eitaa logo
جایی...
44 دنبال‌کننده
560 عکس
81 ویدیو
13 فایل
بسم الله... ‌ جایی برای اشتراک‌گذاری سیاهه‌ها، ثبت‌ها و علایقم... ‌ ‌ مشغول با فرهنگ و هنر ‌ ‌ «و وای بر آن کس که در صحرای محشر سر از خاک بر دارد و نشانه‌ای از معرکۀ جهاد در بدن نداشته باشد...» ‌ ‌ میثم بال‌ْزَده @Misooooo
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سیمافکر
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فارسی؛ بنیاد ایران محمدرضا شفیعی کدکنی 💡سیمافکر؛ ویدئورسانه فرهنگ و سیاست ایران @simafekr_com
هدایت شده از سیمافکر
فارسی؛ بنیاد ایران محمدرضا شفیعی کدکنی زبان فارسی با هزارهٔ فردوسی، تجدد را درک کرد و پس از آن با نهادهای گوناگون در ساختارهای رسمی دولتی حضور پیدا کرد. دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران و وزارت فرهنگ از نخستین سازمان‌های عهده‌دار و پژوهندهٔ زبان فارسی بودند. اهتمام اساتید نخست رشتهٔ ادبیات به پرورش شاگرد و پیوستن زبان فارسی به دنیای جدید، توانست عقب‌ماندگی دستور زبان فارسی را جبران کند. نمونهٔ آن روان شدن ترجمه‌های سدهٔ اخیر شمسی و پیدایش فرم جدید داستان‌نویسی در زبان فارسی است. با این همه پس از سقوط دولت شوروی و نابودی چپ‌ها روشنفکران و اساتید زبان فارسی از ایدهٔ اساسی و افق تخیل جدید انقلاب اسلامی سر باز زدند و در سال‌های میانی دههٔ هفتاد به بعد تحقیق‌های ساختاری در زبان فارسی علاقهٔ خود به فرمالیسم روسی را حفظ کردند یا از دانشگاه بیرون نرفتند و عمدهٔ تحقیق‌های دانشگاهی به نادیده گرفتن نقاط نزاع اصلی در فرهنگ و سیاست ایران گذشت.با دور ماندن زبان فارسی از کانون نزاع اصلی در جهان، روز به روز کوه یخ نستوه هزارساله آب شد. نهادهای زبان فارسی در دانشگاه محصور ماندند و از صور خیال جدید ایران روی گرداندند. حاصل این تمردْ از سکه افتادن قدرت رشته ادبیات دانشگاه‌ها بود به‌خصوص در دانشگاه تهران که محل تحقیق و مرجع اصلی ادبیات فارسی در ایران است. حالا منطق دستوری زبان فارسی از روایت زندگی ایرانیان یک گام عقب افتاده و هجوم و صدای زبان‌های قومی و تجزیه‌طلبان پست شنیده می‌شود. شکی نیست که زبان فارسی مانند همهٔ این هزار و چندصد سال از عهدهٔ مسئولیت تاریخی خویش برخواهد آمد اما گناه نهادهای زبان فارسی در وضع امروز غیر قابل کتمان است. ✍ علیرضا عبدالعلی سربندی 💡سیمافکر؛ ویدئورسانه فرهنگ و سیاست ایران @simafekr_com
