هدایت شده از مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
Fadaeian_Moharam_9904_2.mp3
9.81M
|⇦•چقدر تو حرف زدن مهربونی..
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
میگم یه وقت بد نباشه ..
بچه هیئتی فقط حمد و سوره
تو نماز رو بلد باشه!!
یادمون باشه:
#قرآن و #اهل_بیت مکملِ هم هستند
Banifateme_moharam1400_shab1_2.mp3
1.45M
|⇦•میدونی که فقط تو رو میخوام...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به امامحسین علیه السلام شب اول محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Banifateme_moharam1400_shab5_4.mp3
985.2K
|⇦•فکری برای تَرَکِ لباش کنید...
#قسمت_پایانی #روضه ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فرزند #آیت_الله_بهجت ره:
#خنده ایشان (پدرم)اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود. اما در این روزها (دهه اول #محرم)ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در #حزن بود و میگفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا میداند چقدر اجر دارد.
Banifateme_moharam1400_shab6_3.mp3
619.8K
|⇦•بیا ببین که اومده بابا...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾•
●━━━━━━───────
Banifateme_moharam1400_shab7_2.mp3
1.56M
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
Banifateme_moharam1400_shab8_3.mp3
1.53M
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
14000527-narimani-roze.mp3
3.04M
|⇦•همیشه یاد غمت بی بهانه...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
14000714-narimani-roze.mp3
4.64M
|⇦•یابنالشبیب! عمهی ما...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی •✾•
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•یابنالشبیب! عمهی ما... #قسمت_پایانی / #روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس سید ر
|⇦•یابنالشبیب! عمهی ما...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هنوز خونِ تو در قتلگاه میجوشد
چه کرده با دلِ عشاق جسمِ درهمِ تو
دوباره ماهِ غمِ تو تمام شد اما
چگونه دل بِکَنم از لباسِ ماتمِ تو
*امشب امام رضا میخواد برای همه ی ما روضه بخونه، روضه خون امام رضاست، ما هم گریه کن...*
یابنالشبیب! عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
یابنالشبیب! عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
پیشِ بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب! بر سرِ او داد میزدند
یابنالشبیب! دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را زدند
یابنالشبیب! آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
یابنالشبیب! بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
از پیشِ نیزههایِ شکسته عبور کرد
او را به دستهای خودش جمع و جور کرد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
#شاعرحسن لطفی
غریبِ گودالی، یارالی
تشنه و بی حالی، یارالی
زیرِ سُمِ اسبا، یارالی
زخمی و پامالی، یارالی
چیزی نموند از بدنت
با همه چیز میزدنت
تنها تویِ یه گُلِ جا
غریب گیر آوُردنت
صدات چه آرومِ، یارالی
تیغِ رو حُلقومِ، یارالی
مادرمون میگه، یارالی
بچه ام مظلومِ، یارالی
رگات چه نامرتبِ
شمر چقدر بی ادبِ
به من میگه تَنِ حسین
به زیرِ نعلِ مَرکبِ
تنها نذار مارو، یارالی
خیمه ی زن هارو، یارالی
می سپاری دستِ کی؟ یارالی
زینبِ کبری رو، یارالی
غصه مگه امون میده
بی تو رقیه جون میده
خولی داره به لشکرش
خیمه هارو نشون میده
*اباصلت دید امام رضا عبا به سر کشیده و افتان و خیزان داره میاد، جوری که روایت میگه: پنجاه بار امام رضا به زمین نشست و بلند شد، همینطور مثل مار گزیده امام رضا داره به خودش میپیچه... فرمود: اباصلت! فرش های حجره رو جمع کن، میخوام مثلِ جدم حسین جون بدم، میخوام این صورتم رو رویِ خاک بذارم، هی بگم: حسین!...اما جوادش اومد سرِ امام رضا رو بغل گرفت...
