eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
130 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5985438210065435545.mp3
3.17M
🏴سبک واحد وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول مادرِ سقای حرم/مولاتی ام البنین بانیِ سفره ی کرم/مولاتی ام البنین ای بانوی عالی تبار/مولاتی ام البنین ام الادب ام الوقار/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🏴بند دوم کوه نجابت و حیا/مولاتی ام البنین بحر شهامت و وفا/مولاتی ام البنین همسر شاه لافتی/مولاتی ام البنین حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🏴بند سوم ملیکه ای و ما گدا/مولاتی ام البنین ما را رسان به کربلا/مولاتی ام البنین مادر با جود و سخا/مولاتی ام البنین حاجات مارا کن روا/مولاتی ام البنین مولاتی ام البنین یار امیرالمومنین هستی افتخار دین به ادبت صد آفرین مولاتی ام البنین 🙏التماس دعای خیر
اگه دلخونم و گریون واسه اینه.mp3
4.04M
🏴بند اول اگه دلخونم و گریون واسه اینه که دیگه ام بنین ام بی بنینه اونکه موهامو سفید کرده همینه که دیگه ام بنین ام بی بنینه مگه باورم میشه دیگه بی پسر شدم کشتن عباسمو من دیگه بی قمر شدم مگه باورم میشه که شدم بی نور عین شنیدم با خنجری بریدن سر از حسین وای ام بی بنین 🏴بند دوم من همونم که با غمها همنشینم نخونید ام بنینم که بی بنینم نگیرید خورده ازم دلم شکسته نگید اینو که چرا نقش بر زمینم مگه باورم میشه یکی رو سینت نشست مادر استخونت از سم مرکبا شکست مگه باورم میشه روی نیزه شد سرت شنیدم سه روز رها شد رو خاکا پیکرت وای ام بی بنین 🏴بند سوم شنیدم که باورش سخته برا که ‌حرومیا سمت خیمه حمله کردن از پای دخترا خلخال میکشیدن از گوشاشون گوشواره غارت میکردن مگه باورم میشه روضه ی غروبه غم حق میدم به زینبم که بیاد با قد خم مگه باورم میشه روضه ی کوفه و شام جای ناموس خداس مگه تو بزم حرام؟! وای ام بی بنین
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#واحد_سنگین #حضرت_ام_البنین قسمت اول
🏴واحد سنگین وفات حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها 🏴بند اول دیگه نخونید،ام البنینم،چون که ندارم پسری،بی هم زبونم دیگه نخونید،ام البنینم،دیگه ندارم قمری،تو آسمونم ازم گرفتن،یه نیمه روزی،پسرامو علی الخصوص،نور دو عینم ازم گرفتن،بود و نبودم،آخر بریدن از قفا،سر حسینم عصای دست پیری ام،حسین کجایی میگن شهید شدی گلم،شدی فدایی میگن چهل منزل سرت،رو نیزه ها بود بمیره مادرت چرا،از من جدایی آتیش زدی به قلبم چیشد میون گودال کی پا گذاشت رو سینت که رفتی اونجا از حال حسین من عزیزم 🏴بند دوم این دم آخر،بیا ابالفضل،ای پهلوون سر به زیر،عزیز مادر این دم آخر،بیا ابالفضل،سرم رو به دامن بگیر،عزیز مادر الهی مادر،برات بمیره،میگن نداری دیگه دست،عزیز مادر الهی مادر،برات بمیره،کی فرقتو در هم شکست،عزیز مادر بیا ببین که از غمت،قدم خمیده بهار عمر من دیگه،به سر رسیده کاشکی بودم میبوسیدم،فرقتو عباس جای من اونجا فاطمه،تو رو بوسیده بیا کنار مادر به لب رسیده جونم بیا فدات بشم من رشیدِ پهلوونم عباس من ابالفضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلچین مداحی وفات حضرت ام البنین (س) ۱۴۰۰ - کآشوب-3.mp3
4.03M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه ▪️▪️▪️▪️▪️ آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود همسر مولا شدی اما درون خانه اش زاده زهرا به چشم تو ولی الله بود نیستی زهرا ولی اینقدر میدانیم که مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود زود از داغ پسر های رشیدت سوختی آه عمر نامت ای ام البنین کوتاه بود در کنار چهار نقش قبر کارت روز و شب آه بود و اشک بود و اشک بود و آه بود با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد تا که حرف مشک می‌شد اشک تو در راه بود خواستم وصفی کنم از عشق عباس و حسین مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود
باب الحرم _ حجت الاسلام حامد کاشانی.mp3
2.5M
|⇦• و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حجت الاسلام حامد کاشانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•●
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•#روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حجت الاسلام حامد کاشانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تاریخ وفاتِ حضرت اُم البنین روشن نیست ولی اگر بزرگداشت هر روز برا ایشان بگیریم هم کم هست .. ما نداریم تو کربلا از غیر از اهل بیت علیهم السلام که همۀ دار و ندارشون رو خرج کرده باشند .. اُم البنین سلام الله یک ویژگی منحصر به فرد داره که هم چهار پسرش رو داد، هم اسمش رو داد .. دیگه بعد از واقعۀ کربلا اسمش عوض شد .. ام البنینی دیگه باقی نماند .. لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ (1) دیگه منو یادِ شیربچه هام نندازید .. دیگه مادرِ پسرانی باقی نمانده .. تا اینها بودن شما از سیدالشهدا «أَیْنَ» نمیشنیدی .. امشب دست خالی از مجلس بیرون نریم .. کسی تو این عالم بخواد معرفت پیدا کنه به خانم اُم البنین سلام الله توسل کنه صاحبِ ادب و معرفتِ .. امیرالمومنین علی علیه السلام دیدن اگر بخواد عباس ابن علی به دنیا بیاد فقط باباش علی باشه کافی نیست .. لذا گشتن یه کسی پیدا کردن بتونه عباس ابن علی تربیت کنه .. و فقط هم نه عباس ابن علی .. اون برادرانش اگر ویژه نبودن به اُم البنین اُم العباس می گفتن .. اینا ویژگی هایی داشتند که کنار قمربنی هاشم جمع بسته شدند .. همین یه جمله رو بگم شما رو به خدا بسپارم .. تو کربلا دید قمربنی هاشم یک یک همه افتادن برادرانش رو جمع کرد .. (زبانِ حال) فرمود مادرِ ما با بقیه فرق داره .. ام البنین رو شما سرمایه گذاری کرده .. مباد که سنگی، تیری به پسرِ پیغمبر بنشیند قبل از اینکه شما زنده باشید .. برید، میخوام قبل از میدان رفتن جان دادنِ شما رو هم ببینم .. مبخوام هرچی دارم تو راهش خرج کنم .. اومدن مقابل سیدالشهدا ایستادن .. طولِ عمرشون این بچه ها خاک بودن .. اینجا اومدن پشت کردن به سیدالشهدا رو به دشمن سرها رو افراشته .. «فَصاروا أمامَ الحُسَينِ عليه السلام، يَقونَهُ بِوُجوهِهِم ونُحورِهِم..» (2) تیرها که می آمد سرها رو به سمت تیرها میبردند تا یک یک زمین افتادن .. نوبت به قمربنی هاشم که رسید اون کسی که همۀ وجودش رو خرجِ امام حسین کرده ‌.. سربازی که امام صادق می فرماید: أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَالَغْتَ فِی النَّصِیحَةِ وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ ..(3) تو نهایت تلاشی رو که میشد بکنی کردی .. از این بیشتر آرزو نداشت کسی بتونه کاری انجام بده .. نگاه کرد دید سربازانش یکی یکی زمین افتادن .. هبچی سخت تر نیست برا یه فرمانده که خودش سالم مونده باشه یکی یکی سربازاش افتاده باشن .. یه وظیفه ای هم داشت که خیلی اذیتش میکرد باید میومد از سیدالشهدا دفاع کنه دم خیمه ها نگاهِ ملتمسانه بچه‌ها که ازش توقع داشتند، مشک دستشون بود، وقتی میبینه اون وظیفه‌ای که باید انجام بدهد رو نمیتونه انجام بده. اومد مقابل حضرت قرار گرفت .. یه عده ای اومدن اینجا همین لحظاتِ آخر به سیدالشهدا گفتند آقا اگه کاری نداری ما بریم!! دیگه کاری برات نمیتونیم بکنیم ..‌ ولی عظمتِ عباس ابن علی اینه که؛ از اینی که دیگه نمیتونم برات کاری کنم شرمنده ام .. فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ (4) سینه ام سنگین شده، بیزارم از دارِ دنیا ..