💠 چالش هویت و کارآمدی برای دستگاههای عظیم دیپلماسی فرهنگی کشور
@intMob
🔹برداشتی آزاد از نشست تجربهکاوی نمایشگاه فرهنگی دوستی ایران و ونزوئلا
✏ محمد رضا کوهکن
✂ برشهایی از متن
🔹 تصمیم گرفته شد رونمایی از ترجمه اسپانیایی کتاب خون دلی که لعل شد با عنوان «سلول شماره 14» در قالب یک رویداد فرهنگی انجام بگیرد و کشور ونزوئلا بهواسطه ظرفیتها و سوابقی که داشت، بهعنوان اولین میزبان رونمایی کتاب انتخاب شد؛
🔹 این رویداد مورد استقبال گسترده مخاطبان و پوشش گسترده رسانههای ونزوئلایی قرار گرفت. بهگونهای که فقط اسامی 8000 نفر در غرفه خدمات پزشکی ثبت شده و مسابقات روزانه نیز بین 800 تا 1000 نفر شرکتکننده داشته است. این رویداد علاوه بر افکار عمومی و رسانهها، مورد توجه مسئولان رسمی این کشور نیز قرار گرفته بود.
🔹 توفیق یک مؤسسه در داخل کشور برای هدایت اجرای چنین رویدادی، دستگاههای عظیم و باسابقه دیپلماسی فرهنگی کشور را با چالش هویت و کارآمدی مواجه میکند و این سؤال را مطرح میسازد که چرا چنین فعالیتهایی از جانب این دستگاهها با وجود قدرت، امکانات، نمایندگیهای خارج کشور، بودجه و… کمتر مشاهده میشود؟ آیا این مسئله تلنگری برای ضرورت بازطراحی الگوی فعلی فعالیت این دستگاهها نیست؟ چگونه میتوان این فعالیتها را از «استثنا»، به «قاعده» فعالیتهای دیپلماسی فرهنگی و عمومی کشور تبدیل کرد؟
📌 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
💠 پی نوشت را حتما از اینجا بخوانید
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
مبلغان بدون مرز
💠 چالش هویت و کارآمدی برای دستگاههای عظیم دیپلماسی فرهنگی کشور @intMob 🔹برداشتی آزاد از نشست تجربه
💠 چالش هویت و کارآمدی برای دستگاههای عظیم دیپلماسی فرهنگی کشور
@intMob
🔹برداشتی آزاد از نشست تجربهکاوی نمایشگاه فرهنگی دوستی ایران و ونزوئلا
✏ محمد رضا کوهکن
متن کامل
💠 پی نوشت:
مهمترین مسئله در عدم توفیق دیپلماسی فرهنگی کشور، تصدی گری ارگان های صاحب قدرت و عدم اجازه به مجموعه های واقعا خصوصی و مردمی است.
اگر چه کلیت یادداشت فوق نسبت به ارگان های دولتی عریض و طویل فرهنگی بین الملل مورد پذیرش است اما قطعا این پذیرش همه گیر و قابل تعمیم نیست.
در نمونه موفق فوق نیز وابستگی مشهود مؤسسه فرهنگی انقلاب اسلامی به نهادهای قدرت و ثروت، ارائه تحلیل را بعنوان ضابطه و قاعده نفی می کند. بدیهی است به دلیل اشکال اصلی ای که بیان شد، اشکال موجود در تحلیل همچنان باقی خواهد ماند. هیچ مجموعه خصوصی ای بدون قدرت و ثروت ارگان بالادستی اجازه چنین اقدامی ای حتی در سطح پایین تر را نخواهد یافت.
تا زمانی که متولیان فرهنگی بین الملل افرادی تصدی گر و تمامیت خواه هستند سخن از فعالیت مراکز خصوصی امری دست نیافتنی است.
اگر چه اتفاق فوق نسبت به فجایع موجود در ارگان های متولی مانند مجمع جهانی اهل بیت، مجمع جهانی تقریب، سازمان فرهنگ، بین الملل بیت، مراکز اسلامی خارج از کشور، بنیاد سعدی، بین الملل حوزه های علمیه و... شاهکار بزرگی است، اما نسبت به واقعیت صحنه تغییر شگرفی نخواهد بود.
این تحلیل زمانی قابل تعمیم و راهگشاست که به صورت برابر همین قدرت و ثروت برای سایر مراکز و مجموعه های بین المللی توانمند ارائه شود و بر اساس طرح پیشنهادی، واگذاری پروژه صورت گیرد.
اولا با وضع موجود و خودصاحب پنداری مسؤلین فعلی، قطعا چنین اتفاقی محال است.
ثانیا بررسی کنید هزینه برنامه فوق چه میزان بوده است؟ آیا این هزینه نسبت به خروجی ارزش داشته است؟ آیا امکان برگزاری چنین برنامه ای با همکاری سایر مراکز فعال و توانمند با خروجی مناسب و هزینه پایین تر ممکن نبوده است؟
پاسخ شما مسیر اصلی حرکت و تحول در عرصه بین الملل را مشخص می نماید.
تا زمانی که متولیان خودصاحب پندار، نه فهم بین الملل داشته باشند و نه مفهوم ستاد را متوجه شوند، دلخوشی به همین اتفاقات قبیح نيست، اما رضایت بر آن اشد قبحا خواهد بود، فتأمل جیدا
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
نام جنین می آید، صدایتان در گوش هایم رژه می رود:
🔴من شیرین ام
اهل قدس، پرواز از جنین، به دیدار مسیح، اما تابوتم در دستان پر درد جوان مسلمان از باتوم ها، خبرنگارم، با جلیقه ای خونین....
🔴من زکریا ام
از خاندان پر افتخار زبیدی، کتاب هایم را در زندان جا گذاشتم، فرار می کنم از سلول های بند زندان، تنها با امید و قاشق ...
🔴من محمود العارضه ام
مادرم برایم از بالکان خانه فریاد زد: تویی یا تاج العروبه و العرب، نامه نوشتم مادر غصه نخور از "انار" و "صبر" خورده ام، آزاده ام، گمان نکن دوباره اسیرم....
🔴من عزالدین ام
قسام! جهان وطنی ام، هر جا استعمار انسانیت بود، جنگیدم و نامم افتخار گردان های شهداست
🔴من عدنان ام
یک نانوا، با سابقه ای طولانی از آزادی و اسارت، تن ندادم به ذلت ولو با اعتصاب غذا. همانگونه که گفته بودم: إن لم تكن حسينيًّا على طريق الشّهادة فكن زينبيًّا
🔴من جوان جنین ام!
گمنام، نسل z فلسطین، عاشق مد روز، عاشق سیگار و دود، نسل پسا اسلو، اهل تیک تاک، رها از رهبران و تحولات سیاسی، عاشق اسطورههای گذشته، اهل مبارزه از رسانه تا سلاح
من جوان جنین ام، سرتیتر بیانیه ام هست "و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی"
🔴کودکی ام در کوچه پس کوچه های جنین!
در راهپیمایی تشییع شهدایمان فریاد می زنم: « نحن جندک یا علی» میدانم راه دراز است....چشم چراغ آینده فلسطین ام!
🔴و من محسن ام، در میانه اردوگاه جنین، دلتنگ زندگی شما، در مارپیج اخبار گم می شوم، فراموش می شوم گویی نبوده ام، چون اهل اردوگاه جنین شما نبوده ام....محمود درویش حتما اهل جنین بود که سرود: تُنسى، كأنك لم تكن
محسن فایضی
13 تیر 1402/ 15 ذی الحجه 1444
دلنوشته ای در میانه روزهای خون و دود جنین....
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
19.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_ویژه #امام_شناسی
@intMob
✳️ 20 نکته ویژه از حضرت #امام_علی علیه السلام که باید بدانید.
🔹زیرنویس فارسی
❇️ 20 things you should know about Imam Ali ibn Abi Talib.
🔹The gate to the city of knowledge7
#پی_نوشت
💠 اگر میخواهید در عرصه بین الملل محتوا تولید کرده و اثرگذار باشید، مانند این کلیپ کار حرفه ای بسازید، هم در محتوا، هم طراحی و هم نریشن.
این کار با دغدغه و پیگیری یکی از علاقه مندان به عرصه تبلیغ بین المللی اسلام، بصورت جهادی، آتش به اختیار و با هزینه شخصی در طول یکسال تولید شده است.
