معارف اسلامی
#مثنوی #نامه ی #عمر به #امام_علی علیه السلام و جواب آن حضرت- تقدیم به بانو #حضرت_معصومه سلام الله عل
وَ اسْتُعْجِمَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ نَازَعَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ فَكَتَبَا إِلَيْهِ أَنْ يَتَجَشَّمَ بِالْحُضُورِ فَكَتَبَ إِلَيْهِمَا: «الْعِلْمُ يُؤْتَى وَ لَا يَأْتِي» فَقَالَ عُمَرُ هُنَاكَ شَيْخٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ أَثَارَةٌ مِنْ عِلْمٍ يُؤْتَى إِلَيْهِ وَ لَا يَأْتِي فَصَارَ إِلَيْهِ فَوَجَدَهُ مُتَّكِئاً عَلَى مِسْحَاةٍ فَسَأَلَهُ عَمَّا أَرَادَ فَأَعْطَاهُ الْجَوَابَ، فَقَالَ عُمَرُ: «لَقَدْ عَدَلَ عَنْكَ قَوْمُكَ وَ إِنَّكَ لَأَحَقُّ بِهِ» فَقَالَ (ع): «إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً» (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج2، ص31)
معارف اسلامی
#سرعت در #پاسخگویی #امتیاز #امام_علی علیه السلام #حسین_صفره #شعر
باسمه تعالی
عِكْرِمَةُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ قَالَ لَهُ: «يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ لَتَعْجَلُ فِي الْحُكْمِ وَ الْفَصْلِ لِلشَّيْءِ إِذَا سُئِلْتَ عَنْهُ» قَالَ: «فَأَبْرَزَ عَلِيٌّ كَفَّهُ وَ قَالَ لَهُ كَمْ هَذَا؟» فَقَالَ عُمَرُ: «خَمْسَةٌ» فَقَالَ: «عَجِلْتَ يَا أَبَا حَفْصٍ» قَالَ: «لَمْ يَخْفَ عَلَيَّ» فَقَالَ عَلِيٌّ: «وَ أَنَا أُسْرِعُ فِيمَا لَا يَخْفَى عَلَيَ» (ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج2، ص31)
عکرمه از ابن عباس نقل میکند که عمر بن خطاب به امام علی علیه السلام گفت:
«ای ابا الحسن وقتی از تو سؤال میشود، در بیان حکم و فصیله دادن به امور عجله میکنی و شتاب می ورزی.»
گوید: امام علی علیه السلام کف دست خود را به او نشان داد و فرمود: «این چند تاست؟!»
عمر بلافاصله گفت: «پنج تا.»
امام فرمود: «عجله کردی ای ابا حفص!»
عمر گفت: «بر من پوشیده نبود.»
امام فرمود: «من نیز در آنچه بر من پنهان نیست، شتاب میورزم.»
http://kayhan.ir/fa/news/191617/ گفتوگو با خانواده #شهید_محمدرضا #بدیهی
#شهیدی که #خار_چشم #منافقان بود
#داستان_کوتاه /نگارش: #حسین_صفره
#خواستگاری #قسمت_دوم
در ادامه گفتگوی دوستان دکتر شبیر درباره خواستگاری، نوبت به آقا محسن رسید وی گفت: روز پنجشنبه ۲۲ خرداد سال ۱۳۷۶ ساعت ۱۱ صبح استاد قاری زاده به منزل ما زنگ زد و فرمود:
«خانمی با فامیلی شعبانی که خود سرپرستی چند خواهرشان را به عهده دارند، در مدرسهای کار میکنند. یکی از خواهرانشان که لیسانس گرفته و کار میکند دارای شرایط مطلوب شماست. ان شاء الله.»
وی افزود:
«خانواده خوبی هستند. یکی از خواهرانش همکلاسی دختر ما در مدرسه هاجر است. شماره مدرسه را به ما داده و فرمود:
«تماس بگیرید.»
خواهرم با خواهر بزرگ خانم شعبانی تماس گرفت. ایشان گفتند:
«لیسانس کامپیوتر دارد و کارمند شرکت گاز است از نظر جسمانی ریز هستند و عینک به چشم میزند.»
قرار ملاقات: بعد از نماز جمعه در دانشگاه تهران، روبروی دانشکده دندانپزشکی. خانم شعبانی که اسمش صفورا بود با یکی از خواهران خود میآید من هم با خواهرم تا تقدیر چه باشد.
روز جمعه بیست و سوم خرداد ۱۳۷۶ پس از اقامه نماز جمعه و نماز عصر، طبق قرار قبلی همراه خواهر به سوی محل قرار، مقابل دانشکده دندانپزشکی روبروی پارک لاله رفتیم. وی به همراه خواهرش آمده بود که در دانشگاه رازی درس میخواند.
چند دقیقه مکث کردیم، خواهرم از اینکه برود از آنها سؤال کند، امتناع میکرد، بالاخره خواهر خانم شعبانی پیش آمد و گفت:
«شما با خانم شعبانی کار دارید؟ من خواهرشان هستم.»
پس از احوالپرسی ما با هم و خواهرانمان نیز با هم به سوی پارک لاله حرکت کردیم. از ابتدای حرکت با بسم الله الرحمن الرحیم صحبت را آغاز کردیم، از معرفی خود تا وضعیت شغلی، تحصیلی خانوادگی و مانند آن همه را طی حرکت با هم در میان گذاشتیم. در اثنای حرکت قدری نشستیم و دوباره حرکت کردیم.
پس از آن وی با خواهرانمان برای استراحت میان چمنهای پارک رفتند و من هم از بوفه داخل پارک مقداری بستنی تهیه کرده و برای آنان بردم و خود نیز در نقطهای دیگر به استراحت و خوردن بستنی مشغول شدم. پس از آن خداحافظی کردیم.
روز یکشنبه نزدیک ساعت ۱۱ ظهر خواهرم به خواهر خانم شعبانی زنگ زد و از نتیجه صحبتها پرسید، او گفته بود: نظرش مثبت است، میگوید: «نقطهی منفی در او ندیدم.» نظر اخوی شما چیست؟ خواهرم گفته بود: «او هم نظرش مثبت است.»
قرار ملاقات دوباره در منزل آنها روز پنجشنبه ۲۹ خرداد ۷۶ تعیین شد. به دفتر کار ایشان زنگ زدم، گفتند: «به منزل رفته است.»
روز پنجشنبه ۲۹ خرداد ۷۶ طبق قرار ساعت حدود چهار بعد از ظهر به منزل آنها رفتیم از پیش خاله و شوهر خاله خود را دعوت کرده بودند، پس از نیم ساعت یک زن و مرد همکار نیز به منزل آنان آمدند. صحبتها را با سؤال و جواب شروع کردیم. از معیار ازدواج و برنامه زندگی و میزان پایبندی به مسائل عرفی و شرعی سؤال کردند و جواب کافی دریافت نمودند.
سپس به اطاق دیگر رفته و با خانم شعبانی صحبتها را ادامه دادیم. ایشان گفتند:
«من هر روز صبح زود از خانه خارج میشوم و تا ساعت چهار بعد از ظهر کار میکنم. و وقتی به خانه برمیگردم ساعت پنج شش بعدازظهر است، جز روزهای پنجشنبه. و در برخی ایام، ممکن است تا ساعت ۱۰ شب کار کنم. در ضمن ۸۰ درصد ارباب رجوع من مرد هستند.»
پرسید: «میزان جهیزیه همسر چقدر برای شما اهمیت دارد؟»
جواب دادم: «هیچ!»
ادامه داستان در فایل پی دی اف👇👇👇
👥❤️👥 #آیین_همسرداری #حدیث
1) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّكَهُ نَاصِيَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَيِّمَ عَلَيْهَا. (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص443)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه رابطه ميان خود و همسرش را نيكو می سازد، زیرا خداوند عزّ و جلّ اختیار آن زن را به دست او سپرده و وى را قيّم همسرش نموده است.
2) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ. (مکارم الاخلاق، ص216-217)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه به اهل خانه خود تعدّى روا ندارد، بر آنها رحم کرده، ستم نمی كنند.
3) قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: عِيَالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُهُمْ صَنِيعاً إِلَى أُسَرَائِهِ. (مكارم الأخلاق، ص217)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: عيال يك مرد اسيران او هستند، و محبوب ترين بندگان نزد خدا كسى است كه با اسيرانش نیکوترین رفتار را داشته باشد.
4) قَالَ الْكَاظِمُ علیه السلام: إِنَّ عِيَالَ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ فَمَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَلْيُوَسِّعْ عَلَى أُسَرَائِهِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ أَوْشَكَ أَنْ تَزُولَ عَنْهُ تِلْكَ النِّعْمَة. (من لا یحضره الفقیه، ج4، ص402)
حضرت #امام_کاظم علیه السلام فرمود: #عيال يك مرد اسيران اويند، پس هر کس که خداوند به او نعمتى دهد، باید بر اسيرانش وسعت دهد، و اگر این کار را انجام ندهد، بیم آن می رود که آن نعمت از آن مرد زائل شود.
5) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَا مِنْ عَبْدٍ يَكْسِبُ ثُمَّ يُنْفِقُ عَلَى عِيَالِهِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ يُنْفِقُهُ عَلَى عِيَالِهِ سَبْعُمِائَةِ ضِعْفٍ. (مکارم الاخلاق، ص216)
#رسول_خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هيچ بنده اى نیست که کسب روزی کند و سپس بر عیالش انفاق نماید، مگر آن که خداوند به هر درهمی که بر عیالش انفاق نموده است، هفتصد برابر به او عطا می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹
کُلَینی و ابن بابویه از حضرت #امام_صادق علیه السلام روایت کرده اند که: جبرئیل نزد حضرت یوسف علیه السلام آمد در زندان، و گفت: بعد از هر نماز بگو: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَسِب وَ احْرُسْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَرِسُ وَ مِنْ حَیْثُ لَا أَحْتَرِسُ.
" اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَلِّمْ تَسْلِیماً کَثِیراً کَثِیرا»
خدایا! در کار من گشایشى قرار ده و مرا هم از آنجایی که گمان توانم برد، و هم از آنجا که گمان ندارم روزى ده و در مواردی که نگهبان خود هستم و جاهایی که مراقب خویش نیستم، نگهبانم باش. "خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود و سلام بسیار فرست»
#حدیث
#کافی، جلد ۲، ص ۵۴۹
✅از #شیعیان در #آخرالزّمان خواسته شده است که برای حفظ دینشان، دعای مختصر و مشهور به *« #دعای_غریق»* را مداوم بخوانند:
#حدیث
*🌹یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِك*
☀️(بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۸)☀️
*👈🌸انسان باید مواظب باشد تا در این طوفانهای شبهات و گردبادهای سهمگین شک و تردید گرفتار نگردد و همیشه این دعای غریق را برای نجات و عاقبت به خیری خود زمزمه کند.