هدایت شده از کانال انقلابی
🔴کمپین درخواست بازگشت حامد زمانی به عرصه موسیقی
شرکت در کمپین 👇
https://farsnews.ir/my/c/92690
#نشر_حداکثری
☑️به کانال انقلابی بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3861118976C7d082fd2da
هدایت شده از شهداءومهدویت
44.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢رایحه شهادت
🔹گذری بر زندگی شهدای فراجا شهیدعبدالرسول قربانی
🔹سرهنگ شهید عبدالرسول قربانی رئیس دایره جنایی آگاهی شیراز برای به دام انداختن باند مخوف اشرار گروگانگیر یک سال شبانه روز کار می کند تا اینکه در بیست و ششم اسفند ۸۸در درگیری با این گروه مخوف، پس از انهدام کلیه گروه به اصابت گلوله ای نیز به درجه رفیع شهادت نائل می گردد.
#فیلم_کوتاه
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
عید میـلاد دو رهبر آمد💐
دو فروغ حسن داور آمد💐
عیــد سلطان انبیـا آمــد 💐
صـــادق آل مصطفـــی آمـــد💐
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
✍امام علی علی علیه السلام فرمودند:
آگاه باشید که یکی از بلا ها فقر و تنگدستی است و بدتر از آن بیماری جسم است و از آن بدتر بیماری قلب( فساد اخلاق و انحراف و عقیدتی) می باشد و بدانید بهتر ازصحت بدن قوای قلب است.
📚 البلاغه حکمت ۳۸۸
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از شهداءومهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون بخیر🔷🔵
@delneveshte_hadis110
هدایت شده از شهداءومهدویت
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتببستپنجم
﷽
تابســتان ۱۳۵۸ بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوی مســجد سلمان ایستاده
بودیم. داشتم با ابراهیم حرف می زدم که یکدفعه یکی از دوستان با عجله آمد
!و گفت: پیام امام رو شنیدید؟
!با تعجب پرسیدیم: نه، مگه چی شده؟
گفت: امام دستور دادند وگفتند بچه ها و رزمنده های کردستان را از محاصره
.خارج کنید
بافاصله محمد شاهرودی آمد و گفت: من و قاسم تشکری و ناصرکرمانی
عازم کردستان هستیم. ابراهیم گفت: ما هم هستیم. بعد رفتیم تا آماده حرکت
.شویم
ســاعت چهارعصر بود. یازده نفر با یک ماشــین بلیزر به ســمت کردستان
حرکت کردیم. یک تیربار ژ۳، چهار قبضه اسلحه و چند نارنجک کل وسائل
.همراه ما بود
بســیاری از جاده ها بســته بود. در چند محور مجبور شدیم از جاده خاکی
عبور کنیم. اما با یاری خدا، فردا ظهر رســیدیم به سنندج. از همه جا بی خبر
.وارد شهر شدیم. جلوی یک دکه روزنامه فروشی ایستادیم
ابراهیم پیاده شــد که آدرس مقر ســپاه را بپرسد. یکدفعه فریاد زد: بی دین
این ها چیه که می فروشی!؟
با تعجب نگاه کردم. دیدم کنار دکه، چند ردیف مشــروبات الکلی چیده
.شده. ابراهیم بدون مکث اسلحه را مسلح کرد و به سمت بطری ها شلیک کرد
بطری های مشــروب خرد شد و روی زمین ریخت. بعد هم بقیه را شکست و
با عصبانیت رفت ســراغ جوان صاحب دکه. جوان خیلی ترسیده بود. گوشه
.دکه، خودش را مخفی کرد
ابراهیم به چهره او نگاه کرد. با آرامش گفت: پســر جون، مگه تو مسلمون
نیســتی. این نجاست ها چیه که می فروشــی، مگه خدا تو قرآن نمی گه: »این
»۱
.جوان سرش را به عامت تأیید تکان داد. مرتب می گفت: غلط کردم، ببخشید
.ابراهیم کمی با او صحبت کرد. بعد با هم بیرون آمدند
۳جوان مقر ســپاه را نشــان داد. ما هم حرکت کردیم. صدای گلوله های ژ
سکوت شهر را شکسته بود. همه در خیابان به ما نگاه می کردند. ما هم بی خبر
.از همه جا در شهر می چرخیدیم. بالاخره به مقر سپاه سنندج رسیدیم
