4_6046249616922383074.mp3
زمان:
حجم:
12.71M
#حضرت_زهرا_زمینه
شرمندم از تو یاسِ جوونم
پیشم بمون تا زنده بمونم
این هفته هایی که درد میکشی لحظه لحظه ش
هر نفسی میکشم میشه آتیش به جونم
این روزا روضه خون نمیخوام
از میخِ در گریه م میگیره
یادم میاد افتادی بینِ
اون چل نفر گریه م میگیره
ازمیخ در گریه م میگیره
مظلومه ی من گریه کمتر کن
فکری به حال و روزِ حیدر کن
جای علی خیلی کتک خوردی
مُردم برات تو کوچه باور کن
ای همسرِ مظلومه ی حیدر...
شرمنده م از تو داری چقد درد
دیدم مغیره راهت رو سد کرد
تا اومدم روی دوشم بزارم عبامو
اومد به گوشم صدای لگد های نامرد
این روزا تا میگی با ناله
فضه بیا گریه م میگیره
یاد گلِ نشکفته محسن
با بچه ها گریه م میگیره
تو کوچه ها گریه م میگیره
باور نمیکردم بیاد روزی
رو تو ازم پنهون کنی زهرا
کردی وصیت ها،مگه میخوای
حیدر رو بی سامون کنی زهرا
ای همسرِ مظلومه ی حیدر...
دارم میسوزم با سوز چشمات
پاهام میلرزه میلرزه دستات
پهلو به پهلو که میشی منم میکشم درد
دیدم خودم پشت در که شکست استخونات
ریحانه ام واست بمیرم
قنفذ چه بد میزد به بازوت
انقد قلافش بوده سنگین
انگار لگد میزد به بازوت
قنفذ چه بد میزد به بازوت
وَ لستُ أدری خبر المسمار
از سینه ی غمدیده میپرسم
از خونِ پهلویی که خانوم به
دیوار و در پاشیده میپرسم
ای همسر مظلومه ی حیدر
#محمدجوادخلیلی
4_6046249616922383071.mp3
زمان:
حجم:
432.2K
#حضرت_زهرا_ نوحه
حرمت قرآن شکست آیات کوثر را زدند
روح مابین دو پهلوی پیمبر را زدند
وا مصیبت وا محن
العجل یابن الحسن
بقیه الله آجرک الله
یا امام العصر زهرا مادرت در شعله ها
بین دیوار و در خانه صدا میزد تو را
الامان از میخ در
العجل ای منتَظَر
بقیه الله آجرک الله
خانه ای را که پیمبر زائر آن خانه بود
کافری بی اذن آن را با لگد در میگشود
فاطمه در پشت در
کشته گشته با پسر
بقیه الله آجرک الله
#میثم_مومنی_نژاد
4_6046135551180935053.mp3
زمان:
حجم:
478.2K
#حضرت_زهرا_نوحه
از نهاد علی خیزد این زمزمه
کشته شد بی گناه همسرم فاطمه
فاطمه فاطمه
...
نخل گلزار وحی فضه را زد صدا
میوه اش با لگد شد ز شاخه جدا
....
یا محمد ز خاک سر بر آرُ ببین
پاره ی پیکرت گشته نقش زمین
....
جای یاری من یاورم را زدند
دست من بسته بود همسرم را زدند
.....
همسرم را در این آستانه زدند
باچه جرمی به او تازیانه زدند
......
تربتت به اشک شستشو میکنم
بی تو مرگ از خدا آرزو میکنم
.....
شمعم و بین جمع بی صدا مانده ام
تو چرا رفتی و من وچرا مانده ام
فاطمه فاطمه
#غلامرضا_سازگار
4_6046135551180935051.mp3
زمان:
حجم:
1.36M
#حضرت_زهرا_زمینه
از این مدینه دلگیری
چرا از پیش من میری
دلت میاد حسینت رو
دیگه بغل نمیگیری
ای زهرای من ... بمون و ازاین غریب ترم نکن
ای زهرای من ... خونهمو خونه درد و غم نکن
یازهرا یازهرا
......
اونا که پهلوونیم و
شنیده بودن و دیدن
زمین خوردنم و هرگز
ندیده بودن و دیدن
ای زهرای من ... پاشو با منِ غریب حرفی بزن
ای زهرای من ... پیش بچه هام رومو زمین نزن
یازهرا یازهرا
.......
ندید هیچ کسی اشکم رو
تو اشکم و در آوردی
آخه به خاطر من بود
تو کوچه ها کتک خوردی
با هم میزدن ... تو رو عمدا جلو چشمم میزدن
با هم میزدن ... افتاده بودی و بازم میزدن
یازهرا یازهرا
.....
به کی بگم که زهرا رو
زدن یه عده رَجّاله
گریز روضه کوچه
فقط روضه گوداله
واویلا حسین ... همه با بغض علی میزدنش
واویلا حسین ... زیر تیغ و نیزه گم شد بدنش
پای حسین
#فاطمیه_شام_غریبان
#غسل #تدفین
غسل تنت امشب ، شده مشکل من
زخم روی سینه ت ، شده قاتل من
تنت رو شستم از زیر پیراهن
هنوز با زخمت درگیره پیراهن
پر از جراحته تنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
با اشک میریزم آب رو برگای یاست
آتیش زده من رو گلای لباست
وجودم زهرا از قصه لبریزه
داره از پهلوت خونابه میریزه
خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
#علی_سلطانی
22.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام مادر
میشه خودت دعا کنی برام،مادر
فقط یه بار زیارتت بیام،مادر
سلام مادر،سلام مادر
من از خدا نگاهتو میخوام،مادر
صدام کن،صدام کن،صدام مادر
سلام مادر
نیستم فرزند تو ولی-دوست دارم فرزند تورو
هربار میگم حسین حسین-میبینم لبخند تورو
ای خیرالنساء-ای خیر کثیر
دستام خالیه-دستم رو بگیر
امشب شفا بگرفته بیمار مدینه
خاموش شد شمع شب تار مدینه
امشب کتاب عمر زهرا بسته گردد
بغض گلوگیر علی آهسته گردد
امشب به چشم کودکان غم حجله بسته
غمهای عالم بر دل مولا نشسته
امشب صدای گریه ی زهراست خاموش
زینب سیه پوشیده و زهرا کفن پوش
امشب خدا داند که بر مولا چه بگذشت
بر باغبان از غربت گلها چه بگذشت
امشب مدینه در سکوت غم فرو رفت
یک لاله ی پرپر ز باغ آرزو رفت
محمد نعیمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #دفن
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گريه كرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نميشكست
اي آشيانِ درد، علي داشت تا تو را
اي مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفي تو را
زين درد سوختيم كه اي زُهره ی منير
كتمان كند به خلوت شب، مرتضي تو را
ناموسِ دردهاي علي بودي و چو اشك
پيدا نخواست غيرتِ شير خدا تو را
دفن شبانه ی تو كه با خواهش تو بود
فرياد روشني است ز چندين جفا تو را
تا كفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود
راهي نبود بهتر از اين، مرحبا تو را!
يك عمر در گلوي تو بغض، استخوان شكست
در سايه داشت گرچه علي چون هما تو را
دزديد نالههاي تو را اشكِ سرخروي
از بس كه سرمه ريخت به شيون، حيا تو را
اي مهربان، كنيزك غم تا تو را شناخت
دامن رها نكرد به رسم وفا تو را
خم كرد اي يگانه سپيدارِ باغِ وحي
اين هيجده بهارِ پر از ماجرا، تو را
تحريف دين، فراق پدر، غربتِ علي
انداخت اين سه دردِ مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه ، كان فاطرِ غيور
ميخواست از تمامي عالم، جدا تو را
در شطّ اشك، روح تو هر چند غوطه خورد
رفع عطش نكرد، فراتِ دعا تو را
دادند در بهاي فدك آخر اي دريغ
گلخانهاي به گستره ی كربلا تو را
گلخانه ی مزار تو را عاشقي نيافت
اي جان عاشقان حسيني فدا تو را
پهلو شكستهاي و علي با فرشتگان
با گريه ميبرند به دارالشفا تو را
دارالشفاي درد جهان، خانه ی علي است
زين خانه ميبرند ندانم كجا تو را؟!
غافل مشو «فريد» از اين مژده ی زلال
كاين حال هديهاي است ز خيرالنسا تو را
#قادر_طهماسبی #فرید
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #دفن
پای تن مجروح زهرا با سر افتاد
از دست این غم خون ز چشمان تر افتاد
در زیر بار این مصیبت کوه خم شد
تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد
می شست جای بوسه های مصطفی را
بند کفن تا بسته شد پیغمبر افتاد
درهم شده اوضاع و احوال عوالم
وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد
فضه شهادت می دهد در این نود روز
هر جا زمین افتاد مادر دختر افتاد
این روزهای آخری از شدت درد
خیلی غریبانه میان بستر افتاد
تا آسمانها صوت الرحمن او رفت
روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد
او بار شیشه داشت و میزد مغیره
قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد
شانه به شانه با اجل همراه می شد
سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد
از جنگ برگشته علی یا از سر قبر
پشت سر تابوت مرد خیبر افتاد
#ابراهیم_میرزائی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
شام غریبان
نیمهشب مهتاب میشوید علی
آب را با آب میشوید علی
مثل این تنها ندیده هیچکس
شستنِ دریا ندیده هیچکس
چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را
غسلِ این دریا نمیآید به من
شستنِ زهرا نمیآید به من
خواب میبینم که تعبیرش کنی
آب میریزم که تطهیرش کنی
آب میریزم که آبت کردهاند
خانهی عمرم خرابت کردهاند
اشک از این چشمانِ محزون میچکد
آب میریزم چرا خون میچکد
مثل اشکی مثل آهی یا خیال
سخت میبینم تو را در این هلال
زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است
چشمه را گفتی که بی شیون بِشوی
آب را از زیرِ پیراهن بِشوی
مرتضی هم دست و پا گم میکند
زخم گاهی هم تورم میکند
ای زلالِ من مضافت کردهاند
زخمی از ضربِ غلافت کردهاند
لرزه بر زانو نمیآید به من
شستنِ پهلو نمیآید به من
در عوض رفتن نمیآید به تو
رفتنت بی من نمیآید به تو
ضربههایی سهمگین زد داغِ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو
آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را ...
خانه تر دیوار تر مسمار تر
در کفن پیجاندنت دشوار تر
آه اقیانوسِ نا آرامِ من
جان ندارد جان بده بر گام من
حال من یا حال طفلان دیدنی است
آستینها بینِ دندان دیدنی است
ضجهها بالا نمیآید چرا
جان بر این لبها نمیآید چرا
بال اگر کوبی قفس وا میشود
پا اگر کوبی نفس وا میشود
بر زمین بسیار میکوبد علی
سر بر این دیوار میکوبد علی
سینهها سنگین همه دق میکنیم
بی صدا بی ضجه هقهق میکنیم
چشمهای نا امیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین
با حُسینت نالهای سوزنده است
جای شکرش هست زینب زنده است...
بعد از این غمهای تکفین مانده است
وایِ من سختی تدفین مانده است
ای زده هر روز و شب از قوت خویش
روی دوشم میکشم تابوت خویش
(حسن لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین