eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼بسم‌الله‌اارحمن‌الرحیم🌼 سلام سلام این جلسه تدبر در قرآن داریم خب چه سوره ای..؟سوره ی معراجاِنَ‌الانسان‌َ‌خُلِقَ‌هَلوعا/معراج۱۹ میگه:)همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده 😉زندگی ببعی واره بودا همون😢 خب آیه بعد اِذامَسَهُ‌الشرَجَزوعا/معراج ۲۰ میگه:)وقتی‌بهش‌شر‌میرسه‌بیتابه‌ به همه بگه ✨----->به همه میفهمونه آیه بعد و اِذامَسَهُ‌الخَیرَمَنوعا/معراج ۲۱ تا بهش خیر‌میرسه‌بخیل میشه😒--->نمیخواد کسی بفهمه پرش به آیات بعد والذین فی اموالهم حق معلوم/معراج ۲۴ میگه:)کسانی هستند که بخش معلوم شده ای از اموالشان آیه بعد👇🏻 السائل والمحروم/معراج ۲۵ مخصوص محرومین هست😮 https://harfeto.timefriend.net/16370561558769 سوالی...؟مطلب جدیدی...؟
ببین حاجی عشق به اهل بیت زیاد میشه همش میخوای با اهل بیت و شهدا دیدار کنی چی بهتر از این...؟ مثال بشتری میخوای؟؟
چقدر ته بچه های گروهان بلال غمناک بود.. :) سعید... جعفری... سید هادی... خیرو... هعی💔... ...
🙃🌿بیشتر از اونا دلم واس رحیم سوخت... :؛) چون باز جا موند... ):
واقعا نمیدونم چرا انقدر با این رحیم حس همزاد پنداری دارم... :) رحیم خیلی بهتر از منه ها.... :)... ولی اصلا یه جور خاصی حس میکنم افکارمون مث همه... :) من خیلی از رحیم پایین ترم.. خیلی.. اما.. نمیدونم واقعا.. چرا .. شاید چون دوست دارم واقعا رحیم بشم...°!) ....... شایدم فقط ادعاییم.. نمیدونم..
اَهدافِ زندگی شبیه ماهی‌اند. اگر یه مـاهیِ ڪوچیک بخـوای، می‌تونی تـو قسمـت‌هایِ ڪم عُمـق بمونی، امـا اگر ماهیِ بزرگ رو بخوای، باید به جاهایِ عَمیق‌ تر بری !🐡✨
002011.mp3
65.7K
و هنگامی که بھ آنان گفته شود در زمین فساد نکنید؛ می‌گویند: ما فقط اصلاح‌کننده‌ایم !😏 ↵ بقره/۱۱
هدایت شده از /PM/\ÇØĐM\
_کمتر‌ ژست شهدارو بگیرید تو گلزارشهدا ! برای شهادت به ژستتون نگاه نمیکنن رفقا به دلاتون نگاه میکنن ...! 🖐🏻 •🖇•ʙᴏʀʜᴀɴ¹⁸⁰
هدایت شده از /PM/\ÇØĐM\
°•|🖐🏽⚠️|•° شاید باورتون نشه ولے.. متخصصان شرکت BMW براۍکار کنار کارگران صنعت خودروسـ🚗ـازۍ ایران، تو فیش حقوقیشـ💵ـون "حق تَوَحُش" مےگرفتن!!! 「⚠️」 • • ➺borhan¹⁸⁰•🖇•
هدایت شده از بېسېم چې
[💚] یادمان‌نرود‌ڪہ‌بہ‌قول‌... این‌انقلاب،آن‌قدرتلاطم‌و‌سختےدارد ڪہ‌یڪ‌روزۍشھداآرزومےڪنندزندھ‌شوند وبراۍدفاع‌از‌انقلاب‌دوبارھ‌شہیدشوندシ..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از  گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️قابل توجه براندازها‼️ روزی که «ربع یقلوی» از اغتشاشگرها حمایت کرد و در ساعتی که فراخوان تجمع در اصفهان داده بود، خودش و دختراش رفته بودن سینما و تفریح! 🤴🏻شازده با دخترای انگلیسی‌زبانش، همینطوری دارن به سختی مبارزه میکنن! 😓😄 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
هدایت شده از  گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نخستین گفتگوی تلویزیونی با جاسوسان واقعی موساد در سریال سرجوخه، امشب بخش خبری ۲۰:۳۰ 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
ببخشید رفقا من رفتم نگاه کردم دیدم توکل کلمه‌ی عربیه😐😂 ببخشید واقعا💔😂 اما در کل ضمیر رو اشتباه گفته بود😐 منظورش امر بوده اما از فعل ماضی استفاده کرده....
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ -چه عملیاتی در کاره... +میدون شوش رو هم انتخاب کردند... جایی که خیلی شلوغه... -علیرضا... +بله... -یه نفر باید بره دنبال این دختره، راستی بهش گفت آیات درسته؟ +آره اینطور که معلومه اسمش رو تغییر داده... - میخوای تو برو دنبال این دختره... منم بر میگردم مقر یه سری کار دارم... یکی از بچه ها رو هم میفرستم کمکت... +باشه یاعلی مدد -در پناه حق علیرضا از ماشین پیاده شد و رفت دنبال آیات(دنیا) حدیث هم به مقر برگشت... به معصومه آدرس داد که بره کمک علیرضا... خود حدیث رفت پیش مرتضی... در زد -بله بفرمایید - منم آقا مرتضی میتونم بیام داخل؟! -سلام عه خانم شریف شما مگه مرخصی نداشتین امروز؟! -بله داشتم ولی یه کار مهم پیش اومد مجبور شدم فوری بیام اینجا... -بفرمایید چه موضوع مهمی هست حالا؟ - در مورد دنیا محمودی... - میخواید بگید که پیداش کردید؟! -بله هم پیداش کردیم و هم چیز های دیگه به دست اوردیم... حدیث تمام اتفاقات رو توضیح داد -فقط نمیدونم چرا رمزی صحبت نمی‌کردند! -خب به خاطر اینکه امممم اصلا بیاید تا بهتون بگم... -کجا بیام؟ -بیاید شما... -چشم... رفتند سر میز حسین... -حسین جان به خانم شریف توضیح بده که چرا سوژه ها رمزی صحبت نمی‌کردند... -بله چشم... خب اونا از مکانشون مطمئن بودند... حتی سیگنال های موبایلشون بسیار پیشرفته بود که فکرش رو هم نمی‌کردند حتی بشه شناسایی‌ش کرد... همونطور که سیستم شما با اینکه کاملا مجهز بود سیگنالی رو شناسایی نکرد... طبیعتا سیستم من هم نباید سیگنالی دریافت می‌کرد... چون فاصله‌م با محل خیلی زیاد بود... مجبور شدم به وای‌فای‌ مغازه متصل بشم و با فعال کردن ردیاب فوق‌العاده سیگنال رو دریافت کنم و با کمک چند نفر از بچه‌ها تونستیم هک کنیم... -عجب... که اینطور... پس اونطور که من فکر می‌کردم ساده نبود... -اصلا ساده نبود خانم‌شریف خیلی سیستم پیچیده‌ای بود.... اوناهم چون فکر نمی کردند ما بتونیم ردیابی کنیم بدون رمز صحبت می‌کردند... مرتضی: حالا متوجه شدی حدیث خانم... یه عملیات پیچیده و سخت پشت این هک کردن بوده... - پس تمام این اطلاعاتی که داریم رو مدیون حسین‌آقا هستیم... واقعا خسته نباشید... -خواهش‌می‌کنم وظیفه‌ست... همه برگشتند سر کارشون... •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ هر کس سرگرم کار بود... حتی حدیث هم که مرخصی داشت موند مقر و به کار ها رسیدگی کرد... ساعت ۱۰ شب بود... علیرضا و معصومه برگشته بودن و مقر یه یه تیم دیگه برای آیات(دنیا) مستقر بود... محمد در حال بررسی تلفن های آیات بود که با آیات تماس گرفتند: -سلام -به دوستات خبر دادی که برای فروش آماده باشند؟ - نه وقت نکردم فردا خبر میدم - مکان فروش میوه ها تغییر کرد... دو شب دیگه اول محرمه و هیئت ها شروع میشوند... شب اول تو هیئت ــــــ بساط کنید که کاسبی تون رونق داشته باشه... -کجا جنس ها رو تحویل بگیرم... می‌ترسم خراب بشند... -فردا قبل از نماز ظهر منتظر باش مکان رو اعلام می کنم... باید به موقع تحویل بگیری... حواست باشه لباسات تمیز باشه... -باشه خداحافظ... دوشب دیگه محرم بود... محمد سریع به اتاق کمال رفت و ماجرا رو توضیح داد... کمال دستور جلسه فوری صادر کرد... ده‌دقیقه بعد همه در اتاق اجلاس جمع بودند... کمال: بسم‌الله‌الرحمٰن‌الرحیم سریع وارد بحث می‌شم... همونطور که می دونید قراره چند تا عملیات انجام بشه... تعداد دقیق نمی دونیم... محمد: دستور و زمان اولین عملیات به دنیا‌محمودی که با اسم آیات در داعش عضو شده و کار میکنه داده شده... شب اول محرم تو هیئت‌ــــــ زهرا: شب اول محرم؟!!!!! یعنی پس فردا شب؟!!!! مرتضی: متاسفانه بله... فعلا تنها راهی که میتونیم ازش اطلاعات بدست بیاریم همین خانم هست... امین: بنابراین باید کامل حواسمون بهش باشه... کمال: طبق صحبت هاش فردا قراره با دو تا دختر که احتمالا همون دختر های فراری باشند عملیات رو هماهنگ کنه... مصطفی: فرض قوی تر اینه که قراره عملیات با جلیقه های انتحاری انجام بشه... مرتضی: و این خانم ها هم احتمال زیاد با پوشش چادر بمب رو مخفی می کنند... کمال: پس باید حواسمون به قرار هایی که آیات داره توجه کنیم.... تیمی که آیات رو زیر نظر دارند دائم با ما در تماسند و خروج آیات از منزل رو گزارش می دهند.... الهه: ممکنه اول تجهیزات رو تحویل بگیره و بعد سر قرار هماهنگی تحویل بده؟ مصطفی: چون زمان کم هست احتمالش زیاده... امین: باید این دو دختر فردا به طور کامل شناسایی و تحت تعقیب قرار بگیرند... کمال: هر احتمالی ممکنه... پس باید برای هر اتفاقی آماده باشیم... متوجه هستید؟!! امین: زمان حدودی فردا قبل از نماز ظهر هست... باید از وقتی که آیات از خونه خارج میشه روش سوار باشیم... مرتضی: فقط حسین و معصومه خانم می مونند مقر... بقیه آماده باشید... کمال: سوالی نیست؟ خب خسته نباشید... یاعلی‌مدد... پ.ن:عملیات... •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
هيچ‌ وقت به هیچڪس جز خدا کاملا اعتماد نکن. آدما رو دوست داشته باش اما از ته دلت به خدا اعتماد داشته باش🙇🏻‍♀💜!' + خدا دل‌نازک است، فقط کافیه عاشقانه به آسمان نگاه کنیم :)
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان‌‌_انلاین‌‌ #راه‌_عاشقی♥️ #قسمت_یازدهم هر کس سرگرم ک
با این روحیاتی که از من می‌شناسین.... به نظرتون پارت های بعد چه اتفاقی میافته؟!🤔❤️ اصلا خودتون دوست دارید چه اتفاقی بیافته؟!🙄🍃 https://harfeto.timefriend.net/16385508384787
اَهدافِ زندگی شبیه ماهی‌اند. اگر یه مـاهیِ ڪوچیک بخـوای، می‌تونی تـو قسمـت‌هایِ ڪم عُمـق بمونی، امـا اگر ماهیِ بزرگ رو بخوای، باید به جاهایِ عَمیق‌ تر بری !🐡✨
4_5985830280450016296.mp3
2.34M
ما انسان آفریدھ شدیم :)💛'
یه چیز دیگه.... کدوم شخصیت براتون دوست‌داشتنی تره؟!❤️ https://harfeto.timefriend.net/16385508384787
همه میمیرن استاد‌رسول‌ آفرین درست حدس زدی😐😂😂😂