eitaa logo
معارف اسلامی
555 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
234 فایل
@drhosseins برای ارتباط با مدیر کانال از این آی دی استفاده کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✅ به روايت ، ✍️یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» 💥قرآن هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچه‌ها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با زدن به بچه یاد بدهیم، 🌷باید با خودمان نشانش بدهیم. در حقیقت آن شهید سعید بهترین روش - یعنی نصیحت عملی - را انتخاب کرده بود، وگرنه هر مؤمنی اهل نصیحت کردن است.
به نام خدا مسئله یک مسئله جهانی است. افراد بسیاری از مردم دنیا که در جریان یک عمل جراحی یا حوادث دیگر، علائم حیاتی آنها لحظاتی قطع شده است، بعد از بازگشت به زندگی تحولاتی در روحیات و زندگی آن ها رخ داده است و آنچه را که دیده اند، گزارش داده اند. کتاب ، نوشته ی آقای جمال صادقی گزارش سه نفر از ایرانیان از مشاهدات خود در آن سوی مرگ تجربه شده آنان است. یک خانوم ورزشکار، یک مهندس ساختمان و یک استاد دانشگاه. گزارش هر یک بسیار تکان دهنده و اثرگذار بوده و ذهن خواننده را به عالم بعد از و جدی بدون حساب متوجه می سازد، به خصوص تأکید پر رنگی که بر وادی حق الناس در این گزارش ها مشاهده می شود . مطالعه این کتاب را به دوستان توصیه می کنم. نشر معارف اسلامی قیمت این کتاب 30000 تومان است.
کانال و با یادداشت های متنوع در باره مدیر کانال: 👇👇👇 @drhsrwm نوشتن امروز یکی از مهمترین ابزارهای است. با تمام زرق برق و اثرگذاری فراوانش به وابسته است. متعال در به سوگند یاد کرده است. با 22 توصیه داستان نویس مشهور که سفارش دهندگان به او های هفده میلیون دلاری هم داشته اند. 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بیانات رهبرانقلاب درباره انتخاب رشته کنکور @Farsna
پرداخت غذا یک روز عربی از بازار عبور می‌کرد که چشمش به دکان خوراک‌پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند می‌شد. خوشش آمد. تکه نانی که داشت بر سر آن می‌گرفت و می‌خورد. هنگام رفتن صاحب دکان گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کردی و باید پولش را بدهی. مردم جمع شدند. مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا می‌گذشت. از بهلول تقاضای قضاوت کرد. بهلول به آشپز گفت: آیا این مرد از غذای تو خورده است؟ آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد و به زمین ریخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر. آشپز با کمال تحیر گفت: این چه طرز پول دادن است؟ گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند.
🔰 (ره) : 🔻زهد همان است نه اینکه انسان لباس پاره بپوشد. همین که ما یک رفتار بدمان را ترک کنیم، این زهد است.