💠 کار غیرحرفه ای اتلاف وقت، هزینه و انرژی است؛ به جای اصرار بر تولید کار غیرحرفه ای، امکانات را به اشتراک گذاشته و با هم افزایی کار حرفه ای تولید کنید. #رونوشت_به_سازمانها
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای زمینه صدای زائران أبی عبدالله علیه السلام است...
صلی الله علیک یا ابا عبدالله (ع)💔
رفقا انتشارش با شما 💚
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
هدایت شده از مبلغان بدون مرز
#خاطرات_بین_المللی | #اتریش
@IntMob
✳️ #برجام در عرصه #بین_الملل
از برجام هیچ خبری نبود. مرکز اسلامی امام علی ع وین در اتریش، نقطه امن و آرامش مسلمانان منطقه بود. شب های محرم تا چهار هزار نفر در مراسم ها شرکت میکردند. از صبح زود که بیدار میشدیم تا آخر شب در مرکز می دویدیم و نمی فهمیدیم چطور بیهوش شده ایم و آنقدر نشاط در مرکز بود که هنوز به حال و هوای آن روزها غبطه می خورم.
فقط #وین نبود که چنین شور و نشاطی برقرار بود. #سالزبورگ، #لینز، #اینسبورگ و شهر ها و مراکز اسلامی زیادی به مرکز اسلامی امام علی علیه السلام وصل بودند.
ظهر عاشورا بود. خادم جوانی در مرکز کار میکرد که مهاجر #افغانستانی بود. پنج سال بود از خانواده اش و بچه اش دور بود. بعد از مراسم، آرام وارد اتاق شدم. دیدم دارد با تلفن صحبت می کند و کشیش مسیحی بهش زنگ زده بود که اگر در فرم بنویسد #مسیحی است فردا مشکل اقامتش را حل میکند. گریه می کرد و می گفت، آن دنیا چطور جواب حضرت عباس ع را بدهم. امضاء نکرد و سختی را به جان خرید.
هوای وین برجامی شده بود. گروه، گروه می آمدند و سفارت و هتل #کوبورگ شده بود پاتوق آقایان. قرار بود آپولو هوا کنند.
یادمه به مسئول ایرانی در اتریش گفتم: برایم عجیب است اینقدر به برجام امید دارید. اثر آب اروپا است؟!
می گفت: شما طلبه ها به #دیپلماسی آشنا نیستید.
یادمه آقای سفیر اقامت خانواده اش را گرفت و در همان جا ماند.
اتریش در ایران بیش از ۱۷۰ مرکز فرهنگی دارد و ایران به جز رایزنی که هیچی نیست، مرکز اسلامی امام علی علیه السلام را دارد که الان به برکت #برجام و تخصص آقایان در #دیپلماسی نماز جماعت هم به زور دارد چه برسد به مراسم و برنامه. از آن ۱۷۰ مرکز اتریشی حتی یکی هم تعطیل نشده.
مرکز اسلامی امام علی ع را سروران افغانستانی پر می کردند. اگر امروز آقایان یقه سفید، دیپلمات به این عزیزان ایراد می گیرند چون پرچم اسلام و انقلاب به دست همین سروران افغانستانی بالاست و پرچم #انقلاب_اسلامی با #دیپلماسی آقایان سازگار نیست و چه خوب گفت رهبرمان که #من_دیپلمات_نیستم_من_انقلابی_ام.
عکس: یادگاری های وین در دوران قبل از #برجام / حامد تقدیری
https://eitaa.com/IntMob/22
💯 مبلغان بدون مرز
@IntMob
#خاطرات_بین_الملل #نامیبیا
@intMob
چند دقیقه مانده به اذان مغرب، عبدالرحمن همراه یک مرد و زن جوان سیاه پوست به مسجد آمد. او پسر همراهش را معرفی کرد و گفت که در مدرسه دینی مرکز اسلامی عربستان با او آشنا شده. سپس به خانمی که مانتو و روسری سیاه به تن داشت و به سمت ورودی خانم ها می رفت، اشاره کرد و گفت که می خواهد با او ازدواج کند. از آن جوان پرسیدم که آیا پدر و مادرشان در جریان هستند. او پاسخ داد که پدر و مادر هر دوی آنها مرده اند. از حرف های پسر متوجه شدم که او و آن دختر با هم زندگی میکنند. به او گفتم: " شما مسلمان هستید و خوب نیست که در یک اتاق زندگی کنید. اگر قصد ازدواج دارید، همین الآن میتوانم خطبه عقد شما را جاری کنم." او گفت که مشکلی با این مساله ندارد. به سمت دیگر مسجد رفتم و دختر که حالا فهمیده بودم نامش عالیه است را صدا زدم. به سمت من آمد و با احترام دستش را به سمت من دراز کرد. دستم را رو سینه گذاشتم و گفتم که ما مسلمان ها نباید با نامحرم دست دهیم. او تازه مسلمان بود و چیز زیادی از عقاید و احکام اسلامی نمیدانست. موضوع را با او در میان گذاشتم. لبخند زد و پس از لحظه ای سکوت گفت: "او تازه دیروز از من خواستگاری کرده و من نیاز دارم که فکر کنم و موضوع را با خواهر و برادرم درمیان بگذارم." گفتم: "من فکر کردم که تصمیم خود را گرفته اید. اگر این طور است که البته بهتر است خوب فکر کنی و درست تصمیم بگیری. بهرحال هر چه زودتر تصمیم بگیری بهترست و من میتوانم در همین مسجد خطبه ی شما را جاری کنم." کمی فکر کرد و گفت: "آیا ما فقیر هستیم و چیزی برای خوردن نداریم میشود ازدواج کنیم."یک لحظه دلم برای او سوخت. گفتم: "ازدواج ربطی به فقیر یا پولدار بودن ندارد. شما به هم محرم میشوید و در کنار هم برای گذراندن زندگی تلاش خواهید کرد. متاسفانه ما در مسجد امکانات کافی نداریم که به شما کمک کنیم، اما برای اجرای خطبه عقد من میتوانم به شما کمک کنم. فقط قبل از اجرای خطبه لازم است که مهریه را هم مشخص کنید."سپس به او توضیح دادم که مهریه چیست. از او جدا شده و به سمت پسر جوان رفتم. پس از اینکه پاسخ عالیه را به او رساندم، برای اینکه او را به آمدن به مسجد در شب های آینده تشویق کنم گفتم: "آمدن تو به این مسجد در این روز، تصادفی نیست. خدا راهی را برای تو گشوده که اگر قدر آن را بدانی چیزهای جدیدی خواهی آموخت که شاید مسیر زندگی ات را تغییر دهد."
شنبه ساعت ۶، عبدالرحمان و آن دو جوان به مسجد آمدند. عالیه هنوز برای ازدواج تصمیم نگرفته بود و به قسمت خانم ها رفت. با آن دو جوان در حیاط مسجد نشستیم تا کلاس اسلام شناسی را شروع کنیم. قبل از شروع بحث، نام جوان را پرسیدم. او گفت که هنوز نام اسلامی انتخاب نکرده است. کمی مشکوک شدم که اگر تمایلی به استفاده از اسم اصلی خود ندارد، چرا در این سه سال اسمی برای خود انتخاب نکرده است. نام شناسنامه ای او چیزی شبیه شِمَث بود. به او نام حسین را پیشنهاد دادم. در ابتدا تلفظ آن برایش دشوار بود. پس از چند بار تکرار، آن را پسندید. کلاس را شروع کردم. چون میدانستم که در آینده ممکن است آنها را از آمدن به مسجد منع کنند، همان ابتدا با اشاره به آیه ۱۸ سوره زمر گفتم: از نظر قرآن، باید نظرات مختلف را شنید و با تفکر و بررسی بهترین را انتخاب کرد. اگر کسی شما را از تحقیق وشنیدن وخواندن نظرات دیگر منع کرد، خلاف قرآن سخن گفته است. حقیقت این است که در طول تاریخ و همچنین در زمان ما بسیاری از حقایق اسلام را پنهان کرده اند. من در این جلسات سعی می کنم دیدگاه های مختلف را با دلایل تاریخی و قرآنی آن بیان کنم و در نهایت شما دیدگاهی را که درست تر یا کامل تر می دانید انتخاب خواهید کرد." دو دیدگاه در مورد مرجعیت دینی پس از پیامبر اکرم ص را مطرح کردم و به عنوان شاهد برای دیدگاه اهل بیت، به روایت پیامبر اکرم ص که " من شهر علم هستم و علی دروازه آن است"، اشاره کردم. در این هنگام برای اینکه اثبات کنم که پس از پیامبر ص، اسلام دچار انحراف شده، پرسیدم که آیا می دانند حضرت علی ع چگونه از دنیا رفته است. با کمال تعجب متوجه شدم که حضرت علی را نمیشناسند. امام حسین را هم که نمیشناختند. نام دختر پیامبر را پرسیدم. آن را هم نمیدانستند. از آنها خواستم تا اسم هایی که در اسلام می شناسند را نام ببرند. گفتند: "محمد، عایشه همسر پیامبر، ابوبکر و عمر." در حالی که سعی می کردم خشم خود را زیر لبخند پنهان سازم، به آرامی روی میز زدم و گفتم: "خیلی چیزهای مهم را به شما نگفته اند. به خواست خدا در اینجا به تدریج یاد می گیرید."آن روز حدود چهل دقیقه صحبت کردیم و در پایان جلسه به آنها دو تکلیف دادم.
اول اینکه آیه ای که در آن پاداش پیامبر مشخص شده را پیدا کنند و دوم اینکه تحقیق کنند که "اولوالامر" در آیه ۵۹ سوره نساء، که اطاعتشان واجب است، چه کسانی هستند.
حجت الاسلام صبوری
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
17.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطرات_بین_الملل #فرانسه
@IntMob
سر میز ناهار:
- منال (دانشجوی دکترای مراکشی): چه خبر حسین؟ برای عاشورا شما برنامه داشتید؟
- حسین (با تعجب): آره، چطور مگه؟
- جدی کجا؟ کی ها بودند؟
-تو یه مرکز فرهنگی. بیشتر مراکشی و الجزائری و افغانی و... بودند تا ایرانی.
- خوب شما چه کردید روز عاشورا? روزه هم گرفتید شما؟
- (من که تا الان فکر میکردم منظورش برنامه عاشورای خودمان است)، آها الان منظورت رو متوجه شدم، نه، روزه ما نگرفتیم و این روز، روز عزاداری ماست. برنامه ما در عاشورا، سخنرانی هست و ذکر مصیبت حضرت سید الشهداء و...، نه شادی. شما روزه گرفتید؟ من شنیدم که عاشورا برای شما روز جشن و شادی هستش. علتش چیه؟
- علتش ریشه مذهبی نداره و بیشتر یک چیز سنتیه. در واقع یه جورایی نسخه عربی هالووین مثلا!
- خوب یعنی چه میکنید؟
- معمولا روزه میگیریم، یه غذای عیدی درست می کنیم، یه هدیه کوچیک یا عیدی مثلا به بچه ها می دیم، بچه ها لباس مهمونی می پوشن و صورتاشون رو نقاشی میکنن مثلا و بازی میکنن و...
- عجب! اما ما تو این روز به دلیل شهادت امام حسین و یارانش توسط سپاه یزید در واقعه کربلا و اسارت خاندان حضرت رسول عزاداری میکنیم و...
- یه سوال بپرسم؟ یه خورده ممکنه صریح باشه.
- بپرس. اشکالی نداره.
- شما چرا به خودتون ضربه می زنید. من حتی بعضا دیدم که بعضی از شیعیان با شمشیر به خودشون ضربه می زنن. البته چیزایی که دیدم مال لبنان بوده، شاید تو شیعه هم گروه های مختلفی وجود داشته باشن. مثلا شاید لبنانی ها فرق داشته باشند با ایرانی ها؟
- ادامه صحبت ها به توضیح حرام بودن این کار در نظر علمای بزرگ شیعه و توضیح آئین های عزاداری شیعیان و اینها گذشت.
یعنی داستانی داریم، اینقدر تبلیغات و ذهنیت های منفی در مورد مکتب اهل بیت علیهم السلام اینجا وجود داره.
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
#خاطرات_بین_الملل #لبنان
@intMob
✳️ خاطره ای از نماز مغرب در مسجد برادران اهل تسنن
دو ساعتی از اذان مغرب گذشته بود. هنوز نتوانسته بودم نماز بخوانم. تازه باید به بیروت بر میگشتم و اقلا یک ساعت و نیم دیگر نمازم به عقب می افتاد.
