eitaa logo
به وقت شیدایی💕
127 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
‏وارد همه کانال‌ها شدیم الّا کانال ‎... ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏وارد همه کانال‌ها شدیم الّا کانال ‎... ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی شهید پورجعفری جان حاج قاسم سلیمانی را نجات داد نقل از سردار شهید حسین پورجعفری: 🔹️روزی در مکانی مستقر بودیم، وقت نماز شد گفتم حاج قاسم بهتر است برویم، اینجا امن نیست نماز را جای دیگری می‌خوانیم، حاجی به اصرار نماز ظهر را خواند، اما هرجور بود حاجی را متقاعد کردم نماز عصر را جای دیگری بخوانیم. 🔹️سوار ماشین شده و از آنجا دور شدیم، بعد از گذشت پنج دقیقه طی یک تماس تلفنی متوجه شدیم مکان جلسه که در آنجا حضور داشتیم طی حمله انتحاری توسط یک خودرو داعشی به هوا رفته است. ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت شیدایی💕
. 🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب #خداحافظ_سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید #حاج
. 🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت سی‌ و ششم حسین کاسۀ انار را زمین گذاشت و کمی بهش خیره شد. سرش را که بالا گرفت پرده‌ای از اشک روی چشم‌هایش را گرفته بود. درحالی که می‌خواست بغض فروخفته‌اش را در صدایش بروز ندهد ، ادامه داد ؛ مردم مظلوم سوریه آوارۀ بیابونن ؛ نه خواب درستی دارن و نه خوراکی ، چون که امنیت ندارن. هر روز توی کوچه‌های همین دمشق ، صدای گریۀ بچه‌هایی میاد که تازه یتیم شدن یا مادرشون رو مسلحین به اسارت بردن. به نظرم حالاحالا ، حرف برای گفتن داشت اما دیگر توان کنترل احساساتش را نداشت به همین خاطر سکوت کرد و ادامۀ صحبت‌هایش را فروخورد. نگاهی به صورت درهم رفته‌اش کردم ، نجابت نگاهش لالم کرد. احساس کردم ، هیچ دلگیری ازش ندارم. اصلاً حق می‌دادم به او که با آن همه مصیبت و فجایعی که در اطرافش اتفاق می‌افتد و می‌بیند این قدر توی خودش رفته باشد. سارا که طاقت غم و غصۀ پدر را نداشت ، خودش را جلو کشید تا اندک فاصله‌شان هم از بین برود و بعد کاری کرد که پدرها در مقابل آن نمی‌توانند بی تفاوت باشند. کاسۀ انار را برداشت و چند قاشق انار توی دهان حسین گذاشت. گره آبروهای پدر باز شد ، دست‌هایش را روی شانه‌های سارا و زهرا گذاشت و با لحنی که حکایت از عمیق‌ترین احساسات پدرانه داشت گفت : خیلی خوشحالم که شما اومدین دمشق. زهرا و سارا که دوست داشتند این لحظات تا ابد ادامه داشته باشد ، ساکت ماندند تا پدر ادامه دهد .... ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت
. 🚩🚩 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت سی‌ و هفتم حسین رو به سارا و زهرا ادامه داد : دلم می‌خواست بیایید اینجا و همه چیز رو از نزدیک ببینید ، جوونای بسیجی و رزمندۀ سوری رو ببینید ، ایثار و فداکاری‌هاشون رو ببینید. ظلم و ستمی رو که به نام اسلام به این سرزمین و مردم مظلومش می‌شه ببینید و زینب‌وار پیام مقاومت رو تا هرجایی که می‌تونید ، ببرید و زنده نگهش دارید! ناگهان زهرا انگار که کشف تازه‌ای کرده باشد ، پرید توی حرف‌های حسین و گفت : خب پس چرا می‌خواید ما بریم لبنان؟ بذارید اینجا بمونیم! حسین نگاهی به زهرا انداخت و گفت : زهرا جان! اونجایی که شما میرید از سوریه هم مهم تره ، اصلاً اهمیت سوریه اینه که شاهراه اتصال ما به لبنانه. صهیونیست‌ها می‌خوان با راه انداختن این جنگ و خدای نکرده تصرف سوریه ، راه ارتباط ما رو با خط مقدممون که لبنان و فلسطینه قطع کنن. شما برید اونجا و لحظه‌ای رسالت خودتون رو فراموش نکنید و راضی باشید به رضای خدا. حرف‌های حسین کار خودش را کرد ، دخترها علی رغم میلشان به رفتن راضی شدند ، سکوت کردند و تسلیم شدند. امّا می‌شد بدون زیارت خانم زینب ، دمشق را ترک کرد؟ ملتمسانه پرسیدم : می‌شه الآن ما رو ببرید حرم؟ با لحنی که بوی مهر و امید داشت ، گفت : به روی چشم حاج خانم ، اما حالا نه. شما برید بساط استراحتتون رو آماده کنید ، منم میرم و صبح میام تا با هم بریم حرم خانم رو زیارت کنیم و بعدش آمادۀ رفتن به لبنان بشید! باتعجب پرسیدم : یعنی شما این وقت شب می‌خوای بری؟! پس کی استراحت می‌کنی؟! ... ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت