eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
385 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ به فدای آن امامی که تاوانِ گناهِ شیعیان را به جان خرید... از امام موسى بن جعفر(علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی ▪️خداوند عزوجل بر شيعیان غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم. 📚الكافی، ج‏۱، ص۶۴۶ 🔹تاریخ اینگونه وضعیت امام(علیه السلام) را شرح می دهد که؛ لا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَی سِجنِ ▪️آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد. 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲ @manbarmajma
💠 نماز بسیار ساده شب بیست و سوم ماه رجب 💠 ✨🌹 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمودند: هر کس در شب بیست و سوم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، و پنج بار سوره ضُحی؛ در این صورت، خداوند به ازای هر حرف و به ازای هر مرد و زن کافر، درجه‌ای در بهشت به او اعطا می‌کند، و خداوند ثواب هفتاد حج و ثواب کسیکه هفتاد هزار جنازه را تشییع کرده باشد، و ثواب کسی که هزار مریض را عیادت کرده باشد، و ثواب کسی که حاجت هزار مسلمان را برآورده باشد، به وی اعطا می‌کند. 💠 سوره ضحی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالضُّحَى ﴿١﴾  وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿٢﴾  مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿٣﴾  وَلَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الأولَى ﴿٤﴾  وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿٥﴾  أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿٦﴾  وَوَجَدَکَ ضَالا فَهَدَى ﴿٧﴾  وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى ﴿٨﴾  فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ ﴿٩﴾  وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾  وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾  @majmaozakerine
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سحر به گوشه‌ی تاريکِ ما نمی‌آيد كه شام غمزدگان را صفا نمی‌آيد اجل نشسته به بالینم و دلم گويد دگر به ديدن بابا رضا نمی‌آيد كسی برای عيادت به گوشه‌ی زندان به غيرِ سندیِ‌شاهک چرا نمی‌آيد به دستِ او همه شب تازيانه می‌بينم اسير اويم و از او حيا نمی‌آيد به زيرِ ضربه‌ی هر تازيانه‌اش گويم نگو به مادرِ ما ناسزا نمی‌آيد 🔸شاعر: @majmaozakerine
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آسمان را به روی تخته ی در می بردند تاج سر بود که باید روی سر می بردند سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود پا به یک سوی، سر از یک طرف آویزان بود او درست است که یک همدم و غمخوار نداشت بدنش روی دری بود که مسمار نداشت جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت همره اهل و عیالش سر بازار نرفت کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد گرگ درنده به پیرهن او چنگ نزد کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود دخترش ثانیه ای در ملاء عام نبود سر سجاده و در حال سجودش نزدند هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن گریه میکرد به جسمی که نشد و غسل و کفن 🔸شاعر: @majmaozakerine
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ برای رزق می آید کنارت صبحگاهان هم به شوقِ رحمت تو دست بالا برده باران هم تویی آئینه ایی که قبله در چشمت نمایان است به روی تو علی و فاطمه پیداست ، یزدان هم الا یاایها الساقی ، به دور سفرهٔ جودت نه تنها مشهد و شیراز و قم هستند ، ایران هم تو را ظرفی ست بی پایان که نامحدودِ از حلم است ندارد وسعت صبرِ تو را ملک سلیمان هم تو را محصور کردند و نمی دیدند بی دینان برای ذکر تسیبحِ تو معراج است زندان هم اگر چه ابرهای ظلم و کینه دوره ات کردند به نورت غبطه ها خورده ست خورشیدِ درخشان هم فقط شیطان ، کنارت بهره از نورت نمی گیرد وگرنه سجده خواهد کرد همراهِ تو عصیان هم مگر بی رخصت تو تازیانه می خورد بر تن؟ یقین رفته ست با اذن تو از بین تنت جان هم 🔸شاعر: @majmaozakerine
