پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 111) #فصل_دهم (فرش پوسیده 4) #خیال_میکردم_خانه_با_اثاث_است این رهایی از قی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 112)
#فصل_دهم (فرش پوسیده 5)
#فرشی_ارزان_تر_از_گلیم(بخش اول)
یک نمونه دیگر از زندگی و معیشتمان را در رابطه با فرش خانه نقل میکنم. خانه ما طبق معمول اغلب خانه های ایرانی، با قالی مفروش بود؛ اما دیدم این قالی ها هم جز زوائد است و لذا آنها را فروختم. تنها دو قالی در اتاق مهمانهای همسرم باقی گذاشتم.
به خود گفتم: این دو قالی به جای قالی هایی باشد که در جهیزیه همسرم بوده است. وقتی تصمیم به فروش قالی ها گرفتم، موضوع را از خانواده همسرم پنهان کردم.
برادرها و دایی های او تاجر فرش بودند و میدانستم آنها نمیگذارند من اینکار را بکنم.
یکی از برادران را که اکنون هم در مشهد است -حاجی صفاریان- دعوت کردم و به او گفتم: این تعداد قالی را ببر وبفروش و برای ما بجای آنها چند زیر انداز بخر.
زیرانداز در ایران ارزان قیمت و کم حجم است. او گفت: به چشم. رفت و زیراندازها را آورد، سه اتاق را فرش کرد و تعداد زیادی از آنها هم اضافی ماند.
شاید زیراندازهایی که در سه اتاق پهن کردیم، از نه قطعه تجاوز نمیکرد؛ تعداد چهارده پانزده قطعه آن باقی ماند.
به یکی از شاگردانم -شهید کامیاب- گفتم: در اتوموبیل حاجی صفاریان بنشین و این زیر اندازها را بین طلبه هایمان تقسیم کن. به هر طلبه به حسب نیازش، یکی دو زیرانداز بده.
او این کار را کرد، و شاید هنوز هم این زیراندازها در خانه برخی از آن برادران موجود باشد./ همسرم که دید این کار را کرده ام، تنها حرفی که زد، این بود: چرا دو قطعه قالی را در اتاق من باقی گذاشتی؟
گفتم: این دو قالی به جای آن قالی هایی است که جزو جهیزیه خود آورده اید. گفتم: نه، آنها را هم بفروش. به حاجی صفاریان گفتم، آمد و این دوقالی را هم فروخت. بعد اتاق مهمانهای همسرم را با دو قطعه موکت فرش کردیم، که آن زمان در نظر ما بهتر از زیرانداز بود.
سرانجام همسرم دو قطعه موکت را هم فروخت و تا به امروز در منزل ما فقط همان نه قطعه زیرانداز یاد شده، باقی است و به جز یک استثنا -که چون جالب است، شرح آن را خواهم گفت- در خانه ما دیگر مطلقا هیچ قالی وجود ندارد.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 112) #فصل_دهم (فرش پوسیده 5) #فرشی_ارزان_تر_از_گلیم(بخش اول) یک نمونه دیگر
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 113)
#فصل_دهم (فرش پوسیده 6)
#فرشی_ارزان_تر_از_گلیم(بخش دوم)
وقتی قالی ها را فروختیم، دایی ها و برادر های همسرم آمدند و دیدند ما چه کردیم. متعجب شدند و مرا بابت آن سرزنش کردند.
گفتند: قالی ماندنی است و زیر انداز میپوسد و فرسوده میشود. این کار، نه زهد، بلکه عینا اسراف کاری است!
به آنها گفتم: اولا گمان نمیکنم که صرفه جویی، در خریدن قالی و نخریدن زیرانداز خلاصه شود. بعد هم، من این کار را از آن جهت کردم که کسانی مرا الگوی خود میپندارند؛ لذا ترجیح میدهم روی زیرانداز یا موکت زندگی کنم.
یکی از آنها گفت: قالی هایی هست که از زیرانداز ارزان تر است؛ چرا از این نوع قالی ها نخریدید؟ گفتم: چنین قالی هایی پیدا میشود؟ گفت: بله، قالی هایی هست که فرش فروشها آن را «قالی کل » مینامند.
اینها قالی هاییست که «پود» برخی از های آن رفته و فقط «تار» آن مانده. اگر قصد قناعت دارید، چنین قالی هایی بخرید.
رفتم و دو قطعه قالی کل خریدم، که تا به امروز هست. و همین استثنایی است که گفتم! این دو قالی در دفتر من است.
خانه ای که اکنون در آن سکونت دارم، دو طبقه است؛ یک طبقه آن برای خانواده است، و من در طبقه بالا یک اتاق کار دارم، یک اتاق دیگر برای استراحت، و یک اتاق بزرگ هم به عنوان کتابخانه. آن دو قالی تاریخی«!» هم کف کتابخانه افتاده است.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 113) #فصل_دهم (فرش پوسیده 6) #فرشی_ارزان_تر_از_گلیم(بخش دوم) وقتی قالی ها
#کتاب1(خون دلی که لعل شد 114)
#فصل_دهم (فرش پوسیده 7)
#فرشی_ارزان_تر_از_گلیم(بخش سوم)
جالب اینکه من در دوران تصدی ریاست جمهوری، در منزل کوچکی پشت مجلس شورای اسلامی سکونت دارم و آن دو قالی در آن خانه بود.
یکی از دوستان که آمد و آنها را دید، از بچه ها پرسید: چرا قالی را پشت و رو انداخته اید؟! بچه ها خندیدند و گفتند: این پشت قالی نیست روی آن است!
آنقدر پشم پود قالی رفته بود و نخ آن بیرون مانده بود که او روی قالی را پشت قالی تصور کرده بود!
چنانکه گفتم، چیزهایی مربوط به خانه ماست که من دوست ندارم بیان کنم. و تکرار میکنم که اینها به برکت لطف خدای تعالی به ما و نیز به برکت وجود این همسر صالحه است.
نوع نگاه ایشان به زخارف دنیوی و زوائد زندگی، مستلزم یک روح بزرگ است، و خدای متعال چنین روحی به این زن عنایت فرموده؛ و البته ما هم مشمول این عنایت هستیم.
در تمام شرایط دشواری که با آن روبرو شدم -اعم از زندان و شکنجه و تبعید و ترور- در چهره همسرم نشان اندوه و در هم شکستگی ندیدم بلکه از عزم و اراده او، برای ادامه راه، مایه و الهام میگرفتم.
حتی مادرم(رحمه الله علیها) با همه شکیبایی و بصیرت و صلابت خود، تا این درجه طاقت و استقامت نداشت. مادرم شجاع و با شهامت بود و مرا به ادامه مبارزه تشویق میکرد؛ حتی پس از آنکه از نخستین زندان خود بیرون آمدم، به من گفت: پسرم! من به تو افتخار میکنم و توفیق تو را در این راه از خدا خواهانم.
اما با مکرر شدن زندان و بازداشت، دلش سوخت و از اینکه من دوران جوانی را در زندانها و بازداتشگاه ها میگذرانم، با لحن گلایه آمیز با من سخن میگفت. لیکن هیچگاه از همسرم ضعف و بی تابی و ملامت مشاهده نشد.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945