eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
292 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا✨🖤 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_بیست_و_یک #رها خودمونیم.. ولی بد حالشونو گرفتم😂..
به نام خدا ♡ چی شد؟؟ ♧ بستنش به تخت.. جم نمیتونه بخوره.. ♡ خیلی خب.. بگو‌چهار چشمی مراقبش باشن.. حتما یه مرد همراه محافظاش باشن... ♧ اوکی.. ♡ الهام !؟ ♧ از این طرف... ♡ بهتری.. ◇ مگه مهمه؟! ♡ الهام... تو چرا اینقدر عوض شدی؟؟ بابا من و تو رفیق بودیم.. ◇ برا چی منو با اون دختره تنها گذاشتی؟! ♡ دلیلش رو به زودی میفهمی! ◇ یعنی چی... ♡ سینا.. بگو ستاره بازش کنه! ♧ یعنی چی؟! ♡ همین که بهت گفتم... ♧ پوفف ... ◇ معلومه داری چی کار میکنی.. تو میدونی اگه ۱ مو از سر این دختره کم بشه برادرش چه بلائی سرمون میاره‌... ♡ هه.. تو داری منو از اون.... ببین الهام... یه چیزایی هست که شماها نمیفهمین.. پس بهتره هرکسی کاری که وظیفشه انجام بده... الانم به جای اینکه غر بزنی.. میتونی با من بیای.. تلافیتو سرش در بیاری... ◇ لازم نکرده😏 ♡ پاشو دیگهه.. خودتو لوس نکن... ◇ من خودم بلدم تلافی کنم.. ♡ خیلی خب.. مگه تو نمیخواستی بدونی چرا من این فرصت رو بهش دادم..!؟ ◇ که چی! ♡ اگه الان بیای میفهمی.. ◇ سرگیجه دارم... برگزار بعد.. ♡ اصلا به جهنم... خودم میرم.. پا تند کردم که دنبالم اومد... در رو باز کردن.. نشسته بود رو صندلی.. ام.. دقیقا همونجایی که میخواستم بود.. بی جون نشسته بود... الان وقتشه.. ♡ یعنی.. انقدر عجله داری؟! من فک میکردم.. برای نابودی ما بیشتر صبر کنی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 چیه؟! حرف نمیزنی!؟ معلومه کتک هایی که خوردی خوب ساخته! ٪ من زبون حیوانات رو بلد نیستم.. اگه کسی بلده.. آی.. ترجمه کنه🙂 چشمش به اسلحه افتاد.. سریع برش داشت به طرفم گرفت.. ٪ هه.. دیدی!؟ خیلی زود همه چی عوض شد.. از جات تکون بخوری زدمت.. رفتم جلو.. ٪ جلو نیا.. دستش رو گذاشت رو ماشه.. تازه فهمید که خالیه! ♡ پراوو.. پراوو😈... عالی بود... اسلحه رو ازش گرفتم .. حولش دادم رو زمین.. سرش خورد به دیوار... دق و دلی تمام این روزا رو باید سر این جوجه خالی میکردم.. دستم رو گذاشتم زیر چونش.. خیره شدم بهش که زد زیر دستم... خوابوندم تو صورتش... احساس میکردم چقدر شادم.. دلم میخواست آنقدر بزنم تو صورتش که از هوش بره.. باید تقاص کل کسایی که بهم ظلم کردن رو پس بده... ببینم تا کجا میتونه پای عقاید مسخرش وایسته! تا کجا... بلند شدم... ♡ قبل از اینکه با یه نفر بجنگی.. باید اول توانایی هاش رو بشناسی.. مبادا توی جنگ غافلگیرت کنه... الان میدونم که .. تو دوره دفاع شخصی دیدی!! یه زبون دراز داری که ازش استفاده کنی.. و .. کار با اسلحه رو بلدی😈.. دیدی.. به همین سادگی خودت رو لو دادی.. فک کردی من نمیدونم اگه یه نفر با تو تنها بشه چی میشه؟! فرصتی که بهت دادم هیچ وقت دیگه نخواهی داشت... در ضمن‌. گلوش رو گرفتم.. کاش نیازش نداشتم تا خفش میکردم .. دست و پا میزد.. صورتم رو بردم جلو.. ♡ اگه یک بار دیگه.. فقط یک بار دیگههه!! به من.. یا هر کدوم از بچه ها دست درازی کنی.. بلائی سر برادرت میارم.. که دیگه حتی حاضر نشه ببینتت!!😡 ولش کردم.. شروع کرد به سرفه زدن... ♡ بده من اونو... ببندیش رو تخت! الهام و ستاره جلو رفتن.. سر تا پاش طناب.. ♡ بده من اونو.. ♧ اوم... بفرما.. قاشق شربت رو با صورت کنار زد.. ♡ بخورش.. بخورش.. بخوووورش به هر ضرب و زوری که شد وارد دهنش کردم.. ٪ تو خیلی کوچیکی.. خیلی حقیری.. فک کردی چی میشه.. اگه منو آزار بدی؟؟ اگه منو بکشی.. هیچی.. هیچی عوض نمیشه.. کلی آدم اون بیرونن که دارن به کوری چشم تو تلاش میکنن.. حتی اگه منو بکشی هم.. فقط اسم قاتل رو جلو اسم خودت آوردی.. شهیده رو هم جلو اسم من.. هیچی تغییر نمیکنه.. ♡ بس کنننننن.... شماها با همین حرفاتون پدر منو فرستادین طرف مناففقین... کشتینش... برادرم رو ازم گرفتیم.... ٪ تو ♡ دهنتو ببند.. دهنشو ببندین.. نمیخوام صداش رو بشنوم.. ٪ زمین گرده.. بهم میر..ممم..امم خیر شد بهم... چشمام رو بستم.. ♡ چشماش رو هم ببندین... زووود .................................................... ◇ حالا.. میخوای چی کار کنیم... ♡ به تو ربطیییی ندارههههه ♧ چته... تا دو کلمه با این دختره حرف میزنی ترش میکنی... ♡ من اگه جای این بودم.. نمیخندیدم... زبون درازی نمیکردم.. فقط التماس میکردم.. زجه میزدم... اون با این کاراش بد جوری رو مخمه!! ♧ به جای این کارا به فکر محسن باش.. جونیفر به من گفت که.. ♡ راجب اون آشغال حرف نزن‌... ◇ دیگه وقتش رسیده اون چیزایی رو که میخوایم بگیریم... ♡ ساکت شووو.. ◇ چیو ساکت شم... باید با اون پسره تماس بگیریم.. ♡ هع.. آره.. حتما تماس بگیر که خونه خرابمون کنه... ◇ شری.. تو میدونی اگه از رستگاری حرف بکشن چی میشع؟؟؟؟ تمام منابعمون.. منافعمون.. هرچی که داریم و نداریم میره رو هوا.. مریم اینجا رو بلده... میدونی اگه حرف بزنه چی میشه... باید زودتر درشون بیاریم.. ♡ همه چیز به وقتش... ◇ وقتش کی؟؟؟ ♡