مختصر و شتاب‌زده دربارهٔ آثار نمایشی کنداکتور ماه رمضان صداوسیما؛ ۱. «بَدَل»؛ علی‌رضا مسعودی (علی مشهدی)، شبکهٔ سه «بدل» ِعلی مشهدی تلاش بیهوده برای تکرار موفقیت‌های «نوروز رنگی» است، با گریزی به همان شخصیت‌ها و موقعیت‌ها. سازنده نه حرف بیش‌تری برای گفتن دارد و نه استعداد بیش‌تری در خنداندن و نتیجه اثری یخ، بی‌نمک و تاریخ انقضاء گذشته است. چیزی شبیه به وضعیت خود علی مشهدی در استندآپ‌هایش؛ تکرار و تکرار و تکرار موفقیت‌های پیشین به امید گرفتن خنده‌های اولیه. گویی علی مشهدی هنوز هم خیال می‌کند می‌تواند با خاطرات آبکی سربازی‌اش، ملت را بخنداند. همه چیز شلوغ و نامشخص و سر به هواست، همچون خود علی مشهدی. اتمسفر و موقعیت‌ها به قدری غیرمنطقی و تاریخ مصرف گذشته‌اند که مخاطب از خود می‌پرسد فیلم‌ساز در این سال‌ها کجا بوده که چنین تصوری از جامعهٔ مخاطب امروزش دارد و گمان می‌کند با این چیزها می‌تواند بخنداند؟ فقط همین چند موقعیت/میزانسن شکل‌گرفته در دو سه قسمت ابتدایی را در نظر بگیرید؛ خواستگاری‌ای با شمایل و موقعیت‌های «سه‌در‌چهار»، جوانی که با کسب مدرک دکترا از خارج برگشته و همهٔ اهل محل، «خانه‌به‌دوش»وار به استقبالش می‌روند و خوش‌حالند، و خاله و عمه‌ای که دخترشان را مدام در نقطهٔ دید پسر تحصیل‌کرده قرار می‌دهند تا بلکه دخترشان سفیدبخت شود! این موقعیت‌ها متعلق به چندصد سال پیش است؟! ۲. «مَرهَم»؛ محمدرضا آهنج، شبکهٔ دو همه چیز تصنعی و غیرواقعی‌ است؛ هم آن ریش‌ها و عمامه‌ها، هم آن‌ چادرها و هم زوجیت‌ها. بدتر آن‌که کارکترها، موقعیت‌ها و میزانسن‌ها فریاد می‌زنند که نه نویسندگان - که از قضا یک نفرشان خود طلبه است! - و نه کارگردان، کوچک‌ترین شناختی از آن‌ اتمسفر و میزانسن ندارند. همه چیز همان‌هایی است که در نود درصد سریال‌ها و فیلم‌های آبکی یک دههٔ اخیر دیده‌ایم، چه کارکترها و چه موقعیت‌ها؛ جوانی که متهم به کلاه‌برداری و اختلاس از پروژه‌ای عمرانی است، زنی که در تخریبش ویدیویی ساخته می‌شود، مادری که پس از سال‌ها از خارج بازگشته تا پسری که به او گفته‌اند مادرش مرده را پیدا کند، شوهری که به همسرش شک دارد، و ... . تنها تفاوت در این است که لوکیشن سریال پردیسان قم است و کارکترها، عمامه و چادر به سر دارند. اما آیا این واقعیتی است که باید ببینیم یا حقیقتی است که بناست به ما عرضه شود؟ هیچ‌کدام! تلاش بیهوده‌ای است برای کلیشه‌زدایی از مخاطب؛ که طلاب نیز آدمند و مشکلات‌شان همان مشکلات شماست (!) و عشق‌هایشان هم شبیه به عشق‌های شما! اما از آن‌جا که «چون غرض آمد، هنر پوشیده شد» نتیجهٔ این کلیشه‌زدایی غرض‌ورزانه مصنوعی و در لحظاتی خنده‌دار از آب در آمده. طبیعت کلیشه‌زدایی نیز دیدن صحنه‌هایی چون مواجههٔ مادر سگ‌باز با طلبهٔ دوست‌دار حیوانات و شنیدن چنین دیالوگی است «مگه این حیوون‌ها نجس نبودن؟ اسلام تغییر کرده یا شماها عوض شدید؟» که طلبه هم با تعجب پاسخ دهد «هیچ‌کدوم!» خدا را شکر که این شبهه هم برطرف شد! با تنها چیزی که در مرهم مواجه نیستیم، طلاب و زیست حقیقی‌شان است.
