تنهامسیریهایاستانفارس💕
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن #جلسه_1 #قسمت_پنجم 🔰ایمان (۱) 🔸دربارهی معنای ✨غفران✨ هم بنده زیاد
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
#جلسه_1
#قسمت_ششم
🔰ایمان (۱)
🔹غفران یعنی چه⁉️
✅غفران یعنی این خلأ، این کمبودِ روح، این زخمِ روان، این نقیصهای که در نفس او به وجود آمده است، این برطرف شود، این را میگویند غفران.
🤔چه جوری برطرف میشود⁉️
🤔چه جوری برطرف میشود آن نقیصهای در روح تو از سوی گناه به وجود آمده⁉️
✅با جبران کردن.
🔸آن کسی که با یک 🔥گناهی جان خود را از اوج انسانیت و تکامل و نقطهی پرواز انسانی یک قدری 😒منحط کرده و دور انداخته، آن وقتی این عقبماندگیاش جبران شده است که یک مقداری برود بالا.🔝
🍃یک مثال دیگر بزنم.
🚘سوار ماشین شدید، دارید میروید سرِ پنجاه فرسخی. اگر این ماشین در راه توقف کرد، شما چه شدید⁉️
✅عقب افتادی.
🤔جبران این عقب ماندگی چیست⁉️
✅به اینکه یک خُرده تندتر بروید، یک خُرده بی وقفهتر بروید، یک مقدار از استراحت، بیشتر صرفِنظر کنید تا در وقت معین به نقطهی موردنظر برسید.
🔹واِلا با نشستن آنجا و گفتن که
➖خدایا من غلط کردم، 😥
➖یک ساعتِ پیش اینجا در ☕️قهوهخانه لمیدم و دیر حرکت کردم،
➖خدایا اشتباه کردم، خدایا غلط کردم؛😢
❌این کاری از پیش نمیبرد.❌
🔹حالا بالاخره غلط انجام گرفت، زودتر حرکت کن، تندتر برو تا این توقف و تأخیر یک ساعته را جبران کرده باشی.
✨مغفرت الهی اینجور است.✨
ادامه دارد...
✨ @IslamLifeStyles_fars ✨
🔹راهنما جهت دسترسی آسان به مبحث طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن (خلاصه)🔻
#قسمت_1
#قسمت_2
#قسمت_3
#قسمت_4
#قسمت_5
#قسمت_6
#قسمت_7
#قسمت_8
#قسمت_9
#قسمت_10
#قسمت_11
#قسمت_12
#قسمت_13
#قسمت_14
#قسمت_15
#قسمت_16
#قسمت_17
#قسمت_18
#قسمت_19
#قسمت_20
#قسمت_21
#قسمت_22
#قسمت_23
#قسمت_24
#قسمت_25
#قسمت_26
#قسمت_27
#قسمت_پایانی
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔸راهنما جهت دسترسی آسان به مبحث طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن🔻
#قسمت_اول
#قسمت_دوم
#قسمت_سوم
#قسمت_چهارم
#قسمت_پنجم
#قسمت_ششم
#قسمت_هفتم
#قسمت_هشتم
#قسمت_نهم
#قسمت_دهم
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#مدیریت_زمان #جلسه_دوم #قسمت_پنجم ➖تأثیر منفی 📺رسانه بر فوت زمان ⏳وقت اررزشمند و 💰گران قیمت است؛
#مدیریت_زمان
#جلسه_دوم
#قسمت_ششم
📝آثار توجه به مرگ برای دانستن قدر ⏳زمان
✨کَفَی بِالمَوتِ وَاعِظاً... ✨
💚امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرمایند:
✨موت بعنوان واعظ کافی است.✨
🔹در روایت هست فرمودند:
وقتی که تشییع جنازه ای شد؛ شما حتما در تشییع جنازه شرکت کنید. خیلی سفارش شده است.
✨میفرماید هر جا که رفتید در تشییع جنازه شرکت کردید، خودتان را بگذارید جای آن کسی که رفته، بگویید الآن دارند من را در تابوت می برند. تمام شد❗️ دارند مرا می برند...😭
🔹بعد وقتی که رساندند برای دفن یا آن هفت قدم یا مقداری که با او رفتید، هی تمنا کن خدایا من را برگردان بگذار عمر دوباره بکنم...😭
▪️ @IslamLifeStyles_fars ▪️
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#مدیریت_زمان #جلسه_هفتم #قسمت_پنجم 💚پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «اَلاُمورُ مَرهُونةٌ بِأوقاتِ
#مدیریت_زمان
#جلسه_هفتم
#قسمت_ششم
🔻همیشگی بودن برنامه ریزی📝
🍃نمی خواهد در عبادت کردن و بسیاری از امور دیگری که به ما توصیه شده، زیاد به خود سخت بگیرید.😏
✨ دین خدا واقعاً دین آسانی است، مثلاً صدقه، لازم نیست حتماً مقدار آن زیاد باشد ولی خوب است هر روز باشد، حتّی فرمودند صبح یک صدقه بدهید، عصر یک صدقه.⚡️
🏋♂ مثلاً اگر یک دفعه سنگین برای ورزش برنامه ریزی کنی، صدمه می بینی، کم ورزش کن، همیشه ورزش کن.🏸
❌ زمان به ما اجازه نمی دهد یک دفعه کاری را انجام دهیم، در خیلی از زمینه ها اینطوری است. 😟
💢همه چیز باید به تدریج باشد.
💯وقتی همه چیز بنا شد به تدریج باشد، ما طبیعتاً، نمی توانیم بدون تقسیم بندی، کار کنیم.🗓
🔹باید بخش بندی کنیم.
🍃دربارۀ آسان بودن دین، دوباره مثالی می زنم:
✨ شما عمل کم عبادی، عمل کم خدمت، انجام بده، اما مخلصانه باشد.
💚 پیامبر (ص) می فرمایند: «أخلِص قَلبَکَ یَکفِکَ القَلیل مِن العَمَل»:
❤️ قلبت را خالص کن، عملت کم هم باشد کافیست.
🍃کار زیادی از ما نخواستند، قلب با صفا داشته باشیم.💝
#نزدیڪترین_راه_بہ_ڪربلا_شاه_عبدالعظیم
@IslamLifeStyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#مدیریت_زمان #جلسه_هشتم #قسمت_پنجم ☢من خودم مقیّد هستم، دروغ نگویم. 💯کسانی که برای خودشان بدون
#مدیریت_زمان
#جلسه_هشتم
#قسمت_ششم
💠رابطۀ تقوا و مراقبت از زمان⌛️
♻️با خودت قرار بگذار بی نظم نباشی، وقتی شما زمان بندی می کنی و زمانت را مراقبت می کنی، این یک نوع تمرین تقواست.
🌀برای فاصله گرفتن از هوسها باید تمرین کرد تا موقع گناه بتوانیم جلوی نفس را بگیریم.
💯 باید ممارست و تمرین و کنترل نفس داشته باشی و بهترین جا برای این کار، زمان است.
💢 بهترین نظم، نظم در ارتباط با زمان است.
💢 دیدند امام (ره) دارند اتاقشان را جارو می کنند، به ایشان گفتند، اجازه بدهید ما این کار را انجام بدهیم، امام فرمودند، هر کس باید محل کار خودش را، خودش تمیز کند ایشان مقیّد بودند به این کار.
#نتیجه_مذاکره_خون_بهترینها
#شهید_محسن_فخری_زاده
@IslamLifeStyles_fars
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#مدیریت_زمان #جلسه_نهم #قسمت_پنجم ☢ضرورت نظم برای مها ر نفس و مبارزه با آن ♻️وقتی دربارۀ وقت صح
#مدیریت_زمان
#جلسه_نهم
#قسمت_ششم
☢هوا یعنی ( دلم می خواهدها ). نظم از این جلوگیری می کند.
💯 برای خودت وقت بگذار که سر ساعت مشخصی کاری را انجام دهی، حتّی اگر زمان آن کار کوتاه باشد مهم نیست، اما به هیچ وجه ترکش نکن.
♨️این کار به تقوای تو کمک می کند.
💚حضرت علی (ع) در وصیّت نامۀ خودشان می فرمایند:
✨سفارش می کنم شما را به تقوا و نظم در کارها.