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد تو را برروی تخته پاره ای تشییع کردند و به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد سه روز آن جا که جسمت ماند در گرما به روی خاک تنی با سر به آن مظلوم بی سر ربط پیدا کرد نیاوردند نیمه شب سرت را غرق خاکستر از اینجا روضه ی بابا به دختر ربط پیدا کرد گریز روضه را اول زدم،با «نیمه شب» این شعر درآخر تازه با موسی بن جعفر ربط پیدا کرد همان«نیمه شبی» که یا رضا گفتی و این مقتل؛ به سطر رفتن جانسوز اکبر ربط پیدا کرد میان ربط هایی که به هم دادم نفهمیدم چگونه روضه ی اکبر به اصغر ربط پیدا کرد نفهمیدم چه پیش آمد فقط دیدم که ملعونی؛ نشست و آخرش خنجر به حنجر ربط پیدا کرد 🔸شاعر: @majmaozakerine
امشب امشب امشب میشه دررحمت به روی اهل زمین وا امشب خنده نمیره ازروی لبا ام ابیها امشب بازم علی ابن ابیطالب شده بابا شاخه شمشاد زهرا اومد سرور وسالار وآقا اومد کربلایی امشب دنیا اومد 🌟حسین ثارالله 🌟 به به به به به به عالم شده سرگرم تماشای ابالفضل به به عکس رخ مهتابه توچشمای ابالفضل به به واجب شده بوسیدن دستای ابالفضل یوسف زیبا روی عشیره بوی عطریاسش عالم گیره منحصر به فرد بچه شیره 🌟ابوفاضل 🌟 خاطرات حرم و میگیرم توبغلم تایکم آروم بشه آغوشم چای داغ روضه رو یاد چای اربعین باکمی ازتربتت مینوشم توشب تولد ارباب بیکفنم بهترین لباسم میپوشم پدرومادرم فدا پدرمادرت حسین الهی پایین پات بمیره نوکرت حسین ✏️خادمه اهل بیت ✨✨✨✨✨✨✨✨
📜قصيدة : هذا الغريب  ✒للشاعر : السيد سعيد الصافي الرميثي 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم  🍂🍂🍂🍂🍂🍂 عادة الميت يا شيعة لمن يسكن ونينه .. تحضر أولاده و أخوته عن يساره و عن يمينه .. هذا الي يوسده و يجبله و ذاك اليغمض له عينه .. احنا ما شاهدنا ميت بالحديد امـﮕـيدينه .. من شدة التـﮕـييد .. ينزف دما من الـﮕـيد باقي الأثر لليوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 موسى بن جعفر تميز كاظم الغيض بصفاته .. و لا سجون الطاغي ساعة بدلت سيرة حياته .. دمعته و لهجة دعائه و بـﮕـللب خاشع صلاته .. للفرج يحسب ليالي و بالفرج يدري مماته .. طامورة الأشرار .. ظلمتها ليل نهار من الشمس محروم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم  🍂🍂🍂🍂🍂🍂 مرت أعوام على سجنه و للفرج معقوده ظنه .. شيعته المنتظره تنشد ياهو اليخبرها عنه .. ساعة السمعت إجاها طارش يبشرها منه .. الموعد الجمعة يـﮕـلها بشوفة الوالي نتهنه .. يا شيعة و الميعاد .. ﮔـلهم جسر بغداد نستقبل المظلوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 طلعت الشيعه تشوفه موسى بن جعفر أملها .. من بعد غيبه طويله بالسلامة يرجع لها .. و عاين و لاحت جنازة أربعه تولوا حملها .. سمعوا بناعي المنية ينعى و دموعه يهلها .. صاحوا يَناعي شصار .. و شعندك من أخبار تنعي بحزن و تحوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 عالجسر نادى المنادي هذا إمام الرافضيه .. الطيب ابن الطيب أصله من صلب حامي الحميه .. من رحم بضعة محمد فاطمة الزهراء الزﭼـيه .. ﭼـانت أطباعه السماحه و الحلم عنده سجيه .. ليش بسجن هارون .. ﮔـضى العمر مسجون بلوعه و ﭼـبد مألوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ساعة الشخص طبيبه سم غدر و بـﭼـبده صابه .. يا خلـﮓ أردن أناشد اخوه ما عنده و ﮔـرابه .. يَلي تسأل هذا أهله بالمدينة للنجابه .. خيرة الله على البريه نزل عليهم كتابه .. من أطهر الأصلاب .. من أشرف الأنساب تقوى و فخر و علوم .. و بيا ذنب مسموم هذا الغريب منين .. وين أهله راحوا وين مات بسجن مظلوم .. و بيا ذنب مسموم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ياللي تسأل شنهي ذنبه الكاظم بسجن الخليفه .. البايعوا جده الصميده بيعه سودا مو نظيفه .. للظلم وضعوا أساسه من عهد يوم السقيفه .. فاطمة كسروا ضلعها و بضعة الهادي الشريفه .. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 هذا الغریب منین کنج زندان بین زنجیر موسی جعفر نشسته هر دو دستش را به گردن یک یهودی زاده بسته استخوان هایش اسیر حلقه های کند و زنجیر زیر سنگینی آهن ساق پاهایش شکسته دور از همه تنها....