eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
382 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عنایت شده در نجف سنتی مهدوی ای زائر قبر امام باقر قبری که ندارد جز تو یک زائر حائر ندارد ذاکر ندارد یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 قبر نورالهدی، بی سایبان است در روز شهادت،بی روضه خوان است چه سوت و کور است پر از مأمور است یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 راوی کربلا از غم رها شد مرهم بر درد او، زهر جفا شد محنت کشیده قدّش خمیده یا صاحب الزّمان آجرک الله.... 🌸🌸🌸🌸🌸 گرچه در ذی الحجّه راحت شد از غم در اصل، شد شهید از داغ محرّم کشته شد گویا ظهر عاشورا یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم نالیده از وداع آخر دیده عمّه زده بوسه بر حنجر دیده در صحرا شاه تنها را یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او جدّش را دیده در خون تپیده دشمن سرش را از قفا بریده رفته از جفا زیر دست پا یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیده وقتی سر جدّش جدا شد بر سر عمّامه ی او دعوا شد شد ارباً اربا زیر مرکبها یا صاحب الزّمان آجرک الله..... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم عطشان بوده بین دو دریا دویده روی خار ،در بین صحرا گردیده مضطر بین یک لشکر یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او هم رفته تا شام با قلب پردرد خورده تازیانه از خصم نامرد با اشک بسیار رفته به بازار یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 او طعنه شنیده از مردم شام او سنگباران شده از بالای بام با دست بسته سرش شکسته یا صاحب الزّمان آجرک الله... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیده ناموسش را در بزم دشمن شد نقش لب او ،دعای مردن از لب قاری گشته خون جاری یا صاحب الزّمان آجرک الله.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
135.7K
❣﷽❣ ▪️ ▪️ امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است جسم امام پنجمین در کوچه بی جان است صدآه وافغان است پنجم امام شیعیان در آه و افغان است ▪️صدآه وافغان است زهرجفای زین اسب، چشمان او بسته باقرشده خسته قاتل میان خانه اش،مسرور و خندان است ▪️صدآه وافغان است با قرمیان هجره ای ،داردبه لب غوغا جان میدهد تنها از کینه و ظلم عدو،اوسینه سوزان است ▪️صدآه وافغان است زهرجفابرپای او،ازکینه ی قاتل آتش گرفته دل کوچه برایَش گوشه ی تاریک زندان است ▪️صدآه وافغان است دارد دودیده اوبه در ،تاصادقش آید اشک ازررخش ساید چون وعده آخر نصیبش دردِ هجران است ▪️صدآه وافغان است لب تشنه میگوید: چرا! ، -در حجره ای بی کس- صادق به دادم رس یاد حسین وکربلا با کام عطشان است ▪️صدآه وافغان است دیدم تنش را میبرند تاسوی قبرستان -ای وای از آن مهمان درکربلاجسم حسین برسمِّ اسبان است؟ ▪️صدآه وافغان است
104.5K
❣﷽❣ 🔳 🔳 همه جا کربلا 🔳 در مدینه باقر شد شهید از جفا در غمش مدینه شده کرب و بلا دلبر آفتاب شده ازچه،بیتاب زهر زین،برتنش پیکرش کرده آب 🔳(آه و واویلتا )۲ قاتلش زهرزین خون دو چشم ترش آمده ازجنان فاطمه در برش زهرزین از جفا کرده جسمش رها نقش برزمین شد آه و واویلتا 🔳(آه و واویلتا )۲ بنگرطائران وسط آسمان بر تن پاک او نبودسایبان یاد جدش به خاک زهرکین چاک و چاک دیده اشک رباب گفت و روحی فداک 🔳(آه و واویلتا )۲ (حاج آرمین غلامی)
"علیه‌السلام" "علیه‌السلام" من کیستم غبار تو یا باقرالعلوم جان و تنم نثار تو یا باقرالعلوم این روضه ها که دلخوشی ما فقیرهاست هستم یادگار تو یا باقرالعلوم کم گریه کرده ایم برایت حلال کن عرش است داغدار تو یا باقرالعلوم جانم فدای غربت زهراییت شود جز غصه چیست کار تو یا باقرالعلوم از خاطرات کودکی بیشتر بگو ای با رقیه همسفر از آن سفر بگو از ماجرای مجلس اغیار بردنت از خاطرات کوچه و از سنگ‌خوردنت از نعل های تازه و از سینه ها بگو برخیز و از شکستن آیینه ها بگو با ما بگو که عاقبت کاروان چه شد با ما بگو پیراهن آسمان چه شد کار جهان و خلق جهان جمله در هم‌است سرهای قدسیان همه بر ..... حـــســـین حـــســـیـن روضه خوان ها آنچه میخوانند را من دیده ام آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان کربلا ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام من کنار جسم صد چاک جوان کربلا جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام پیکر اکبر روی دست جوانان غرق خون عمه زینب را در آن دم غرق شیون دیده ام کودکان را تشنه در خیمه به حال اهتزار دست سقا جدا افتاده از تن دیده ام من تن صد چاک جدم را میان خاک و خون زیر شمشیر و سنان و سنگ و آهن دیده ام
آقا امام 〰〰〰〰〰〰 من آخرین یادگار کربُبلام یه عمره که بارونیِ، صحن چشمام همیشه کارم ناله و، اشک و آهه میراثم این مرثیه‌هاست، مثل بابام شده یار من گریه و، مصیبت و غم قاتلم از روضه‌های قتلگاه، خونِ دلم نمیره از یادم، غمای بی‌حدم نشسته بود قاتل، رو سینهٔ جدم امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰〰 با خاطرات اسیری، قدم شد خم دلم شب و روز میسوزه، از این ماتم یادم نمیره غل و زنجیر آوردن جای کبودیش هنوزم، هست رو دستم همیشه جلو چشمه، جسارتای بیشمار اشکای من و خندهٔ، اون نیزه‌دار بال و پرم زخمه، چشه ترم زخمه از سنگ روی بام، هنوز سرم زخمه امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰〰 با یاد این غم، شدم از دنیا بیزار مارو نشوندن، وسط کوچه، بازار حرف از کنیزی، تا وسط اومد انگار تموم عالم، رو سر من شد آوار مگه میره از خاطرم، شلوغیِ بازار شام عمه زینب و میزدن، پیش بابام بزم شراب کشتم، اونجا شکست پشتم هنوز از این کابوس، گره میشه مشتم امون امون، ای دل 〰〰〰〰〰〰
یارب خجالتم را، قبل از بیان خریدی درد و بلای من را، فوراً به جان خریدی هر بار گریه کردم، شکر ترا نکردم ناشکری مرا هم، ای مهربان خریدی جای عذاب، فرصت دادی برای توبه هی من گناه کردم، هی تو زمان خریدی بدها میان خوبان، چون میوهء خرابند زود آن خراب ها را، یک در میان خریدی سرمایه دار عالم! بُنجل فروش شهرم کسری دخل من را، وقت زیان خریدی رفتار تو که با من، مثل غریبه ها نیست ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی گفتی گداست اما، شاید به دردمان خورد من را برای زهرای قدکمان خریدی جان علی نجف را، در خواب روزی ام کن معلوم کن مرا هم، قبل از اذان خریدی در ازدحام روضه، دست مرا گرفتی گفتم حسین و من را با دیگران خریدی جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب مهمان رسید و از من اشک روان خریدی سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب ِکی از تنور خولی، یک لقمه نان خریدی بابا ز بس خریدم درد تو را به پهلو تو نیز درد تازه از خیزران خریدی در خواب دیده بودم رفتی به روی نیزه حتماً برای اصغر، یک سایه بان خریدی رضا دین پرور 〰〰〰〰〰〰〰
دلم پر از تب توئه درا رو بستن تموم شهر عهدشونو چرا شکستن پسر عمو شب غمم سحر نشد در انتظار رسیدن مرگ من همه نشستن پسر عمو نگم برات یه مردم پیدا نکردم نیا حسین الهی من دورت بگردم دیدم بعد مغرب هیچ کس پیش من نیست اینجایی که دیدم اصلا جای زن نیست برگرد جان زینب برگرد جان زینب ... نیا تو رو خدا کسی نمونده اینجا برای تو غصه دارم عزیز زهرا پسر عمو نیا نذار غریب بشی سه ساله داری تو قافله با خودت میمونی تنها پسر عمو نگم برات اسیر میشه خواهر تو نیا حسین نذار پیر شه خواهر تو نگم برات یه مردم پیدا نکردم نیا حسین الهی من دورت بگردم دیدم تیر و نیزه بازارش شلوغه برگرد وعده های این مردم دروغه برگرد جان زینب برگرد جان زینب ... یه روز میاد که تو رو خاک ولی سر تو رو نیزه ها بین خیمه آتیش میافته به معجرا میگه نفس نفس نزن میون گودال یه مادر میره از حال تو غرق خونی واویلتا بگو به شمر که روی سینه ت پا نذاره بگو کسی که میکشیش مادر نداره رفت آخر تو خیمه گهواره به غارت وای از این مصیبت زینب رفت اسارت برگرد جان زینب برگرد جان زینب . 〰〰〰〰〰〰〰