تویِ این عالم قرار نیست، سرِ هیچ کشته ای رویِ زمین بمونه اِلا حسین... همه رو یکی بود سرشون رو بغل بگیره، اما اربابِ من و تو اون لحظه های آخر صورتش رو گذاشت رویِ خاکِ کربلا، از زیر چشم هی داره خیمه هارو نگاه میکنه، دید یکی از دور داره میاد، به سر میزنه، به سینه میزنه...*
به سمت گودال از خمیه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
*نوشتن امام رضا اینقدر غریب بوده، کسی رو نداشته براش گریه کنه، زنهای توس مهریه هاشون رو بخشیدن، گفتن: مهریه هامون رو میبخشیم، فقط به ما اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه امام رضا، میگن: امام رضا کسی نداره، ما بریم زیرِ تابوتش رو بگیریرم، زنهای شهر توس همه گُل آوُردن، رویِ تابوتِ امام رضا ریختن، همه گریه میکردن برا امام رضا، اما یه شهر دیگه هم من سراغ دارم، زنهای اون شهرهم همه جمع شدن، روی پشت بامها رفتن، بعضی هام اون پایین می رقصیدن، کف میزدن، هلهله میکردن، چه خبر شده؟ میگن: یه عده خارجی آوُردن، ای حسین!
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
|⇦•زخمی ترین مریض... #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۱ به نف
#قسمت_پایانی /
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*هر کاری میخوای بکنی مردونه اش خوبه، جهاد مردونه، صدقه مردونه، دستگیری مردونه، یه کاری هست زنونه اش به همه ی کارها می ارزه، اگه خواستی برا زهرا گریه کنی زنونه گریه کن، هی به سینه بزن بگو: یارالی نَنَه، ای مادرِ زخمیِ من، به پا بزن بگو: ای جوان نَنَه... مادری که تو سن هجده سالگی دست به دیوار میگرفت راه میرفت...*
نمی تونم پَرَمو بلند کنم
از زمین مادرمو بلند کنم
زدنت تو کوچه ها روم نمیشه
جلوی مردم سَرمو بلند کنم
* امام حسن میگه: موقعی که میرفتیم من دستم تو دستِ مادرم بود، اما از مسجد که می اومدیم من عصای مادرم بودم...*
از مسجدِ جَدّم می اومدیم خونه
ابرِ چشمِ مادر دیدم که بارونه
حسرت او روزا کوتاهی قد شد
با مادرم رفتم خیلی برام بد شد
ـــــــــــــــــ
مردک پست که عُمری نمکِ حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
*یهو دیدم نامرد یه قدم جلو اومد مادرم یه قدم عقب رفت، دوباره یه قدم جلواومد مادرم عقب تر رفت، مادرم نگاه به اون نانجیب نمی کرد، نانجیب یه نگاهی دور و برش کرد تا دید کسی نیست، تا دید بابام نیست، بی هوا سیلی به مادرم زد...*
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
ـــــــــــــــــ
سادات شرمنده
مغیره داره به حسن میخنده
روزِ قیامت که میگن امروزه
در داره رویِ مادرم میسوزه
ـــــــــــــــــ
اون مادر شهید میگن: هر چه اصرار می کردیم که آزمایش دی اِن اِی انجام بده تا بچه ات که گمنامه مشخص بشه کجاست، حتی به بچه هاش هم اجازه ی این کار و نمیداد، میگفت: الان بچه ی من که گمنامه مادرش زهراست، اگه دیگه پیدا بشه من میشم مادرش، الان شب های جمعه زهرا میره بالا قبرش، من مادری بیشتر بلدم یا زهرا؟ بخدا زهرا بیشتر مادری بلده...
بچه ها اومدن فضه گفت: بچه ها غذاتون آماده است، بشینین غداتون رو بخورید، یه نگاهی کردن گفتن: فضه! کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ فضه گفت: بچه ها دیگه بی مادر شدید زود باشید باباتون علی رو خبر کنید، روایت میگه: بچه ها دویدن سمت مسجد تا گفتن:"اَبَتا مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَة" بابا مادرمون فاطمه از دنیا رفت، دیدن علی با صورت زمین خورد، هی دیدن تا مسجد زمین میخوره، دست گذاشت روی در" یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُل" دید فاطمه جواب نمیده... "يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن" راوی میگه: "فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ"دیدن علی عبا و عمامه رو درآوُرد" وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" زهرا! با من حرف بزن..*
بگذار بگویمت به فریاد
چون طفل علی به گریه افتاد
ارکان فلک ز حرکت افتاد
مولای سخن به لُکنت افتاد
*دوباره علی صدا زد"یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْه" راوی میگه: دید علی چاره ای نداره، صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب" روح از جسم قبض شده بود، اما زهرا دید علی داره گریه میکنه، با خودش شاید گفته باشه، من محسن دادم علی گریه نکنه، من دستم شکست علی گریه نکنه، روایت میگه: "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِه" زهرا چشماش رو باز کرد، یه نگاه به صورت علی کرد،"وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی" دو تایی شروع کردن گریه کردن...