گفتم همینجا در صور یک مسجد پیدا می کنم و نماز می خوانم. یادم افتاد مسجدی در اول چهار راه عباسیه دیده بودم. باران شدیدی می آمد. از ماشین که بیرون آمدم مثل فشفشه دویدم سمت مسجد. برای همین اسم آن را ندیدم. وارد که شدم پنج شش نفر دم در مانده بودند که داشتند خارج می شدند. سلام کردم و رفتم داخل. قیافه هایشان برایم شک بر انگیز شد. تابلوی اعلانات که برگه و دعا و اطلاعیه می چسبانند را نگاه کردم، از صلی الله علیه وسلم فهمیدم که مسجد اهل سنت است. نه اینکه بترسم ولی دو دو تا چهارتا کردم و با خودم گفتم تا دستشویی بروم و وضو بگیرم اینها هم می روند و با خیال راحت نماز می خوانم.
وضو گرفتن در وضوخانه اهل سنت سخت است. چون روی صندلی سنگی مینشینند و آب به پاها میپاشد، برای آنها راحت است چون اساسا پا را کامل می شویند. اما خیس شدن پا برای مسح کشیدن ما مشکل دارد.
داخل مسجد که برگشتم دیدم ای بابا یک نفر هست. گفت داشتم در را قفل می کردم هنوز نرفتی؟ گفتم الان یک نماز می خوانم می روم. چون تا به بیروت برسم خیلی دیر میشود. گفت خیالت تخت، نمازت رو بخون. رفتم طرف جلوی مسجد که جعبه دستمال کاغذی بود. به بهانه خشک کردن دست و صورت می خواستم از آن به عنوان مهر استفاده کنم. جوان که بعدها فهمیدم خادم مسجد است گفت چیزی می خواهی؟ مهر این بالا هست!
کم نیاوردم و با دستمال صورتم را خشک کردم و رفتم مهر را از بالای کتابخانه قرآن ها برداشتم. نماز مغرب را خواندم. خادم منتظر من نشسته بود. عشا هم شکسته بود. وقتی می خواستم بروم گفت قبول باشد. به قیافه اش نمی آمد لبنانی باشد. فضولی ام گل کرد. گفتم اهل کجایی؟ گفت سوریه. گفت تو اهل بیروتی؟ گفتم نه لبنانی نیستم. جا خورد. از لهجه ام معلوم نمی شود خارجی باشم. گفت پس اهل کجایی؟ گفتم ایران. در کمال تعجب دیدم گل از گلش شکفت و مرا در آغوش کشید و گفت به به اهلا و سهلا. همدیگر را بوسیدیم. بیش از یک خادم اطلاعات دینی داشت. شروع کرد از لزوم وحدت گفتن و اینکه خدا همه ما را آفریده و گفته از اهل ذکر سوال کنید. اما متاسفانه برخی علما امروز با پول خریده شده اند و علیه دیگر مذاهب فتنه پراکنی می کنند. گفت متاسفانه شیعه ها نمی آیند در مسجد ما نماز بخوانند. خیلی کم هستند که مثل تو بیایند اینجا نماز بخوانند. ما همه برادر هستیم. در سوریه ما اصلا شیعه سنی نداشتیم. حتی سرباز هم اتاقی من در ارتش مسیحی بود و بعد از شش ماه فهمیدم. ماه رمضان مثل من روزه می گرفت. می گفتم خب تو که نباید روزه بگیری! می گفت خب تو که روزه هستی. من نمی توانم جلوی تو غذا بخورم.
کمی صحبت کردیم و دوباره با هم روبوسی کردیم و خداحافظی کردم و زیر باران به سمت ماشین دویدم.
در راه خیلی به این جمله اش فکر می کردم که سیاسیون و اشرار ما را از هم جدا کردند وگرنه ما با هم برادر هستیم.
دانستن اینکه صهیونیستها تفرقه بین مردم و کشورها انداخته اند کار سختی نیست. خصوصا وقتی لب مرزشان باشی.
منبع
💯مبلغان بدون مرز
@intMob
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
Imam Hussain ع through his sacrifice ensured the light of the Holy Quran and the teachings of RasoolAllah were revived and enshrined forever in the hearts of the people. He truly was the lantern of ...
💯مبلغان بدون مرز
@intMob