هدایت شده از KHAMENEI.IR
2_144200951316735393.mp3
20.37M
🎧 صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار اقشار مختلف بانوان. ۱۴۰۲/۱۰/۶
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰 خاطره ای عجیب که سردار سلیمانی از آیت الله حائری نقل کردند
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در یکی از دیدارهای خود با خانواده شهید لنگری زاده در آذرماه سال ۱۳۹۶ به بیان خاطره ای از مرحوم آیت الله حائری شیرازی پرداخت و گفت:🔻
این آیتالله حائری شیرازی، من فکر نمیکنم حوزه علمیه صد سال دیگر هم بتواند مثل این [شخص] را متولد کند. یک دانه است!
یک وقت یکی از محافظان ایشان تعریف میکرد که ایشان به ما گفت:
«سه تا لباس کارگری بگیر و بیار و به کسی هم نگو».
سه تا لباس کارگری گرفتیم و آمدیم و با آیت الله حائری و یک نفر دیگر رفتیم سر میدان!
یک ماشین آمد و گفت:
«من شما دو تا جوان را میخواهم، اما این پیرمرد به درد من نمیخورد».
گفت: «ما هرسه تایمان باهم هستیم. ما سه تا را بُرد و با هم کارگری کردیم».
ایشان (آیتالله حائری) اینطور خودشان را شکستند. آدم هرچی بالاتر میرود، باید بیشتر خودش را بشکند. هرقدر خودش را شکست، بالاتر میرود. اگر باد کرد، میماند. خیلی باید مراقبت کرد.
اگر انسان مقام معنوی پیدا کند، باید کاملا از آن مراقبت کند.
📌منبع: خبرگزاری حوزه👇
https://www.hawzahnews.com/news/1127583
🔺سخن سدید
@sokhanesadid
#باور #یقین
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
audio1000013991(2).mp3
10.57M
🎧کتاب صوتی " نورالدین پسر ایران"
‼️خاطرات رزمنده ی جانباز سید نورالدین عافی زاده
🖋نویسنده: معصومه سپهری
📖قسمت: ۱
#ایران_صدا #دفاع_مقدس #نوجوانان
#داستان #شهید #کتاب_صوتی #نور_الدین_پسر_ایران
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
audio1000013991(3).mp3
19.15M
🎧کتاب صوتی " نورالدین پسر ایران"
‼️خاطرات رزمنده ی جانباز سید نورالدین عافی زاده
🖋نویسنده: معصومه سپهری
📖قسمت: ۲
#ایران_صدا #دفاع_مقدس #نوجوانان
#داستان #شهید #کتاب_صوتی #نور_الدین_پسر_ایران
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸بیست سال است نماز میخوانم اما ...🔸
برخی افراد، در نماز، مسئلهی حل نشده را حل میکنند و یا گمشدهای را پیدا میکنند! با این وضع میخواهند نماز برایشان سازندگی هم داشته باشد؟! میگویند: من بیست سال است که نماز بجا میآورم، تقرّب کو؟ قرب کو؟ همانجایی که بودیم هستیم!