🍃 پس تقوا و نظم رابطه ای با هم دارند.
☘ اگر کسی رادیدید که نظم ندارد اما گناه نمی کند، گناهانش درونی است، بدون نظم و مبارزه با نفس، آدم، آدم نمی شود.
#نتیجه_مذاکره_خون_بهترینها
#شهید_محسن_فخری_زاده
@IslamLifeStyles_fars
#علمدار_عشق
#قسمت_ششم
میخواستم ok بزنم که یاد حرف آقاجون افتادم
: نرگس جان بابا طوری انتخاب واحد کن که تو همین شهر خودمون بمونی
دور از فرزند اونم ۴ سال خیلی سخته که تو طاقت منو مادرت نیست
- چشم آقاجون
نمیخوام درس خوندن و پیشرفتم موجب آشفتگی پدر و مادرم بشه...
برای همین ۵۰ تا رشته دیگه انتخاب کردم
همه رشتههای بعد از شماره ۲ تا ۵۰ مهندسی بود شاید با رابطه ۱۰۰۰ تو دولتی صد در صد بری
با اطمینان سایت سنجش رو بستم
کارم شده بود گریه 😭😭😭
همش میترسیدم دوتا اولی قبول نشم
خیلی آشفته و پریشان بودم
دو هفته الی سه هفته طول میکشه
نتیجه انتخاب رشته بیاد، خیلی ناراحت بودم
آقاجون وقتی علت نگرانی و پریشانی منو فهمید
گفت: بابا جان توکل به خدا
مطمئنم هر چی خیر باشه همون میشه
با صدای لرزانی گفتم بله درسته
آقاجون: خانم زینب سادات
مامان: بله حاجی
آقاجون: زنگ بزن به محمد آقا بگو برای ما ۵ تا بلیط هواپیما ✈️ برای شیراز بگیره
مادر: ۵ تا؟
آقاجون: بله ما چهارنفر با سیدمحسن
مامان: چشم همین الان
یه ساعت بعد نرجس از حوزه علمیه اومد
آقاجون: نرجس بابا
نرجس: بله آقاجون
آقاجون: به سیدمحسن بگو حاضر باشه
فردا پنج نفری میریم مسافرت تا خواهرت یه ذره آروم بشه
نرجس: آقاجون ما نمیتونیم بیایم
آقاجون: چرا بابا؟
نرجس : منو آقا سید از فردا امتحانای میان ترم حوزه مون شروع میشه
آقاجون: باشه پس برو پایین بمون خونه محمد داداش
رفت و آمدتم یا به رقیه سادات یا به خود بردارت میگی
نرجس: چشم آقاجون
من و نرجس رفتیم تو اتاقمون
یه چمدون 🎒 از بالای کمدمون برداشتم
همه لباسام با نظم چیدم توش تا رسید به چادر
از داخل کمدم یه چادر لبنانی برداشتم
میخواستم بذارمش داخل چمدون که یه لحظه پیشمون شدم، نشستم کنار چمدون روی تخت
چادر آوردم بالا بهش گفتم
- من خیلی دوست دارم، اما چرا عاشقت نمیشم، تا عاشقانه سرت کنم
از نظر من تو با همه چیز متفاوفتی
پس باید عاشقت شد
بعد ازت استفاده کرد
دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم
چادرم تا کردم و گذاشتم داخل چمدون
بعد زیپش بستم با کمک نرجس دو نفری چمدون 🎒 بلند کردیم گذاشتیم گوشه ای از اتاق
#ادامه_دارد
تنهامسیریهایاستانفارس💕
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_پنجم 📱گوشی تلفن رو برداشتم
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_ششم
بالاخره بعد از یک عالمه وقت سوار اتوبوس شدیم🚌.سریع با نرگس و زینب سه تا صندلی کنار هم پیدا کردیم و نشستیم.وای خدا.بالاخره تموم شد.بالاخره داریم راه میوفتیم.
خدایا شکرت! هوا خیلی گرم بود و بلافاصله بعد از راه افتادن اتوبوس کولر ها هم روشن شد.من و نرگس و زینب هم شروع کردیم به حرف زدن از این ور و اون ور.
-وای رضوان یک مشکلی دارم من نرگس گفت نمی تونه، تو می تونی کمک کنی.
—آره عزیزم.اگر از پسش بر بیام چرا که نه.
-ببین موضوع یه ذره پیچیده شده.یکی از دختر عمو های مامان من که گفتم توی دانشگاهه!
—خب خب آره یادمه که گفتی دین و مذهب آن چنانی هم ندارن😓.
-آره دیگه.چند روز پیش با هم بحثمون شد.سر همین حجاب و ....خلاصه بهش گفتم با ما بیاد تا بفهمه این حرف ها یعنی چی
—وا یعنی الان اومده⁉️
-آره.ردیف اول نشسته چادرش هم افتاده روی دوشش.اولش می خواست بدون چادر بیاد ولی دید خیلی تو چشم میشه.ببین می تونی راضیش کنی یک ذره🙏؟
—یعنی چی کار کنم؟
-یعنی از این چاهی که افتاده توش نجاتش بدی.
—باشه ببینم چی میشه.
و پاشدم و به طرف جلوی اتوبوس راه افتادم تا بشینم کنار صندلی خالی کنارش.
هدفون گذاشته بود توی گوشش و داشت آهنگ گوش میداد🎧.صدای آهنگ با اینکه از توی هدفون بود اما تا گوش من میرسید.با لبخند نشستم کنارش و گفتم:
-گوشت درد نگیره خواهر جون.
در حالی که پوزخندی به لب داشت گفت:
-نترس خودم صاحابشم.😏
—آخ ببخشید دخالت کردم.می تونیم با هم صحبت کنیم؟
-بفرما امرتون؟
هنوز حرفم رو شروع نکرده بودم که پرید وسط حرف و گفت:
-اگر می خواهی درباره غنا و ... این ها صحبت کنی از الان بدون که من راضی نمیشم.☝️
منم همین موضوع رو نشونه گرفتم و ادامه حرفش گفتم:
-حالا حرف بزنیم چیزی نمیشه که.
—ببین خواهر محترم که نمی دونم اسمتون چیه...
-زینب هستم عزیزم.🌺
—منم گلی هستم.خب داشتم می گفتم من کل قران رو زیر و رو کردم.هیچ آیه مستقیم درباره این نداره که آهنگ گوش ندید.
از همین جا فهمیدم که طرف حسابم اطلاعات زیادی داره برای همین عزمم رو جزم کردم تا بتونم راضیش کنم.
-ببین اگر تو قران رو خونده باشی حتما به این عبارت رسیدی که:اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر.
—خب آره شنیدم این چه ربطی داره⁉️
-ببین گلی جونم موضوع همین جاست.خدا گفته اطاعت کنید از خدا و رسولتون و ولی امرتون.حالا بیا بریم یک سری به حرف های رسول و امام هامون بزنیم.تا اینجا موافقی که خود قرآن این دستور رو به ما داده؟
—خب آره موافقم .✔️
-حالا که خدا گفته اطاعت کنیم از حرف رسول و امام ها مون باید بگردیم حرف امام و رسولمون رو پیدا کنیم.حرف رسول و مولا چیه؟حدیث و روایت.حالا ما توی هرکدوم از روایت ها می بینیم که همه اون ها غنا و لهو و لعب رو حرام کرده.🚫
و در آخر لبخندی تحویلش دادم.
-بهش فکر می کنم.الان خسته ام و خوابم میاد.
منم پاشدم و فعلا ازش خداحافظی کردم و رفتم طرف صندلی های خودمون.🚶♀🚶♀
-آخی.یک نفس راحت کشیدم.زینب این دختر عمو مامانتون چقدر وارده ها!
—گفتم که،
منم سرم رو تکیه دادم به صندلی و چشم هامو بستم. همون موقع بود که صدای پسرهای اتوبوس بلند شد:
کربلا کربلا ما داریم میاییم...✨
امروز را هم نوشتم:
تصویر قشنگیست که در صحنه ی محشر
ما دور حسینیم و بهشت است که مات است💫
#کپی_با_صلوات🌸