بذار از اینجای روضه برم کربلا، آخه خود مادرمون لحظه های آخر وصیت کرد" وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" علی جان خیلی حواست به حسینم باشه... "صلی الله علیک یا مظلوم" حسین هم از باباش امیرالمؤمنین یاد گرفت، دید چه جوری باباش مادرش زهرا رو صدا زد تا جوابش رو داد، حسین هم روز عاشورا، کربلا کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبرش، صدا زد:*
اي پسر من پدر پير توام
پدر پير و زمين گير توام
آمدم با چه شتابي سويت
تا مگر زنده ببينم رويت
چشم اگر باز كني جادارد
حال باب تو تماشا دارد
*ای حسین!...*
#قسمت_پایانی
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
به خدا قسم که بدون تو
همه جا همیشه مشوّشم
به بهشت بی تو نمیروم
که بدون تو پُر آتشم
نخورم مِی از خُم دیگران
که خمار کوثر بی غشم
به کدام شیوه بیان کنم
که چه می کشم که چه میکشم؟!
نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی
چه خوش است در تصوّر من که
تو «نون» بین «لَـنـا» شوی
چه خوش است ای شه لافتی
که شکوه نقطه با شوی
تو رسیده ای به وصال حق
که امیر هر دو سرا شوی
همه ترس من بود از همین
که خدا نکرده خدا شوی
شده ذکر هر شب قدر من
«بِکَ یاعلی بِکَ یا علی»
نه فرشتهای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی
تو نگین حلقهی انبیا و شکوه حضرت سرمدی
چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی
تو عزیز خانهی فاطمه، تو عزیز جانِ مُحمدی
و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی
که علیست «یَـحکُـمُ ما یُـرید»،
علیست «یُـثبِـت ما یشاء»
که علیست کُنه سوره «روم»
و علیست معنی «هَـل أتی»
که علیست «مُـنتَـهِـیُ الهِـمَـم»،
که علیست سایهی ماسوا
که علیست سعی به سوی حق
و علیست مروهی با صفا
نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی
به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی
و به کام مَردم میکده می ناب لَمْ یَزَلی شدی
ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی
خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی
لِـتُـرابِ مَـقدَمِـکَ الفِـدا دل و جان عاشق ما علی
بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده
دَرِ قلعهای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده
بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده
چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده
«به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی»
شده اند در مقابل تو همه
شیرِ بی سر و یال و دُم
همه گفته اند و شنیده ام که
شدند«مُـعتَرِفٌ بِـکُـم»
نگران آن همه مرکبم
که فرار کرده و گشته گم
دل بی قرار و هواییام
شده رهسپار غدیر خُم
به چهارده خُم مِی قسم
احدی نرسیده تا علی
اسَدُاللها، اُذُنُ اللها، به شب بلند عبادتت
به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رُتْبَتَت
به نجف رسیده مسافری که رسد به فیضی زیارتت
به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت
تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟
همه شب نشسته خیال تو
سر راه من، سر راه من
چه شود اگر که نگاه تو
برسد شبی به نگاه من
به دو چشم غرق خیانتم،
به دو چشم غرق گناه من
و تو ای سپیده نظر کنی
به من و به روی سیاه من
چه غم از عذاب خدا اگر
که تویی شفیع جزا علی
ثَقَلِ مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم
که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم
به جهان مُرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم
نروم به زیر بیرق کس که غلام خادم قنبرم
همه عمر بندهی حیدرم به حقیقت «إنّـما» علی
#شاعر: احمد علوی
🏴#روضه
🏴#شب_دهم_محرم
🏴#شب_عاشورا
🏴#قسمت_پایانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مرحوم شوشتری یه جمله داره، تو خصائص میگه ابی عبدالله روزِ عاشورا کنارِ هر بدنی یه بار شهید شد .. هر داغی که دید یه بار جون داد، لذا دیگه عصرِ عاشورا دسگه جانی براش باقی نمانده یود .. هدف دشمن فقط این نبود جانِ حسینُ بگیره، میخواست جگرِ حسینُ پاره پاره کنه ..