جلوی تمام دیوارهای ســپاه، گونی های پر از خاک چیده شده بود. آنجا به
.یک دژ نظامی بیشتر شباهت داشت! هیچ چیزی از ساختمان پیدا نبود
هــر چــه در زدیم بی فایده بــود. هیچکس در را باز نمی کرد. از پشــت در
:می گفتند: شهر دست ضد انقابه، شما هم اینجا نمانید، بروید فرودگاه! گفتیم
!ما آمدیم به شما کمک کنیم. لااقل بگوئید فرودگاه کجاست؟
یکی از بچه های ســپاه آمد لب دیوار و گفت: اینجــا امنیت نداره، ممکنه
ماشین شما را هم بزنند. سریع از اینطرف از شهر خارج بشید. کمی که بروید
.به فرودگاه می رسید. نیروهای انقابی آنجا مستقر هستند
ما راه افتادیم و رفتیم فرودگاه. آنجا بود که فهمیدیم داخل سنندج چه خبر
.است. به جز مقر سپاه و فرودگاه همه جا دست ضد انقلاب بود
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد
خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد
بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش
کوثری را که از آن آبِ بقا می جوشد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات 💚
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
خورشید جهان سر زد بارون رحمت امشب اومد..._۲۰۲۲_۱۰_۱۳_۲۰_۰۹_۵۰_۴۲۶.mp3
6.13M
🔊 #صوتی💐
خورشید جهان سر زد بارون رحمت امشب اومد...
کربلاییسیدرضا #نریمانی
🌺 ویژهٔ ولادت #پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله) و #امام_صادق (علیه السلام)
عیدتوووون مبارک😍
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از شهداءومهدویت
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتبیستچهارم
﷽
بندگان خانواده من هستند پس محبوب ترین افراد نزد من کسانی هستند که«
»۱
.نسبت به آن ها مهربانتر و در رفع حوائج آن ها بیشتر کوشش کنند
.عجیب بود! جمعیت زیادی در ابتدای خیابان شهید سعیدی جمع شده بودند
با ابراهیم رفتیم جلو، پرسیدم: چی شده!؟
گفت: این پسر عقب مانده ذهنی است، هر روز اینجاست. سطل آب کثیف
!را از جوی بر می دارد و به آدم های خوش تیپ و قیافه می پاشد
مردم کم کم متفرق می شدند. مردی با کت و شلوار آراسته توسط پسرک
خیس شــده بود. مرد گفت: نمی دانم با این آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا
!هم رفت. ما ماندیم و آن پسر
ابراهیم به پسرک گفت: چرا مردم رو خیس می کنی؟
:پســرک خندید و گفت: خوشــم می یاد. ابراهیم کمی فکر کرد و گفت
کسی به تو می گه آب بپاشی؟ پسرک گفت: اون ها پنج ریال به من می دن و
.می گن به کی آب بپاشم. بعد هم طرف دیگر خیابان را نشان داد
ســه جوان هرزه و بیکار می خندیدند. ابراهیم می خواســت به سمت آن ها
برود، اما ایستاد.کمی فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟
.پسر راه خانه شان را نشان داد
،ابراهیم گفت: اگه دیگه مردم رو اذیت نکنی، من روزی ده ریال بهت می دم
باشــه؟ پســرک قبول کرد. وقتی جلوی خانه آن ها رسیدیم، ابراهیم با مادر آن
.پسرک صحبت کرد. به این ترتیب مشکلی را از سر راه مردم بر طرف نمود
٭٭٭
در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم. بعد از گرفتن حقوق و پایان ساعت
اداری، پرسید: موتور آوردی؟
.گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاری نداری بیا با هم بریم فروشگاه
تقریباً همه حقوقش را خرید کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و… همه چیز
،خرید. انگار لیستی برای خرید به او داده بودند! بعد با هم رفتیم سمت مجیدیه
.وارد کوچه شدیم. ابراهیم درب خانه ای را زد
.پیرزنی که حجاب درستی نداشت دم در آمد. ابراهیم همه وسائل را تحویل داد