جان میدهد موسیٰ از زندگی محروم....و بیا ذنب مسموم نیمه های شب سرش تا که بر سجده گذارد با لگد از خاک سجده ناگهان سر را برارد تا که میبیند رسیده سندی شاهک دوباره زیر لب گوید الهی تازیانه بر ندارد... زخمش نمک خورده....از بس‌ کتک خورده جسمش شده مصدوم....و بیا ذنب مسموم روز و شبهایش بهم خورده در این زندانِ اشرار از ستم از طعنه از زخم زبان ها دیده آزار تا که حرف بد به گوشش میرسد از این یهودی روضه میخواند که وای از قلب زینب بین بازار میخواند از شام و.... آزار و دشنام ‌و.. از زینب و کلثوم... و بیا ذنب مسموم جای فرزندش رضا زنجیر و غل شد همجوارش سر شود در رنج و سختی و شکنجه روزگارش در مصیباتِ غریبِ کاظمین این بس که هارون بین زندان یک زن بدکاره آورده کنارش خون میخورد کاظم....از جور این ظالم این زن کجا معصوم؟!....و بیا ذنب مسموم زهر کینه زد شراره بر تن موسی بن جعفر میگذارد صورتش را بر زمین چون شاه بی سر از جگر میسوزد و لب های خود را می فشارد زیر لب دارد نوایِ ای حسین مظلوم مادر افتاده روی خاک....با پیکری صد چاک مثل حسین مظلوم....و بیا ذنب مسموم محمدعلی_انصاری
ᬷ‌‌‌‌࿐ྀུ❀❥ ⓀⒶⓃⒶⓁⒻⒶⓏⒶⒺⓁ اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم. گفتم:آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟! فرمود: ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ گفتم:نه، ای مولای من. فرمود:پس چه؟ گفتم:دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود.امام چنین دعا کرد: خدایا او را ثابت‌قدم بدار. سپس فرمود:من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود:من پس از سه روز از دنیا می‌روم. من به گریه افتادم. فرمود: گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. 📚بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون. فضیلت١٠٩٣ @manbarmajma •┈┈┈┈••✦•••♡•••✦••┈┈┈┈┈•
|⇦•دواى درد بى تابى... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس کربلایی سیدمهدی حسینی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من، ستاره نيست كوكب نيست غروبى گريه ميكردم، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مُرّكب نيست پَرِ زخم، دلِ مضطر، غل و زنجير، جاى تنگ همه اينها به جاى خود، نگهبان هم مؤدب نيست به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سَرِ من نيمه شب نيست لگد خوردم، زمين خوردم، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم، چنان يك روز زينب نيست نگهبان زد مرا اما، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مَركب نيست كسى معصومهٔ من را به بَزم مِى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست تنى دور از وطن دارم، ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم، تن من نا مرتب نيست :محمد جواد پرچمی *علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود. نوشتن بیست و یک‌ نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چه‌جوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم‌ گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم... عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه... یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج این‌جوری دست و پا زده... یه باب الحوائج هم‌ کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمع‌کنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود.... اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه‌ چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...* هربلایی سرم آمد کفنم‌ دست نخورد وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد ساق من‌ خم شده اما تن‌ من کامل بود قدر انگشت بریده بدنم‌ دست نخورد صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان گریه زیاد کردم‌ روضه زیاد خوندم‌ پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم‌ وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا نیزه فرو شد به تنت وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا خودت بگو از کفنت @majmaozakerine