حضرت خديجه (س) با او ازدواج كرده است:
از عائشه نقل شده است كه به هيچ زني به اندازه خديجه ، #حسادت نكردم؛
3⃣ زيرا: (الف) رسول خدا زياد از او ياد ميكرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خديجه با من ازدواج كرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و يا جبرئيل دستور داد كه به خديجه سلام رسانده و او را به خانهاي در #بهشت بشارت دهد كه از ني ساخته شده است.
منبع: صحيح البخاري، جـ3ـ ، صـ3606ـ ، حـ3606ـ
با توجه به اين كه حضرت خديجه (س) در سال #دهم بعثت از دنيا رفتهاند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با عائشه در سال سيزدهم بعثت بوده است.
و ابن ملقن بعد از نقل روايت بخاري و #استدلال به آن ميگويد :
5⃣رسول خدا در سال دوم هجري ، #عائشه را به خانه خود آورد.
منبع: الأنصاري الشافعي، غاية السول في خصائص الرسول ، ج 1 ، ص 236
طبق اين نقل ، رسول خدا در سال سيزدهم بعثت، عائشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجري رسماً با او #عروسي كرده است.
از نقل برخي ديگر از #بزرگان اهل سنت به اين نتيجه ميرسيم كه ازدواج رسول خدا با عائشه در سال چهارم هجري بوده است.
6⃣بلاذري در انساب الأشراف در شرح حال سوده ، همسر ديگر رسول خدا (ص) مينويسد:
رسول خدا بعد از خديجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه ، ازدواج كرد و او #نخستين همسري بود كه رسول خدا در مدينه با او همبستر شد.
منبع: البلاذري، أنساب الأشراف، جـ1ـ ، صـ181ـ
7⃣در نتيجه ، عائشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج كرده است.
@GhararGahShayeat
8⃣حال با مراجعه به مدارك و اسناد تاريخي سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسي خواهيم كرد:
مقايسه سن عائشه با سن اسماء بنت أبي بكر:
يكي از مسائلي كه سن دقيق عائشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات ميرساند، مقايسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبي بكر است.
طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده و در سال اول هجري بيست و هفت سال داشته است. همچنين در #سال هفتاد و سه از دنيا رفته است؛ در حالي كه صد ساله بوده است.
9⃣ابونعيم اصفهاني مينويسد:
اسماء #دختر ابوبكر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد.
الأصبهاني،معرفة الصحابة جـ6ـ ، صـ3253ـ
و حافظ هيثمي مينويسد:
اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد، و ابوبكر در هنگام ولادت او بيست و يك سال داشت.
منبع: الهيثمي،مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، جـ9ـ ، صـ260ـ
🔟سن_عایشه:
اسماء در سال اول بعثت 14 ساله و 10 سال از عائشه بزرگتر بوده است . پس عائشه در سال اول بعثت 4 ساله و در سال 13 بعثت (سال عقد با رسول خدا) 17 ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمي با پيامبر)19 ساله بوده است.
از طرف ديگر: اسماء در سال 73 صد ساله بوده ، 100منهاي 73 مساوي است با 27 . پس در سال اول هجرت،27 سال داشته است.
اسماء از عائشه 10 سال بزرگتر بوده. 10 منهاي 27مساوي است با 17 .
پس عائشه در سال اول هجرت 17 سال سن داشته است . پيش از اين ثابت كرديم كه پيامبر در شوال سال دوم هجري رسماً با عائشه ازدواج كرده است ؛ يعني عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 19 سال داشته است.
.
.
#مهدیار
#ڪپے⛔️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
هیچ شبهـهاےبے پاسخ نمونده😉👇
[•📖•] @Heiyat_Majazi