۳. ذهنِ زیبا؛ سید محمدرضا خردمندان، شبکهٔ یک «ذهن زیبا» تا این‌جا بهترین سریال کنداکتور امسال و از بهترین‌های چند سال اخیر است. استاندارد، قصه‌گو و البته بی‌غرض! با کارکترهایی عمیق‌ و پرداخت‌شده. برخلاف عادت مألوف، فیلم‌ساز با کارکتر خلوت ایجاد می‌کند و اجازه می‌دهد مخاطب با آن ارتباط بگیرد. لحظات و حس‌وحال‌هایی خلق شده‌اند تا مخاطب در آن غرق شود. نه به اسم اقتباس متعهدانه، همه چیز خشک و مکانیکی و در یک کلام، «تاریخِ شفاهیِ تصویری»، از آب در آمده و نه برای جا دادن تمام موقعیت‌های کتاب اقتباس‌شده، اتفاقات و موقعیت‌ها سرسری و شتابان به هم الصاق شده. هیچ‌چیز باسمه‌ای نیست و هر چیزی آگاهانه به تصویر کشیده شده. مهم‌تر آن‌که فیلم‌ساز نه عجله‌ای برای روایت دارد و نه تعهدی برای گفتن از همه چیز! قصه‌ای را به دست گرفته، شاخ‌و‌برگ‌هایش را زده و یک خط اصلی و کلی که برای خلق قهرمانش نیاز داشته را مبنای ساخت اثرش قرار داده. آرام، ساده و متعهد به ایجاد خلوت میان مخاطب و قهرمان، تا ملموس‌تر و باورپذیرتر باشد. نقطهٔ قوت اصلی سریال در داستان و منبع اقتباسی آن است. این دومین اقتباس رسمی از تاریخ شفاهی دفتر راه، بعد از آپاراتچی است. حالا دیگر ما با چیزی فراتر از مکتوب کردن چندین ساعت مصاحبه مواجهیم. تاریخ شفاهی برایمان کلمه تولید کرده و در سینما، دست‌مان را پُر از قصه و قهرمان‌هایی کرده که ناشناخته و در قید حیاتند و این فرصت را برای ما ایجاد کرده که بتوانیم برخلاف همیشه، پیش از فقدان، آن‌ها را بشناسیم. ما با تاریخ شفاهی این فرصت را پیدا کرده‌ایم که خودمان را در قاب تصویر ببینیم، اول در آپاراتچی و حال در ذهن زیبا. باید بیش از این، از «تاریخ شفاهی» و امکانی که پیش روی جبههٔ فرهنگی انقلاب باز کرده، سخن گفت. تکمله؛ با وجود ضعف‌های بدل و مرهم، ذکر این نکته لازم است که در مجموع، آثار نمایشی کنداکتور ماه رمضان امسال، بهتر و قابل پی‌گیری‌تر از آثار چند سال اخیر هستند. حتی همان دو سریال با وجود ضعف‌هایشان نیز، مایه‌هایی برای دنبال کردن دارند. مخلص کلام آن‌که، با وضعیت بهتری نسبت به سه چهار سال اخیر مواجه هستیم. ان‌شاءالله که اتفاقی نباشد... جایی...
هدایت شده از توییت‌ نگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای نماینده ما پول نگرفتیم، جوان هامون رو هزینه کردیم 😭💔 خواهر شهید : برای دین و کشورم تجمع کردم؛ آقای قالیباف از چی می‌ترسی؟؟؟ 👤 ‏روحــ الله🇮🇷 🔹توییت نگار🔹 @twitnegar
جایی...
چهرۀ ملی دیگر کیست؟ مگر ایران در یکی دو قرن گذشته چهره‌ای ملّی‌تر از سید روح‌الله خمینی و سید علی خامنه‌ای داشته؟ پس از آن‌ها هم بسیجیانِ خمینی و خامنه‌ای ملّی‌ترین اشخاص کشور بودند. مگر چمران، همت، باکری، وصالی، باقری، بهشتی، صیاد و ... که بودند؟ مگر سلیمانی که بود؟ مگر از روح‌الله عجمیان هم ملّی‌تر داشتیم؟ این دریافت جاهلانه و اشعری‌مسلکانه از ایدۀ وارداتی «ملّی‌گرایی» چیست که به جان برخی افتاده؟ اگر این طرح وارداتی حافظ و نتیجه‌بخش بود، پیش‌تر در مصر و اردن و عراق و سوریه و لبنان و ...نتیجه می‌داد. امروز جمال عبدالناصر و ایده‌هایش کجایند؟ امروز عبدالکریم قاسم کجاست؟ همین عراقی که در ده سال گذشته - و خاصه پس از اکتبر 2019 - تلاش کرده دوباره ملّی‌گرایی را باب کرده، آن را جایگزین اسلامیت کند، امروز در چه نقطه‌ای قرار دارد و مردمش چگونه خود را در سیاست و آیندۀ کشور معنا می‌کنند؟ در کدام عرصه حضور بیش‌تری دارند و در کدام کم‌تر؟ اربعین حسینی‌شان پُررنگ‌تر است یا شرکت در انتخابات پارلمان‌شان؟ ارتش ملی‌اش قوی‌تر است یا حشد الشعبی‌ ولایی‌اش؟ در تاریخ هفتاد هشتاد سالۀ مقاومت فلسطین، کدام گروه و کدام کلمه پای این مقاومت ایستاده و آن را تا امروز پیش کشیده؟ امروز کدام کلمه غزه را حفظ کرده؟ ملیّت یا اسلامیّت؟ کجا این طرح‌های وارداتیِ غیرواقعی جواب داده که بناست در ایران جواب دهد؟ آن‌چه که وحدت و حصنی در جامعه و کشور ایجاد می‌کند، نه این «ملّی...ملّی»کردن‌ها، که کلمۀ «توحید» است؛ «قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ ۚ فَإِن تَوَلَّوا فَقولُوا اشهَدوا بِأَنّا مُسلِمونَ» (آل‌عمران، 64) از قضا - و برخلاف تصویرسازی شبه‌رسانه‌ها - امروز همین افراد متحصن نگران ایران و آیندۀ آن‌اند. همین افراد نگران امنیت کشورند. همین افراد نگران وحدت و تشتت جامعه‌اند. خیال می‌کنید جامعۀ دینی تا کجا می‌تواند این هتک حرمت‌ها را ببیند و دم نزند؟ خیال می‌کنید تا کجا این تنش پنهانی میان حزب‌الله و بی‌بندوبار در سکوت و صبر پیش خواهد رفت؟ شکاف اجتماعی نقطۀ امروز است. تنش، حالاست. آن‌چه امنیت کشور را به خطر انداخته وضعیت فعلی است و انسان انقلاب اسلامی از باب همین نگرانی برای کشور، تحصن می‌کند و حکم صریح رهبری و قانون تصویب شده را طلب می‌کند. اگر نگران ایرانید به حکم ولی فقیه تن دهید و قانون را اجرا کنید. اگر نگران ایرانید پای حکم صریح خدا بایستید. اگر نگران ایرانید جمع کنید این تعارض و تنش بنیادین را. این کشور و این جامعه، اسلامی است و بیش از این، تاب هتک حرمت ناموس الهی را ندارد... جایی...
سه سال از رحلت حاج‌آقا سید محسن شفیعی گذشت. از لحظهٔ شنیدن خبر رحلتش تا امروز که بناست از کتابی که درباره‌اش نوشته شده رونمایی بشه، جز افسوس و حسرت چیزی نداشتم؛ حسرت پیشنهادی که برای دیدار و گفت‌وگو و مصاحبه دربارهٔ سوژهٔ مستندم با ایشون به من شد و من با تعلل، این فرصت و دیدار با این مرد بزرگ رو از دست دادم. حسرتی که در این سه سال، روز به روز بیش‌تر و عمیق‌تر شد. خداقوت به سرکار خانم محسنی‌فر، محمدجواد کربلایی و سهیل حجتی عزیز و باقی دست‌اندرکاران مؤسسهٔ سلوك که با حمایت و پشتیبانی‌شون، باعث شدند این کتاب منتشر بشه. اجرکم عند الله جایی...
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا مَن إذا تَضایَقَتِ الأمور فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب إلیه الأوهام صَل عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّد و فتَح لِأمورِ المُتِضایَقَتِ باباً لایَذهَب إلیه وَهمٌ یا رَبّ العالمین جایی...
در باب فیلم‌های اکران نوروزی؛