هدایت شده از علامه عسکری
🔰 تطمیع عباس ، عموی پیامبر (ص) 💢 ابوبکر ، شورایی تشکیل داد از ؛ عمر بن خطاب و ابوعببده جرّاح و مغیره بن شعبه ، تا تصمیم بگیرند با کسانی که بیعت نکرده اند، چکار کنند ؟! شورا نظر داد که : ⛔️بهترین راه این است که ، عباس را ببینیم و سهمی برای او و فرزندانش از حکومت قرار دهیم ، بدین ترتیب علی _(ع)_ شکست می خورد و گرایش عباس (عموی پیامبر ) به شما حجّتی به زیان علی _(ع)_ در دست شما خواهد بود. ابوبکر ، به اتفاق اعضای شورا ، شبانه به خانه ی عباس رفتند: ابوبکر ، حمد و ثنای خدا را بجای آورد و گفت: خدا پیامبر(ص) را فرستاد که نبیّ و ولیّ مومنان بود و در میانشان بود تا خدا آخرت را برای او پسندید . 😱 او هم ، پس از خود ، کسی را تعیین نکرد [ 👈این حرف دروغ است چون همه انبیاء برای خود جانشین تعیین می کردند ] و کار ها را به خود مردم واگذار کرد و آنها هم مرا برگزدیدند و من از کسی جز خدا نمی ترسم که سستی در کار داشته باشم. آنها که با من بیعت نکرده اند ، با عموم مسلمانان مخالفت می کنند و به شما پناه می برند.شما یا با همه ی مردم همراه شوید و بیعت کنید و یا اگر همراه نمی شوید کاری کنید که آنها با ما نجنگند [ 👈مگر چند نفر بودند که احساس خطر می کردید؟!!! ]. ⚠️می خواهیم از کار حکومت ، سهمی هم به شما بدهیم که بعد از شما برای بازماندگانت نیز باشد.زیرا تو عموی پیامبر هستی!!...... سپس عمر با لحنی تهدید آمیز گفت : ما اینجا نیامده ایم چون به شما نیاز داریم !!! آمده ایم چون خوش نداشتیم ، در کاری که مسلمانان بر آن اتفاق کرده اند ، طعن و مخالفتی از طرف شما بشود و زیان و گرفتاری به شما و آنان برسد..... در این هنگام عباس عموی پیامبر پس از حمد خدا گفت : .....‌اگر تو این امر حکومت را به نام پیامبر (ص) گرفته ای ، پس در واقع حق ما را گرفته ای _ زیرا ما خویشاوند پیامبریم و نسبت به او سزاوارتر از تو هستیم _ و اگر امر حکومت را به این سبب گرفته ای ، که از جمله مومنان به پیامبری ، _ خوب _ ما هم از جمله مومنان بودیم........ و اگر بوسیله ی بیعت مومنان ، حکومت بر تو واجب شده و سزاوار آن گردیده ای ، از آنجا که ما هم از جمله مومنانیم و بدین کار شما رضایت نداده ایم ، این حق برای تو واجب و ثابت نشده ❗️ این دو سخن تو چقدر از هم دور اند : از یک طرف می گویی ؛که مردم با شما مخالفت کرده اند و در امر حکومت بر شما طعن زده اند و از طرف دیگر می گویی ؛ مردم تو را برای حکومت انتخاب کردند❗️ 👌از یک طرف نام خلیفهُ رسول الله به خود داده ای [ این نام بمعنای : کسی که پیامبر (ص) او را به عنوان جانشین خود معیّن کرده است ] و از طرف دیگر می گویی ؛ پیامبر (ص) کار مردم را به خودشان واگذار کرد تا هرکه را می خواهند، برگزینند و آنها هم تو را برگزیدند [ بدین ترتیب تو منتخب مردم هستی نه خلیفه ی پیامبر !!! ] آن سهمی که در قبال بیعت کردن می خواستی به من بدهی : اگر برای مومنان و حق آنهاست، تو چنین حقی نداری به من واگذار کنی و اگر حق ماست،باید تمام آن را بدهی. همانا پیامبر از درختی است که ما شاخه های آن هستیم و شما همسایه ی آن هستید‼️ ....بعد از این سخنان از منزل عباس رفتند. ✅مطالب درباره علامه عسکری🔰 http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب بی ظرفیتی ها و نبود استقامت علامت نبود عشق و علاقه و شناختِ انسان و دنیاست . کسی که عشقی ندارد ، صبری نخواهد داشت ؛ چون صبر و استقامت ما به اندازه عشق و علاقه ماست . کسی که دنیا و انسان را نشناخته و دنیا را (آخور) و انسان را (حیوان) می داند ، ناچار مثل بوق دُرشکه خواهد شد که با کوچک ترین فشاری ، جیغش بلند می شود و بی هیچ فشاری پف می کند و مغرور می شود . شناخت کار انسان و شناخت دنیا که کلاس و کوره است ، انسان را در برابر فشارها ، صابر و استوار و حتی بالاتر شاکر و بهره بردار بار می آورد . 📚 انسان جاری ، مسعود پور سید آقایی 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
🚨 شاید تلخ‌ترین حادثه‌ای بود که تا آن روز برای من پیش آمد... 👈 روایت خواندنی حضرت از روز دفتر و شهادت آقایان و 🔻 در شب قبل از حادثه، من در جلسه‌ای با حضور شرکت کردم و در آن جلسه راجع به مسائل مهم مملکتی صحبت‌هایی شد. بنابراین، از محل حادثه دور بودم، بعدازظهر بود و من هم بیمار بودم و خوابیده بودم. از خواب که بیدار شدم، از بچه های پاسدار و برادرانی که پهلوی من بودند، یک زمزمه‌هائی را شنیدم. گفتم چه شده است. گفتند یک بمب در نخست‌وزیری منفجر شده. من فوق‌العاده نگران شدم. پرسیدم چه کسی در آنجا بوده، گفتند آقایان رجائی و هم بودند. خودم را با آن حال به پای تلفن رساندم. به چند جا تلفن کردم. اما خبرها همه متناقض و نگران‌کننده بود. یکی میگفت حالشان خوب است و دیگری میگفت هنگام انفجار از جلسه بیرون آمده بودند. یکی میگفت جسدشان پیدا نشده یا در بیمارستان هستند و من تا اوایل شب که خبر درستی به من نرسیده بود، در حالت فوق‌العاده بد و نگرانی به سر بردم؛ تا بالاخره، مطلب برای من روشن شد. 🔹 فکر میکنم با آقای هاشمی یا با حاج احمد آقای خمینی صحبت کردم. آن‌ها جریان را تعریف کردند. احساسات من در آن موقع طبیعی است که چگونه بود. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر تراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم، و از طرفی، احساس خشم داشتم نسبت به آن کسانی که عاملین این حادثه بودند؛ و لذا روز بعد، صبح زود با اینکه خیلی بی‌حال بودم، سوار اتومبیل شدم، آمدم برای تشییع جنازه. با اینکه اطباء همه من را منع میکردند که من شرکت و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمی‌آورم که شرکت در مراسم نکنم. آمدم روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانی هم با کمال هیجان کردم که دور و بر من را دوستان گرفته بودند که مبادا از شدت هیجان بیفتم. به هر حال، بسیار حادثه تلخی بود. شاید بتوانم بگویم سخت‌ترین حادثه‌ای که تا آن روز من دیده بودم، زیرا حادثه هفتم تیر که می‌توانست از این تلخ‌تر باشد، هنگامی اتفاق افتاده بود که من بیهوش بودم و نمیفهمیدم. بعد از آن حادثه به تدریج آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثه ناگهانی، بعد از حادثه هفت تیر، شاید تلخ‌ترین حادثه‌ای بود که تا آن روز برای من پیش آمد. 🔺 گفتگو با روزنامه در سال ۱۳۶۱ 💻 @Khamenei_ir
باسمه تعالی ای در بگشوده ی رحمت ای نبی را دسته گل هم نور عین ای عزیز فاطمه، سبط النبی جلوه ی شیر خدا، پور علی سرور جمله جوانان بهشت میزبان میهمانان بهشت! در سخاوت ابر باران زاستی! در شجاعت ثانی مولاستی اینت، «قدمناک بر حاجاتنا» از کرم بنما شفاعت بهر ما حسین صفا
آیت الله : نسیم اگر بر زباله بگذرد، بوی زباله می گیرد و اگر بر گلها عبور کند، بوی گل پیدا می کند؛ ما هستیم. آمدند بگویند:ای نسیم‎ها! از اینجا عبور کنید و از آنجا نه. ************************ ما نسیمیم بیا تا ز گلستان گذریم هدیه از عطر گلستان بر جانان ببریم (حسین - صفا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که در نقش کودکان علیه السلام را بازی می کند، از اینکه بچه ها را می زند، چنان ناراحت شده که تعزیه را کنار گذاشته، به صورت بازیگر نقش شمر می زند.