بزار برم جانم رو فدات کنم .. تا اومد وداع کنه نوشتن «فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً»(4) .. ابی عبدالله شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. منابع: 1)سفینة البحار، ج 1، ص 510 2)الأخبار الطوال: ص ٢٥٧، تاريخ الطبري : ج ٥ ص ٤٤٨ الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٠ 3) زیارتنامه حضرت عباس(ع) _جعفر بن قولويه قمى به سند معتبر از ابوحمزه ثمالى 4) بحار الأنوار، ج‏45، ص 41
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کتاب ام البنین؛ ستاره درخشان مدینه، به نقل از آیت اللّه حاج سید طیّب جزایری آمده است: در سال 1341 ه . ش در یکی از سفرهایم، یکی از عالمان پاکستان را در مشهد دیدم. از او پرسیدم: پس از زیارت مشهد چه می کنید؟ گفت: به پاکستان برمی گردم. گفتم: حیف نیست انسان از پاکستان تا مشهد بیاید، ولی زیارت عتبات نرود؟ سخنم در او اثر کرد و بنا شد او هم با من به کربلا بیاید. از این رو، با هم از مشهد به تهران آمدیم و به سفارت عراق رفتیم، ولی آن جا اوضاع بسیار ناگوار بود و در دادن ویزا سخت گیری می کردند. به همراهم گفتم: می خواهی کربلا بروی؟ گفت: پس برای چه از مشهد به تهران آمده ام؟ گفتم: هزار صلوات نذر حضرت ام البنین علیهاالسلام می کنیم، ان شاءاللّه ویزا می دهند. هر دو نذر کردیم که هزار صلوات هدیه ام البنین علیهاالسلام بکنیم. در همین حال همراهم گفت: من نامه ای برای سفیر پاکستان دارم. بیا باهم این نامه را به او برسانیم. به سفارت پاکستان رفتیم. در آن جا نامه را به سفیر دادیم. او بسیار به ما احترام کرد و پرسید: از تهران به کجا می روید؟ گفتیم: هر دو عازم عراق هستیم. البته اگر ویزا گیر بیاید. گفت: اتفاقا من هم می خواهم به عراق بروم. کمی صبر کنید تا مدارکم را آماده کنم. پس از مدتی آمد و گفت: دو نامه به نام شما برای کنسول عراق نوشته ام. نامه را گرفتیم و ناامیدانه به سفارت برگشتیم.نامه را به دربان سفارت دادیم. دربان رفت و پس از مدتی با دو فرم برگشت و پرسید: عکس را آورده اید؟ گفتم: بله! سپس فرم های مخصوص را پر کردیم و همراه عکس و گذر نامه به آن شخص دادیم. بنا به گفته آن شخص، ساعت یک بعد از ظهر به جلو سفارت رفتیم. نخست اسمی که صدا کردند، اسم ما دو نفر بود. با دلواپسی گذرنامه را باز کردم. دیدم ویزای سه ماهه زده اند. از خوشحالی اشک از چشمانم سرازیر شد. سپس به زیارت عبدالعظیم حسنی علیه السلام رفتیم و صلوات ها را به روح حضرت ام البنین علیهاالسلام هدیه کردیم. 4. از آیت اللّه العظمی حاج ملاعلی معصومی همدانی رحمه الله (معروف به آخوند) نقل شده است: در یکی از روستاهای همدان، خانمی بود که با وجود آن که سال ها از ازدواجش می گذشت، بچه دار نمی شد. روزی خانم دیگری به او می گوید: نذر کن نام فرزندت را ابوالفضل بگذاری. پس از مدتی خداوند فرزندی به او می دهد و او نامش را ابوالفضل می گذارد. آن فرزند در 14 ـ 15 سالگی دچار بیماری سختی می شود، به گونه ای که از زنده ماندنش ناامید می شوند. باز همان خانم، به مادر فرزند توسل به حضرت عباس علیه السلام را سفارش می کند. او نیز چنین می کند. صبح فردا همان خانم به در منزل آن ها می آید و می گوید: خدا فرزندتان را شفا داده است. ناراحت نباشید. می گوید: تو از کجا می دانی؟ پاسخ می دهد: در خواب دیدم گروهی از زنان به سوی خانه شما می آیند که حضرت ام البنین علیهاالسلام نیز در میانشان بود و فرمود: برای شفای این پسر می روم.{ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین، ص 175}
📆 روزشمار: ▪️2 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
AUD-20230102-WA0003.