:یک صلیب گردن پیرزن بود. خیلی تعجب کردم! در راه برگشــت گفتم
داش ابرام این خانم ارمنی بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟
آمــدم کنار خیابان. موتور را نگه داشــتم و با عصبانیت گفتم: بابا، این همه
!فقیر مسلمون هست، تو رفتی سراغ مسیحیا
.همینطور که پشت سرم نشسته بود گفت: مسلمون ها رو کسی هست کمک کنه
تازه، کمیته امداد هم راه افتاده، کمکشون می کنه. اما این بنده های خدا کسی رو
.ندارند. با این کار، هم مشکاتشان کم می شه، هم دلشان به امام و انقاب گرم می شه
٭٭٭
۲۶سال از شهادت ابراهیم گذشت. مطالب کتاب جمع آوری و آماده چاپ
شد. یکی از نمازگزاران مسجد مرا صدا کرد و گفت: برای مراسم یادمان آقا
:ابراهیم هر کاری داشته باشید ما در خدمتیم. با تعجب گفتم
شما شهید هادی رو می شناختید!؟ ایشون رو دیده بودید!؟
گفت: نه، من تا پارسال که مراسم یادواره برگزار شد چیزی از شهید هادی
نمی دونستم. اما آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره
برای رفتن عجله داشتم، اما نزدیکتر آمدم. باتعجب پرسیدم: چه حقی!؟
.گفت: در مراســم پارسال جاســوئیچی عکس آقا ابراهیم را توزیع کردید
من هم گرفتم و به ســوئیچ ماشینم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت
.برمی گشتیم. در راه جلوی یک مهمان پذیر توقف کردیم
وقتی خواســتیم سوار شویم باتعجب دیدم که ســوئیچ را داخل ماشین جا
:گذاشــتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم:کلید یدکی رو داری؟ او هم گفت
!نه،کیفم داخل ماشینه
خیلی ناراحت شــدم. هر کاری کردم در باز نشــد. هوا خیلی ســرد بود. با
.خودم گفتم شیشه بغل را بشکنم. اما هوا سرد بود و راه طولانی
یکدفعه چشــمم به عکس آقا ابراهیم افتاد. انگار از روی جاسوئیچی به من
نگاه می کرد. من هم کمی نگاهش کردم و گفتم:آقا ابرام، من شنیدم تا زنده
بودی مشــکل مردم رو حل می کردی. شــهید هم که همیشه زنده است. بعد
.گفتم: خدایا به آبروی شهید هادی مشکلم رو حل کن
تــو همین حال یکدفعه دســتم داخل جیب کُتم رفت. دســته کلید منزل را
،برداشتم! ناخواسته یکی از کلیدها را داخل قفل دَر ماشین کردم. با یک تکان
.قفل باز شد
با خوشــحالی وارد ماشین شدیم و از خدا تشــکر کردم. بعد به عکس آقا
ابراهیم خیره شــدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران کنم. هنوز حرکت نکرده
بودم که خانمم پرسید: در ماشین با کدام کلید باز شد؟
با تعجب گفتم: راســت می گی، کدوم کلید بود!؟ پیاده شدم و یکی یکی
کلیدهــا را امتحان کردم. چند بار هم امتحــان کردم، اما هیچکدام از کلیدها
:اصلاً وارد قفل نمی شد!! همینطورکه ایستاده بودم نَفس عمیقی کشیدم. گفتم
.آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشکلات مردمی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
💢شهادت ۲ مدافع امنیت در بیرم لارستان
🔹سحرگاه امروز ۲ اغتشاشگر حین شعارنویسی با گشت بسیج بیرم روبهرو شده و اقدام به تیراندازی با کلت کمری میکنند. در این تیراندازی سرگرد نورالدین جنگجو و طلبه بسیجی احمدرضا عرفانینیا از بسیجیان بیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
🔴 صدای آمدنت می آید؛
این را از بارانی که سر و صورت پنجره را خیس کرده فهمیدم.
از ابرهایی که بر طبل شادمانهی آمدنت میکوبند...
از جوانههای امید و انتظار که در دلم روییده است.
#من_زنده_ام_به_عشق_تو_یا_صاحب_الزمان ❤️
#ربیع_الاول
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat