هدایت شده از خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🌸🍃🌸🍃
گزارشات و تصویری از قیامت کبری براساس آیات قرآن
#قسمتاول
در آستانه ی قیامت با عظمت کوه ها از جا کنده می شوند(مرسلات 10)
هرچند بزرگ و سنگین و ریشه دار باشند و آن گاه حرکت خود را آغاز می کنند(نبا21)
چیزی نمیگذرد که کوه های بزرگ و کوچک با هم برخورد کرده و قطعه قطعه شده(الحاقه 14)
صداهای مهیبی را بر سطح زمین خالی از سکنه طنین انداز می نمایند. قطعه های سنگ در فضا به هم میخورند و همچون گرد در هوا پراکنده(واقعه 6)
و همانند پشم زده شده در می آیند(معارج 10)
و در پایان آن همه کوه های سر به فلک کشیده به صورت سرابی در می آیند که گویا اصلا نبوده اند(نبا21)
وقتی کوه ها که نگهدارنده ی زمین هستند نابود شوند،زمین سست گشته و زلزله های شدید و پی در پی آن را به لرزه در می آورد.(زلزال 1)
زمین به شدت کوبیده شده(فجر23)
هرچه را در خود پنهان دارد بیرون می ریزد(زلزال2)
و در پایان زمین به شکل امروزی دیده نخواهد شد،هرچه هست،غیر از زمین امروزی است.(ابراهیم 47)
اوضاع اسمانها و کواکب نیر بهتر از زمین نخواهد بود.خورشید با آنهمه عظمت و درخشندگی اش تاریک شده(تکویر1)
به عمر بابرکت و ظولانی خود خاتمه می بخشد،به دنبال آن ماه نیز که شبهای زمین را همچون چراغی روشن می ساخت،سیاه و تاریک میگردد.(قیامت8)
و در یک صحنه ی عجیب و باورنکردنی ماه و خورشید در یک جا جمع میگردند(قیامت 9)
پس از آن ستارگان رو به تاریکی میروند(تکویر2)
کواکب از هم فرو میپاشند(انفطار2)
و تمام کهکشانها از نظم و مدار خود خارج گشته متلاشی میگردند. در آن زمان آسمان نیز سست شده(الحاقه 16)
از جا کنده می شود(تکویر11)
و به حرکت می افتد و همچون طوماری درهم میپیچد(انبیا102)
آنگاه شکافهای فراوان بر پیکر آن وارد می شود(مرسلات 10)
و در آخر،آنچه از اسمان باقی می ماند دود است(دخان 10)
که همچون مسی گداخته شده(معارج 9)
در آن فضای نامتناهی پراکنده می شود.
حضور در قیامت
پس از گذشت هزاران سال بار دیگر حضرت اسرافیل در صور خود می دمد اما این بار برای زنده شدن مردگان.
ارواح به اجساد خود مراجعه می کنند.
در یک لحظه،بی نهایت انسان را مشاهده میکنی که پا به عرصه ی قیامت گذاشته(زمر69)
وسعت بی پایانی را سفیدپوش نموده اند.
همه در بهت و حیرت بی اندازه به سر میبرند،هوا به شدت گرم احساس می شود به طوریکه عرق تا دهانها پایین می آید .
مردم چنان در فشارند که هرکس جای پایی پیدا کند خوشحال می شود.(نهج البلاغه فیض ص300)
چشمها از ترس به یک نقطه خیره می شود و دلها فرو میریزد ،حتی پلکها به هم نمیخورند.(ابراهیم 42)
در آن روز اگر خوب به چشمهای اهل محشر نگاه کنی همه را گریان میبینی مگر چند گروه را:
چشمهایی که بر مناظر حرام بسته شده بودند.
چشمهایی که در راه فرمانبرداری از خدا،خالصانه بیداری کشیدند
و چشمهای که از خوف پروردگار در دل شب اشک ریختند(وسایل،ج11ص179)
و در آن میان جنایتکاران،کور و کر و لال و به صورت واژگون محشور شده اند.(اسرا97)
در این لحظه صدایی در محشر طنین انداز میشود که:
ای بندگان(مومن) من،امروز هیچ ترس و حزنی به خود راه ندهید....(زخرف 68)
#ادامہ_دارد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از شهداءومهدویت
#دیدوبازدید🪴🪴
#قسمتاول🪴🪴
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
شب اوّلِ قبر آيه الله شيخ مرتضي حائري قدّس سرُّه، برايش نماز ليله الدّفن خَواندم. همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ي ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه نمودم. چند شب بعد او را در عالَمِ خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آنطرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟! پرسيدم: - آقاي حائري، اوضاعتان چطور است؟ اَقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي آمد، رفت توي فکر، و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف نمودن: ـ... وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سَبُکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. دُرُست مثل اين که لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طورکامل مي ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي آيد. صداهايي رعب آور و وحشت افزا! صداهايي نا مأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشييع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود بَرَهوت با افقي بي انتها و فضايي سرد و سنگين. و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي شدند. تمام وجودشان ازآتش بود. آتشي که زبانه مي کشيد و مانع از آن مي شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي زدند و مرا به يکديگر نشان مي دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي آمد. تنها دهانم باز و بسته مي شد و داشت نَفَسَم بند مي آمد.🔷🔷🔷🔷🔷
#ادامهدارد
#محرم
#سلامبرحسین
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🏴🖤🏴