14.28M
🍃حضرت ام البنین علیها سلام.. 🎤 🍃به احترام مصائب ذوات مقدسه (ع) با حال مناسب گوش دهید🥀
4_6014700719901248293.mp3
5.69M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمود کریمی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم ماه مدینه بین خون تپیده تپیده آه ای فلک دیگر قمر ندارم دارایی ام را کربلا گرفتند نخلم ولی دیگر ثمر ندارم یاد جوانانم مرا شرر زد جز اشک و جز خون جگر ندارم ای قامتت رشک دل قیامت رفتی و از حالت خبر ندارم دارایی ام را کربلا گرفتند نخلم ولی دیگر ثمر ندارم وقتی که دل پر می زنه تو صحن بین الحرمین روی لبم گل می کنه یا کشف الکرب الحسین بچه شیر شیر خدا با تو حسین غم نداره که زور بازوی تو از علی چیزی کم نداره علی اسیر یک نگات، ام البنین خاطرخواته وقتی حسین روبروته، عکس خدا تو چشماته وصل تو حیرت میاره، اسم تو هیبت میاره قسم به هرچی مردیه، عشق تو غیرت میاره عباس علمدار حسین، میر و سپهدار حسین شد پاسدار خیمه ‏ها، اخى و سالار حسین
001025-03-zamine[hoseini].mp3
17.78M
🎤سید مهدی حسینی خبر داری از حال مادرت خبر داری از غصه پیر شدم خبر داری از بعد کربلا زمینگیر شدم بگو ببینم راست میگن بی دست افتادی راست میگن تشنه جون دادی راست میگن حسین تنها شد بگو ببینم راست میگن سرش دعوا شد هنوزم باور ندارم این همه داغ عظیمو با چهار قبر خیالی گذروندم زندگیمو ای وای عباسم **** از اون روزی که فهمیدم چی شد همه دنیا آواره رو سرم حالم رو میتونی بفهمی از چشای ترم بگو ببینم راست میگن اسیر شد زینب راست میگن که پیر شد زینب میزدنش با کعب نی بگو ببینم راسته بردنش بزم مِی مگه میشه بانویی که روشنای آسمونه روی خاک تیره ی شام بین نامحرم بمونه ای وای عباسم **** چجوری سرم رو بلند کنم جلوی چشم گریون رباب شنیدم همه دلخوشیش بوده به یک جرعه آب بگو ببینم حرمله کدوم نامرده که دل منو خون کرده قلب من هنوز پر درده بگو ببینم شمر تو گودال چیکار کرده بمیرم واسه حسینم نگران خواهرش بود لحظه های سر بریدن روی پای مادرش بود ای وای عباسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه 👆👆👆 حضرت سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت درمقام افشاگری از ظلم و تعدی برآمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداری های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی لیاقتی حکام وقت می نمود لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به رساندند. چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب ام البنین سلام الله علیها نگاشته اند که بنی امیه همسر صلوات الله علیه، ام البنین سلام الله علیها را مسموم و به قتل رساندند. 📚وقایع الشیعه (وقایع سیزدهم جمادی الثانی) صفحه 85
═══✼🍃🌹🍃✼═══ کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! دست برد زیر متکا،یه گردنبند بیرون آورد ... دستتو بیار ، دستشو آورد ... این گردنبند رو گذاشت توی دستش،علی یه نگاهی کرد،میخواد حال و هوارو عوض کنه ... فاطمه جان بارک الله ... این نُه سالی که باهم بودیم از هم چیزی مخفی نکردیم ... کجا بوده این ؟! ... شب عروسیمون دختر حمزه بهم هدیه داد ... منم نگه داشتم،من میمیرم ... بچه هام کوچیکند ... باید بری زن بگیری ... اما دم در خونه که اومد ، این گردنبندو به هرکس بود ، خواست قدم توی خونت بذاره ، این گردنبندو بهش بده بگو این گردنبندو مادر این بچه ها داده ... با بچه های من مهربون باشه ... بچه های من نازدونه هستند ،نازپرورده هستند ... اشکهای علی ریخت ... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• همه به ما گفتند که ام البنین برگشت از دره خونه ؛ خب که چی برگشت ؟! .... چرا برگشت؟! ... گفت نمیام توی خونه ... چرا نمیای؟! ... تمام بنی کلاب پشت سرش هستند ... یه وقت دیدن برگشت ، گفت نمیرم توی خونه ... چرا نمیری؟! گفت اومده به من میگه اینو بگیر ، با بچه هام مهربون باش ... تا بچه هاش نیان دم در نمیرم داخل ... حسن بیاد ، حسین بیاد،زینب بیاد ، ام کلثوم بیاد ... بعضیا گفتن به قول ما ، همینجا محکم میخ رو میخواد بکوبه ... اومدن آقازاده ها ... ام البنین قدش بلندِ ... یه وقت دیدن خم شد،پاهای حسن رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای حسین رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای زینب رو بوسید ... بلند شد ، خم شد ، پاهای ام کلثوم رو بوسید ... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• دستاشو روی سینش گذاشت ، گفت من نیومدم مادری کنم ... اگر کنیز میخواین بیام ... من کنیزی اومدم ... من کجا ، فاطمه کجا؟! ... من کجا ، خونه ی علی کجا؟! ... من اومدم کنیز باشم ... روزی که عقیل اومد توی قبیلشون ، مادرش دوید توی خیمه گفت میدونی اومدن خواستگاریت برای کی؟! ... اومدن خواستگاریت برای علی ... گفت خواب دیدم دیشب،از آسمان ماه به دامنم نشست ... تعبیر شد ... اما تعبیر غلط کرده بود ... وقتی اباالفضل بدنیا اومد،علی ابن ابی طالب گفت : هذا قمر العشیره ... این قرص ماه عشیره هست ... تازه فهمید کی اومده توی دامنش ... ماه اینه ... عباسه ... حالا تازه خوابش تعبیر شد ... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• اولین کاری که کرد خودشو کنیز کرد ... دومین کاری که کرد از اسمش گذشت ... از اسم گذشتن سخته ... اونم اسم فاطمه ... به امیرالمؤمنین عرض کرد آقا به من نگید فاطمه ... وقتی میگید فاطمه ، بچه ها یه حالتی پیدا میکنند یادِ مادرشون میفتند ... به من بگید مادر بچه ها ... ام البنین ... (((بعد کربلا گفت دیگه به من ام البنین نگید ... من که دیگه پسری ندارم .... ))) سومین گذشت از خانوم ام البنین ، عباس که بدنیا اومد ... در دهنِ مردمو نمیشه بست ... سرها توی هم رفت ... از وقتی بچه ش بدنیا اومدِ دیگه محل به بچه های فاطمه نمیده یه سفره انداخت ... حسن ، حسین، زینبین نشستند ... امیرالمؤمنین نشسته ... رفت عباس رو از گهواره بلند کرد ، اومد دور سر حسن ، دور سر حسین ، دور سر زینب ، دور سَر ام کلثوم چرخوند چیکار داری میکنی؟! ... گفت خودم کنیزی اومدم ، میخوام بچم هم به غلامی قبول کنی ... میخوام بچم هم غلام شما باشه .... ••• ┄┅═══✼✨✼═ اُمُّ البَنین چون فاطمه ناموس عشق است چون کوکبی رخشنده در قاموس عشق است زهرای اَطهر مادر عشق است امّا... امّ البنین هم دایه یِ ملموس عشق است بر امام حسين (صلوات الله عليه) پنج سال گريسته شد. و اُمّ جعفر كِلابى (حضرت ام البنين صلوات الله علیها) براى امام حسين (صلوات الله عليه) ناله و ندبه می کرد و مى گريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.🍁 🔺مروان (لعنة الله علیه) حاكم مدينه، شبانه به صورت ناشناس مى آمد و پشت در مى ايستاد و گريه و ناله او را می شنید.🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
352K
🏴 🏴 🏴سبک : یخلیب عباسیم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چاتوب روز ماتم، گلور هریردن غم گدوبدی دنیادن شهید آناسی گیوب قاره عالم، اولوب گوزلر پرنم گدوبدی دنیادن شهید آناسی واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا آه و واویلا (2) یری واردی قانیاش ، توکم گوزدن بیر باش گیینم اگنیمه، عزا لباسی سالام عرشه ناله، دوشم غملی حاله اولام دنیا بویی، غم آشناسی نجه آغلامیوم، سینه داغلامیوم اباالفضل آقا مون، اولوب آناسی ائدرم گوزیاشین، یوزه هردم شبنم گدوبدی دنیادن، شهید آناسی واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا آه و واویلا (2) بو غمده آغلارام، سینمی داغلارام ئوزوم یاس ساخلارام، ام البنینه وئردی فخر ناسین، اوجا بوی عباسین فدا کربلاده، دین مبینه اونا بنذر عورت، ائله بیر باعفت گوره هرگز بیرده، شهر مدینه آلوب دلدن طاقت، بو محنت اعظم گدوبدی دنیادن، شهید آناسی واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا واویلا آه و واویلا ✨اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
4_5870602462586477663.mp3
981.3K
اباالفضل ، دلم رو رها از غم و از محن کن اباالفضل ، با اون چشم زخمیت نگاهی به من کن اباالفضل ، بیا و تن مادرت رو کفن کن ، اباالفضل کجایی ، که دلتنگ اون روی ماهم کجایی ، به در مونده مادر نگاهم کجایی ، برا دیدنت چشم به راهم .............. شنیدم ، اومد کربلا فاطمه در بر تو شنیدم ، که خورده عمود بی هوا بر سر تو شنیدم ، زده حرمله تیر به چشم تر تو ، شنیدم شنیدم ، نموند دیگه واست امیدی شنیدم ، که خیلی خجالت کشیدی شنیدم ، که آخر تو زهرا رو دیدی .............. بمیرم ، برای غریبی که یاور نداره بمیرم ، برا کشته ای که به تن سر نداره بمیرم ، برا اون شهیدی که مادر نداره ، بمیرم شنیدم ، حسینم لب تشنه جون داد شنیدم ، می زد زینب از غصه فریاد شنیدم ، که با صورت از مرکب افتاد
vafat omolbanin006.mp3
14.76M
🎤حاج سید مجید بنی فاطمه گشته رها بر سر نی زلف سیاه قمرم شعله کشید آتش غم در جگر شعله ورم از داغ تو جان آسمان می سوزد با غربت این اشک روان می سوزد بعد از گذر سه سال قلب تو هنوز از شرم گلوی کودکان می سوزد ای ام بنین میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد **** از اثر ناله تو گشته کمان قامت صبر روضه بخوان روضه بخوان بر سر این صورت قبر تا هلهله در لشکر کفار افتاد پیش تن او شاه به اصرار افتاد دست حرم خون خدا را بستند وقتی به زمین دست علمدار افتاد ای ام بنین یاد علی آب نمیخورد سقای حرم بود ولی آب نمیخورد **** تا به زمین خورد و شکست غرق به خون بال و پرش فاطمه آمد بکشد دست نوازش به سرش بر سینه داغ دشت افتاده علم جاری شده خون جگر از چشم حرم هرچند که علقمه نبودی اما زهرا عوش تو ناله میزد پسرم ای ام بنین پهلوی آن یار شکسته دست و دل و ابروی علمدار شکسته
3243435 (2).mp3
3.91M
🏴 امام زمان 🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری پر از حاجتم حاجتم را روا کن گره های کوره مرا باز وا کن دلی بی قرارم قرار دلم شو غبارم مرا خاک پا کن میان قنوتت میان نمازت مرا هم دعا کن مراهم دعا کن فقط خوب ها نه کمی مال من باش بد و خوب را کم تر از هم سوا کن دو دست پر از خواهشم را بگیر و اگر که دلت امد ان دم رها کن شبی بین روضه بگو وای مادر شبی بین ما مادرت را صدا کن همان جا جدا کن ز تن روح ما را و این جسم را خاک در کربلا کن
باب الحرم _ حسن شالبافان-Segment 1.mp3
17.1M
|⇦•ای روشنای خانه حیدر .. و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حاج حسن شالبافان
