eitaa logo
به وقت شیدایی💕
127 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
به وقت شیدایی💕
. 🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب #خداحافظ_سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید #حاج
. 🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت شصت و چهارم به دمشق که رسیدیم تازه فهمیدیم امین (شوهر دختر بزرگم ، زهرا)چند روزی بود که از ایران آمده و تا ما از بیروت برگردیم ، پیش حسین بوده. او می‌توانست حلقۀ ارتباطی خوبی بین ما و حسین باشد و کمی از حرف‌هایی را که حسین برای ما نمی‌زد ، بگوید. شاید همین آمدن امین ، باعث شده بود حسین راضی شود تا ما را به دمشق برگرداند چرا که با وجود امین ، بودن ما برای حسین راحت‌تر و کم دردسرتر می‌شد. امین می‌توانست کمی جای خالی او را که غالباً یا در جلسه بود یا در میدان نبرد ، برای ما پر کند. شرایط دمشق هیچ تفاوتی با قبل از رفتن ما به بیروت نداشت. هر شب ، صدای تیراندازی می‌آمد و گوشمان به صدای انفجار و لرزیدن شیشه‌ها عادت کرده بود. این بار محل استقرارمان در ساختمانی ۱۷ طبقه بود که ما در طبقۀ هفدهم آن ساکن بودیم و برای ما به ساختمان ۱۷ معروف شد. گاهی شب ها ، سر بالکن می‌رفتیم و از برق انفجارها و ردّ سرخ تیرها ، به مکان درگیری نیروهای دولتی با مسلحین نگاه می‌کردیم. امین خیلی زود با جغرافیای دمشق آشنا شده بود و برایمان تعریف می‌کرد که مسلحین چه مناطقی را تصرف کردند و چه خیابان‌هایی امن و چه خیابان‌هایی ناامن هستند ... ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت
. 🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت شصت و پنجم امین می‌گفت : حاج قاسم ، چند نفر محافظ و چند خودروی اسکورت رو برای محافظت از جان حاج آقا در اختیار او قرار داده ولی حاج آقا همه رو پیچونده و کار خودش رو مثل گذشته ؛ فقط با ابوحاتم انجام می‌ده. فردا وقتی حسین به خانه آمد زهرا در خلال صحبت‌هایمان با او ، پرسید : بابا ماجرای این محافظ‌هایی که میگن حاج قاسم برای شما گذاشته چیه؟! حسین فهمید که قضیه را امین لو داده است. خندید و گفت : با وجود اون اسکورت‌ها خیلی تابلو شده بودم درست مثل یه هدف متحرک که هر وقت مسلّحین اراده می‌کردن ، می‌تونستن این هدف رو بزنن و من نمی‌خوام به این آسونی شکار اونا بشم. آن شب حسین سر سفره بیشتر و آزادانه‌تر از گذشته در مورد روش‌های جنگ تکفیری‌ها یا به قول خودش مسلحین صحبت کرد. او این خاطره را گفت : تازه اومده بودم سوریه ؛ چَمُّ و خَمِ کار هنوز دستم نبود اما مسلحین خیلی زود منو شناسایی کرده بودن. یادمه که جمعه بود ؛ اومدم خونه ؛ همین که چراغ رو روشن کردم ، شیشۀ دو جداره خرد و ریز ریز شد. تک تیرانداز از آپارتمان روبه رو ، زد وسط پنجره ، گلوله از بالای سرم رد شد و توی دیوار نشست. بچه‌های سپاه قدس که از ماجرا خبردار شدند ازم خواستن که برم یه خونۀ دیگه. پرسیدم : رفتی؟ گفت : آره ولی خونه‌های دیگه ، امن‌تر از اونجا نبود ... ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت
. 🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت شصت و ششم فکر کردم که حسین با چه هدفی این قدر صریح از زندگی پرمخاطره در دمشق برای ما حرف می‌زند؟ او که همیشه عادت داشت بحرانی‌ترین شرایط را عادی نشان بدهد ، حتماً می‌خواست دل ما را قرص کند که اتفاقی برایش نمی‌افتد و ضریب هوشیاری ما را بالا ببرد. بعد از رفتن حسین ، امین به من و دخترانم گفت : باید برای سلامتی حاج آقا صدقه کنار بذاریم و براشون دعا کنیم. با شناختی که طی این چند سال زندگی مشترکِ او با دخترم داشتم ، فهمیدم که این درخواستش بی دلیل نبوده است ، پرسیدم : امین آقا! برای حسین اتفاقی افتاده بود؟ هراسان گفت : نه ، چه اتفاقی؟ اصلاً چرا باید اتفاقی افتاده باشه؟! زهرا که شوهرش را بهتر از ما می‌شناخت ادامه داد : بگو ، حتماً اتفاقی افتاده که تو این جوری نگرانی. امین که می‌دید ما از مسئله بو برده‌ایم و راهی جز گفتن دلیل حرفش ندارد ، گفت : حدود پنج روز پیش که شما هنوز بیروت بودید ، سه روز کامل هیچ خبری از حاج آقا نبود. یعنی هیچ کس خبر نداشت که حاج آقا کجاست و چکار می‌کنه ، حتی بعضی احتمال می‌دادن که مسلحین دزدیدنشون. بعد از سه روز ابوحاتم رو دیدم که مثل سایه همیشه با حاج آقا بود ، برام تعریف کرد که ایشون برای شناسایی و کسب اطلاعات به کِفِریا رفته بودن. ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت
. 🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم ✅ کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسرِ سرلشکر شهید قسمت شصت و هفتم کِفِریا یکی از شهرک‌های بین حَلب و اِدلِبه که توی محاصرۀ کامل تکفیری‌هاست. حاجی هم دقیقاً وقتی رفته بودن اونجا که تکفیری‌ها سرهای عده‌ای رو بریده بودن و دم ورودی شهر آویزون کرده بودن. ابوحاتم می‌گفت : حاج‌آقا طی این سه روز بصورت ناشناس رفته بودن بین تکفیری‌ها و اطلاعاتشون رو جمع آوری کرده بودن. البته ابوحاتم چیزی بیشتر از این به من هم نگفتن ، اما همین تک وتنها راه افتادن و رفتن بین یه عده آدم گرگ صفت که بویی از انسانیت نبردن و به صغیر وکبیر رحم نمی‌کنن ، خودش اون قدر نگران کننده هست که باعث بشه از شما بخوام که براشون صدقه کنار بذارید و دعاشون کنید! پرسیدم : مگه برای شناسایی مواضع تکفیری‌ها ، از نیروهای اطلاعات عملیات استفاده نمی‌شه؟ گفت: نه ؛ ارتش سوریه یه ارتش کلاسیکه و مثل ما ، از نیروی انسانی برای شناسایی استفاده نمی‌کنه. شما هم که بهتر از من حاج آقا رو می‌شناسید کار بدون شناسایی تو کتشون نمی‌ره. شنیدم توی سال‌های دفاع مقدس ، خودشون می‌رفتن شناسایی و تا از جزئیات زمین و شرایط دشمن مطمئن نمی‌شدن ، به خط دشمن نمی‌زدن و... زهرا پرسید : مگه بابا برای کار مستشاری نیومده سوریه؟ امین تبسمی معنادار کرد و گفت : بابای شماست از من می‌پرسید؟ ... ادامه دارد ... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان در انتظار منجی ست...💐 عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری... ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ @inmania_thim 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 أَلا یَا أَهـــلَ‌ الْعَـــــالَم خستگان‌ عشق‌ را؛ ایام‌ درمان‌ خواهد آمد..♥️ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