eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
277 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ امین:هر ۱۴ نفرمون باید با تمام توان روی شناسایی کار کنیم... مرتضی: پایان جلسه... سوالی ندارید؟! بشری: فقط ما برای چهره نگاری به نوری احتیاج داریم... اما خودمون که نمیتونیم انجام بدیم.... مصطفی: نگران نباشید هر وقت نیاز بود بهم بگید تا کمکتون کنم... کمال:خسته نباشید... از همین الان کارتون رو شروع کنید. همه از اتاق بیرون رفتند.... اما کمال و مرتضی و امین موندن.... امین: واقعا عجیب بود! کمال:چی عجیب بود؟ مرتضی: هیچچی عجییب نبود... اصلا عجیب نبود امین: انتظار نداشتم به این راحتی ازشون بگذری با روحیاتت خیلی منافات داشت مرتضی: فکرش رو بکن... آقای کمال حسینی... وقتی ۳ نفر از بچه‌ها دیر میان جلسه کارشون نداشته باشه... امین: عوض شدی آقا کمال مرتضی: چرا تا حالا از این اخلاقت رو نمایی نکرده بودی.... امین: نشناختیمش تو این همه سال... همه داشتن می خندیدن. کمال: راستش نتونستم چیزی بهشون بگم... امین: میگم عوض شدی... کمال: من همون کمال قبلی‌ام... اما راستش رو بخواین نتونستم چیزی بهشون بگم... وقتی این بچه‌ها رو می بینم که با عشق... برای اینکه روی لب اماممشون خنده بیارن... تو این نا امیدی ها امید امام‌زمان عج باشن... واقعا بهشون افتخار می‌کنم... این بچه‌ها همونایی هستند که با سن کمشون خواب رو بر دشمن حرام کردند... و علاوه بر اینکه جوون هستند... چشم از شهرت بستن... به تنها چیزی که فکر نمی کنند دنیاست... اینا بچه‌های آسمونن❤️ مرتضی: من حواسم بهشون بود.دیشب تا صبح بیدار بودند و داشتند روی نوری کار می‌کردند... امین: قبل جلسه از کنار اتاق خانمها که رد می شدم صدای دعای عهد رو شنیدم... این بچه‌ها واقعا قلبشون به عشق اماممشون می تپه... مرتضی: خب آقا کمال اینجا رو ببین... تمام صحبت هات رو ضبط کردم... کمال: نه نه نبری بدی گوش کنند ها فقط کافیه بشوند اینو... امین: دیگه ازت حساب نمی‌برن😂 مرتضی: نگهش میدارم... یه روزی باید اینا رو بشنون... پ.ن: حرفای آقا کمال دلنشینه.... ... •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
🙃🌱 ❤️ ⚜ حاج قاسم... نامی آشنا...🙂 نامی که از ۱۳ دی ۹۸ پر رنگ تر شد💔🌱 اما این بار می‌خواهیم به عقب برگردیم... حاج قاسم چه کار کرد؟!✨ اصلا چگونه مردی از روستایی دورافتاده در کرمان به این مقام می رسد که رفتنش داغی شود سر نشدنی....😢 اصلا مگر حاج‌قاسم که بود؟! حاج‌قاسم... مردی از روستایی به نام قنات‌ملک... شاید آن زمان ها کسی فکرش را هم نمی‌کرد که آن پسر بچه بدین جا برسد و آنقدر بزرگوار شود.... آنقدر بزرگوار که ملتی به او تکیه کنند... آنقدر عزیز که رفتنش ناخواسته اشک را بر گونه ها جاری کند...💔 حاج‌قاسم انسان بود... نه در آلمان و پاریس و فرانسه بزرگ شده بود... نه در خانه‌ایی لوکس زندگی کرده بود... نه پدری ثروتمند داشت... نه حتی پدر و مادرش سواد داشتند... او در روستا بزرگ شده بود... در چادر زندگی می‌کرد... گله گوسفندان را به چرا می برد... با کفش های لاستیکی در برف ها به مدرسه می رفت... ...💎
『حـَلـٓیڣؖ❥』
#نگاهی_شاید_متفاوت🙃🌱 #حاج_قاسم❤️ #پارت_اول⚜ حاج قاسم... نامی آشنا...🙂 نامی که از ۱۳ دی ۹۸ پر رنگ
🙃🌱 ❤️ ⚜ آری... حاج‌قاسم از همین جا شروع کرد... زیر خط فقر..😞 حاج‌قاسم در خاطراتش گفته بود که مادرم نان ارزن می پختند... نان ارزن!!😳 اما میدانی چه حاج‌قاسم را بالا برد؟!❤️🌱 خدا... آری خدا... او با تمام وجود عاشق خدا بود.... عاشق خدا به این معنا نیست که دائما در حال ذکر و نماز و تسبیح..❌✨ عاشق خدا یعنی هر آنچه خدا گفت بگویی چشم😊🌱 درست همان کاری که حاج‌قاسم کرد... حاج‌قاسم همواره خدا را هدف داشت.. هرچه خدا گفته بود.. به آن عمل کرد..🍃❤️ یک عنصر دیگر هم بود...❔❕ حُبُ‌الحُسَین.. حاج‌قاسم از کودکی با حب الحسین بزرگ شده بود‌‌...♥️🍃 پدرش همیشه دهه محرم در خانه‌شان روضه داشت... فرقی نمی‌کرد که در چه وضعیتی باشند.. روضه محرمشان به پا بود...🥀🖤 آری اباعبدلله نیز در سرنوشت حاج‌قاسم نقش بزرگی داشت...✋🏻🌱 ...💎