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•ای روشنای خانه حیدر .. #روضه و توسل، ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حاج حسن شالبافا
ای روشنای خانه حیدر پس از زهرا کامل ترین و بهترین همسر پس از زهرا ایثار از رفتار و الطاف تو می جوشد مهر و محبت از دل صاف تو می جوشد هر چند در عالم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته اش را در تو پیدا کرد آری خدا پایِ تو را در خانه اش وا کرد در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید در قلبِ تو یک آسمان عزم و شهامت دید پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب دستِ توسل می زنم بر ساحتت امشب دست تو لبریز از کرم سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با اباالفضل است بانو تو را در عالم خلقت شبیهی نیست هم رتبۀ علمت در این دنیا فقیهی نیست بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلای امیرالمومنین بودی روزی که سوی خانۀ مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی برداشتی آرام سوی خانه گامت را کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را قبل از ورودت لحظه‌ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن اول کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما، نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیزِ بچه های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی در تو خدا ظرفیت بسیار را می دید فانی شدن در حیدر کرار را می دید آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد چون لیلۀ قدر از هزاران ماه بهتر داد مولا که دید از شوق داری در بغل عباس فرمود با گریه و ما ادراک ماالعباس بانو علم در مشت عباس تو می چرخد عالم سر انگشت عباس تو می چرخد بانو گره خورده به کار ما گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن شاعر : مجتبی شکریان همدانی دو سه جمله روضه و از همه التماسِ دعا .. خدا به شما خیر بده روضۀ مادر رو برپا کردید .. ان شالله خانم ام البنین دعاگوتون باشه .. تو مدینه روضه خوان و میاندارِ گریۀ بر ابی عبدالله این خانم بود گریه سلاحِ .. این گریه از ضعف نبوده! من یه گریه کن دیگه ام سراغ دارم که علم گریه رو برداشت .. نگفتی من دل دارم، رفتی نگفتی دختر داری، رفتی بدونِ این که بارِ غم رو از رو دلم برداری رفتی حالا من بدونِ تو کجا برم؟! حالا من بدونِ تو چی کار کنم؟! انقدر گریه میکنم که نیمه شب از خوابِ ناز سرتُ بیدار کنم وای وای وای .. سرم بابا وای وای وای .. از بس زدنم، کمرم بابا خدا رحمت کنه همه مدافعانِ حرم زینبی رو .. (هم کاخ یزید ملعون هست هم حرم خانم رقیه همون خرابه ای که این نازدانه همونجا به شهادت رسید)؛ چی جوری این دختر گریه کرد، این صدا از تو خرابه رسید تو کاخ .. طاهر ابن عبدالله دمشقی (1) میگه نیمه‌های شب بود، سرِ یزید ملعون رو پای من خوابش برده بود. سرِ مبارکِ ابی عبدالله هم تو تشت .. میگه یهو دیدم چشمای سر داره میچرخه هی میگه خواهرم دخترمُ ساکتش کن .. میگه دیدم آروم از گوشه چشم سر، داره اشک میاد .. صدای این دختر رسید یزید از خواب نحسش بیدار شد .. یه نگاه کرد گفت صدا گریه برا کجاست؟! گفتن امیر این حسین یه دختر داره .. نانجیب گفت سرِ باباش رو براش ببرید .. وای وای وای .. سرم بابا وای وای وای .. از بس زدنم، کمرم بابا منابع: 1)منتخب التواريخ،‌ باب پنجم، ‌ص۲۲۹ كامل بهائی، ج 2 ص 179 انوار الشهادة ص 244 ریاض القدس: 2/326 نفس المهموم ص 456