این درست مثل این است که ما غذا را بجویم ولی فرو نبریم؛ بلکه در یقه و آستین خود بریزیم؛ مثل بعضی از بیماران که قرص و یا دوای خود را جلوی دکتر در دهان میگذارند ولی بعد آن را دور میریزند. البته که این مریض، خوب نمیشود. وقتی انسان نماز را بر سر زبان آورد و این نماز را فرو نبرد، مثل این است که دارو را در دهان گذاشته و بعد آن را بیرون ریخته است. خوب این نمازی که پایین نرفت در انسان تأثیر نگذاشته و نفوذ نمیکند. انسان با نماز چه کرده که نماز با او چه کند؟
@haerishirazi
audio1000013991(4).mp3
9.85M
🎧کتاب صوتی " نورالدین پسر ایران"
‼️خاطرات رزمنده ی جانباز سید نورالدین عافی زاده
🖋نویسنده: معصومه سپهری
📖قسمت: ۳
#ایران_صدا #دفاع_مقدس #نوجوانان
#داستان #شهید #کتاب_صوتی #نور_الدین_پسر_ایران
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
هدایت شده از حوزه علمیه آیتالله حقشناس(ره)
در راه اصلاح نفست باید قدم برداری🍀
برای رسیدن به اهدافت نیاز به حرکت داری🌹
معاونت تهذیب حوزه علمیه حضرت آیت الله حق شناس رضوان الله تعالی علیه (امین الدوله _ فیلسوف الدوله)
https://eitaa.com/hhaghshenas
#بصیرت
💠 عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(عليه السلام): إنّما البَصيرُ مَن سَمِعَ فَتَفَكَّرَ ، و نَظَرَ فأبصَرَ ، و انتَفَعَ بالعِبَرِ ، ثُمّ سَلَكَ جَدَدا واضِحا يَتَجنَّبُ فيهِ الصَّرعَةَ في المَهاوي.
امام على عليه السلام : بصير كسى است كه بشنود و بينديشد، ببيند و بينا شود و از عبرتها بهره گيرد. سپس راه آشكار و روشن را در پيش گيرد و از افتادن در پرتگاههاى آن، بپرهيزد.
📚 نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.
پژوهش های اصولی
#تفسیر_قرآن ۴ #حمد ۴ 💠 اهمیت بسم الله الرحمن الرحیم ✅ اینکه به بشر دستور داده شده است که کارهایش ر
#تفسیر_قرآن ۵
#حمد ۵
💠 الله
✅ الله یکی از نامهای خداست. نامگذاریهایی که برای افراد و یا اشیاء میکنند گاهی از نوع علامت است و گاهی از نوع وصف. در قسم اول گرچه اسماء خودشان دارای معانی هستند ولی معنای آنها منظور نظر نگردیده بلکه تنها برای تشخیص و بازشناسی، این اسم گذاشته شده است و لذا حکم یک علامت را بیشتر ندارد.
✅ در قسم دوم، نامْ حکایتگر شأنی از شئون صاحب نام است و صفتی از صفات او را بیان میکند.
پروردگار متعال نامی که صرفاً جنبه علامت داشته باشد ندارد و تمام نامهای او نمایانگر حقیقتی از حقایق ذات مقدس اوست.
در قرآن کریم در حدود صد اسم برای خداوند آمده است که در واقع صد صفت است که نمونه آنها را در همین سوره ملاحظه مینمایید: الله، رحمن، رحیم، مالک یوم الدین. ولی هیچ کدام جامعیتی را که این نام دارد ندارند، چون آنها هرکدام یکی از کمالات او را نشان میدهند ولی این نام نمایانگر ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه است.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
🔰پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍️ خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم.
درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم.
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
پژوهش های اصولی
#تفسیر_قرآن ۵ #حمد ۵ 💠 الله ✅ الله یکی از نامهای خداست. نامگذاریهایی که برای افراد و یا اشیاء
#تفسیر_قرآن ۶
#حمد ۶
💠 ریشه کلمه جلاله الله
✅ درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند این کلمه از «الَهَ» مشتق است و بعضی دیگر گفتهاند که از «وَلَهَ» گرفته شده است.
✅ اگر از «الَهَ» مشتق شده باشد یعنی عَبَدَ، پس الله یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است شایسته پرستش نخواهد بود، پس همین که گفته میشود «الاله» یعنی آن ذاتی که به گونهای است که او را باید پرستش کرد و قهراً این معانی در این کلمه نهفته است. ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرّا از هرگونه سلب و نقص.
✅ و اگر از «وَلَهَ» مشتق شده باشد، وَلَه یعنی تحیر، واله یعنی حیران و یا به معنی عاشق و شیداست و از این جهت خداوند را الله گفتهاند که عقلها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945