خدا کند همهی زخم ها به تن بخورد
خدا کند که کسی زخم بر جگر نزند
زخم تنُ میشه خوب کرد .. امام سجاد میفرماید شهادت کرامتِ ماست .. ما عاشقِ شهادتیم «أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ» .. میخوام بگم ابی عبدالله رو تیر و نیزه نکشت .. درسته امام باقر فرمود جد ما رو به پنج وسیله کشتن .. فرمود فرقةٌ بالسيوفِ یه عده با شمشیر جد ما رو زدن .. فرقةٌ بالرماحِ یه عده با تیر زدن .. وفرقةٌ بالحجارةِ .. اونایی شمشیر و نیزه و تیر نداشتن با سنگ حسینُ زدن .. فِرقَةٌ بِالْخَشَب و بِالْعَصَا .. پیرمردا با چوب و عصا میزدن .. ای حسین ..
بعد فرمود یه عدهام با زخم زبان حسینُ کشتن .. به جگرش زخم زدن .. لذا تو گودال قتلگاه هی میگفت جگرم داره میسوزه .. حالا چندتا از زخم زبان ها رو بگم صدا نالهت بلند بشه .. سادات من معذرت میخوام ..
اولین زخم زبانی که بهش زدن الله اکبر .. میومدن جلو چشم حسین با صدای بلند به باباش علی ناسزا میگفتن .. دومین کاری که روز عاشورا میکردن که جگر حسینُ بسوزونن این بود : ابی عبدالله بلند قرآن میخواند، تا صدای قرآن خواندنش با صوت بلند شد همه کف میزدن .. همه هلهله میکردن .. یه کارِ دیگهام میکردن، اون ساعت های آخر بچه ها هی دامن بابا رو میگرفتن، بابا العطش ..هی مشک خالی میاوردن .. میوندن جلو بچه های حسین آبُ رو زمین میریختن .. میگفتن حسین، خودت و بچه هات از تشنگی بمیرید محاله یه قطره آب به شما بدیم .. حسین به حیواناتِ تو بیابان آب میدیم به تو آب نمیدیم .. تو باید تشنه بمیری .. حسین جان تو برا اینا تو کوفه دعا کردی .. لشگر حرُ سیراب کردی .. تو صفین به اینا آب دادی و شریعه رو باز کردی .. اینا با تو چیکار کردن .. یه دونه دیگهش رو بگم و التماس دعا .. یا اباعبدالله ..
سب امیرالمومنین، مسخره کردن و طعنه زدن تو قرآن خواندنش، آب ریختن جلو بچه ها رو زمین، یکی دیگه ام فردا عصر اون نانجیبِ حرام زاده کرد .. وقتی نشست رو سینهی حسین .. یه نگاه به حسین کرد .. صدا زد شنیدم بابات ساقی کوثرِ .. شنیدم مهریهی مادرت همهی آب های عالمه .. (بگم چکار کرد؟!) با دستش محاسن حسینُ گرفت .. با یه دستش خنجرُ رو گلو گذاشت .. گفت حسین به بابات بگو بیاد آب بهت بده .. به مادرت بگو بیاد سیرابت کنه .. حسین .....
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_پایانی
#یک_گریز_کوتاه_به_کربلا
حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا :
مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم !
مادر :
دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت
قدم نمی رسید که خود را سپر کنم
( شاعر : حاج غلامرضا سازگار )
اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ...
به جانِ مادرت زهرا ،
پدرجان از تو ممنونم
که من با پا تو را خواندم ،
تو با سر آمدی پیشم ... !
شاعر : #جواد_زمانی
بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت
(آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند !
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید