eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
360 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5764712994546125100.mp3
1.72M
🎧 شور | خوش بحال کسی که حرم رو دیده 🎤بانوای: کربلایی مجید رضانژاد (ع) @majmaozakerine
من که از هیبت، دیدار تو، بی‌تاب شوم با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی من که از هیبت دیدار تو بی‌تاب شوم چشم در چشمت اگر هم بشوم آب شوم دیده از شرم نگاه تو به پائین افتاد مثل حُر چون بشوم تازه دُرّ ناب شوم تشنه‎ی وصلم و دنبال مِی لبریزم کِی من از جام طهوری تو سیراب شوم؟ باب مِیلت که نبودم، ز تو دور افتادم یک دعایم بکنی میل تو را باب شوم دیدن روی تو بیدار دلی می‎خواهد تا کِی از رؤیت رویایی تو در خواب شوم روشنی بخش دل و روشنی چشمم باش تا که من هم سحری مَحرَم مهتاب شوم نظر لطفت اگر زشتی ما را نبرد فارغ از رحمت تو غرق به سیلاب شوم بیش از این تا زِ تو محروم نمانم ای گل متوسل به گل روضه‎ی ارباب شوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋 (ص) / *بخش اول صوت* (س) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پیغمبر توو حالت احتضاره، بی‌بی تو عالم انقدر بی‌تابی می‌کرد، گریه می‌کرد؛ اینقدر ناله میزد. هی صدا میزد: « بابا بچه بودم مادرم رو از دست دادم، حالا دارم تورو از دست میدم، دیگه کسی برام نمیمونه، کسی نیست ازم حمایت کنه، پشتمو داشته باشه، تکیه‌گاهم باشه...» برای همین این قدر بی‌تابی می‌کرد. پیغمبر صداش کرد بیا دخترم کار باهات دارم، چشمان گریانه اما تا رد میشه دیدن پیغمبر داره میخنده بعدها ازش سوال کردن چی گفت پیغمبر درِ گوشت: فرمودند بابام گفت: « زود به من ملحق میشی» زیاد فراق من و تو طول نمیکشه... یک جایی روضه پیغمبر و روضه امام حسن مشترک میشه... پیغمبر وقتی به دخترش گفت خوشحال شد گفت: حالا مهدی جان تو هم بیا با تو هم کار دارم امیرالمومنین هم گریه می کرد چون میدونه که اگه پیغمبر بره دیگه کسی نمیمونه با بودن پیغمبر چیکار میکردند اگه پیغمبر خدا نباشه که دیگه هیچی... علی جان بیا کار باهات دارم همه رو بیرون کرد، خصوصی فقط خودت باید بشنوی گوشت رو بیار جلو دهنم؛ جونم آقا، شروع کرد با علی حرف بزنه امیرالمومنین هی سر تکون میداد میگفت: باشه آقا چشم هرچی شما بگین رو چشام اگه تو اینجوری میخوای باشه، دین خدا اینجوری میخواد باشه خدا راضی باشه. هرچی پیغمبر گفت، علی هی باشه آقا چشم هی دست به سینه میذاشت چشم آقا چشم، یه مرتبه همه دیدند علی برافروخته شد؛ صورتش سرخ شد؛ چشما هم همینطور مثل ابر بهاری داره می‌باره آقا یعنی اینجا هم صبر کنم...؟! آخه همچین که ابی عبدالله خودش رو انداخت رو سینه‌ی پیغمبر، امیرالمومنین دستش رو گرفت عزیز دلم الان پیغمبر توو حالتی نیست که سینه‌ش سنگین باشه، آخه خود پیغمبر فرموده محتضر سینه‌ش سنگین نباشه اما پیغمبر فرمود: علی جان بزار حسین رو سینه‌م باشه، حسین که رو سینه‌م باشه راحت‌تر جون میدم... قربون اون آقایی که تا چشماش رو باز کرد، والشِمرُ و جالِسٌ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را / *بخش دوم صوت* (ص) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در پیشِ من آتش مزن بال و پَرَت را خونین مکن جان پدر چشم تَرَت را فردا همین‌که جمع کردی بسترم را آماده کن کم‌کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفن‌ها دومین را بیرون بیاور یادگار مادرت را بگذار روی سینه‌ام باشد حسینت بگذار بر قلبم حسن را دخترت را بگذار با طفلان تو قدری بسوزم حالا بگویم حرفهای آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری و می‌ترسم از تو خیلی مواظب باش طفل دیگرت را وقتی که می‌ریزند هیزم روی هیزم وقتی که می‌سوزاند آتش سنگرت را بابا حواست باشد آنجا مُحسنت را بابا مواظب باش پشتِ در سرت را ای کاش می‌شد روضه‌ی بازو نمی‌شد وقتی علی می‌شوید آهسته پَرَت را `با خود مَبَر در قتلگه انگشترت را” *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋خیلی سخته که خاک مصیبت بشینه هی سرت / *بخش اول صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خیلی سخته، که خاک مصیبت بشینه هی سرت خیلی سخته، غرورت لگدشه پیش مادرت خیلی سخته، بیفته زمین پیش چشمِ تَرت خیلی سخته یه نامرد، راه و به روت ببنده ناموست رو زمین و، یه بی‌غیرت بخنده میدونم که میدونست، مادرم غصه داره میدونم که میدونست، مادر تو راهی داره " ای مادرِ جوونم،ای مادرِ جوونم " کوچه بود و، یه داغی که هیچکس نشد باورش کوچه بود و، کبوتر که میلرزه بال و پرش کوچه بود و، حسن بود و بی‌تابی مادرش سنگینیِ یه دستی، که بغض از مرتضی داشت چندتا بنفشه پایِ ، چشمای مادرم کاشت لعنت به مردم آزار، مادرم شد گرفتار با صورت خورد به دیوار، از سنگ بود جنس دیوار " ای مادرِ جوونم،ای مادرِ جوونم " کوچه بود و، صدای نفس‌های مادر خدا کوچه بود و، یه نامرد که میزد بازم بی هوا کوچه بود و، یه چادر که پر شد از رد پا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋در این سفر یک اشتباه کردم / *بخش دوم صوت* (ع) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زد زینبم تشتی برام آماده کن. بی‌بی سریع دوید تشتی آماده کرد، "آی قربونت برم بی بی جان" تشت رو که گذاشت جلوی امام حسن داخل تشت رو نگاه کرد، دید پاره‌های جگر داداششه... این لبای خونی رو نگاه میکرد گریه کرد... این تشت خونی رو نگاه میکرد گریه میکرد... ابی عبدالله و عباس اومدن اول کاری که کردن زیر بغلای زینب رو گرفتن، چه خبره زینب لب خونی دیده؟! چه خبره زینب تشت خونی دیده؟! اما رفقا گریه‌کنا نوکرا، یه جایی رو من سراغ دارم هیچ‌کس نبود زینب رو کمک کنه، یه مرتبه دیدن همچین که تشت رو وارد کردن اون نانجیب چوب رو برداشت، هی به این لب‌ها میزد؛ یه مرتبه زینب پا شد؛ گریبان چاک کرد «در این سفر یک اشتباه کردم تو چوب خوردی من نگاه کردم» "یا حسن" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️