🌺 #تا_حاج_احمد_نیامد_مراسم_عروسی_را_شروع_نکردیم 🌺
🌺 #قسمت_7 🌺
... گفت: من در این اتاق نمیآیم، اجازه هم نمیدهم که بچهها هم بیایند. نگاهی هم به پتوها کرد. با خود گفتم احتمالا بخاطر اینها نمیآید. پرسیدم: چرا نمیآیید؟ گفت: این چه وضعیتی است؟ شما روی موکت رنگی میخوابید، پتوهای آنچنانی روی خود میاندازید. اما بچههای مردم باید از پتوهای خاکی، کثیف و ... استفاده کنند؟ گفتم: #برادر_احمد ما روی پتوهای مشکی (سربازی) خوابیدیم، کمر درد هم گرفتیم. در سرما، گرما و خاک هم بودهایم. گفت: نه؛ آقاجان اینجا هم جبهه است، پشت جبهه که نیست. گفتم: در همهی اتاقها همین وضع است، اگر پتوی سیاه پیدا کردید بدهید ما هم در خدمتیم. گفت: کسی که وارد منطقه میشود زندگی جبههای خود را شروع کرده است. تهران نیست که بخورید و بخوابید، باید به خودتان سختی بدهید. جسم باید سختی بکشد، روح باید ساخته شود. باید خود را بسازید تا فردا در #کردستان بتوانید با #ضد_انقلاب مبارزه کنید.
در این مدت ما به #کامیاران رفتیم و در عملیات های پاکسازی ارتفاعات سمت #سنندج هم شرکت کردیم. تا اینکه یک روز صبح #شهید_علی_شهبازی به من گفت: #برادر_احمد میخواهد به #پاوه برود، تو هم با او میروی؟ گفتم: بله. ساکم را برداشتم و صبح زود از #کامیاران به #باختران آمدم. #حاج_احمد را دیدم و در خدمت ایشان ماندم.
ادامه دارد...
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_11 🌴
_این جلسه سه نفره در قم برگزار شد؟
بله، در خانهی #امام راهرویی بود. وارد راهرو که میشدید سمت راست یک اتاق بود. ما وارد آن اتاق شدیم. روبه رویش هم کارهای دفتری #امام را انجام میدادند.
_برخورد بعدیتان با #حاجاحمد چه زمانی بود؟
آن داستان تمام شد و ما به #کرمانشاه آمدیم. من قلباً راضی نبودم از #حاجاحمد جدا شوم به خودش هم خیلی اصرار کردم. ایشان بنا به نیاز، مرا به #کامیاران فرستاد. #شهید_محمد_فدایی را خدا رحمت کند، در کنار ایشان بودم.
فروردین سال۶۰ در #مریوان به #حاجاحمد ملحق شدم.
#حاجاحمد و نیروهایش بعد از #بانه به #پاوه رفتند. من اصلا در #پاوه با #حاجاحمد نبودم و به حسب ضرورت به #کامیاران رفتم.
فروردین ۶۰ به نحوی خود را از #کامیاران رها کردم. #شهید_بروجردی هم اجازهی رفتن نمیداد. دوری از #حاجاحمد برایم بسیار سخت بود.
به هر صورت به #مریوان رفتم و مسئولیت محورهای مختلف را به عهده گرفتم و کار کردیم.
در عملیات های مختلف مثل عملیات محمدرسولالله و عملیات پاکسازی منطقه #اورامانات حضور داشتیم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_22 🌴
... از زمان حضور در #کامیاران، #بنیصدر به ستاد مشترک #ارتش در #کرمانشاه نامه داده بود که شما یک پوکه هم به #سپاه ندهی این عین عبارت نامهاش بود.
ما هم میخواستیم در روستایی عملیات انجام دهیم اما مهمات نداشتیم. تعدادی از بچههای حزباللهی ستاد مشترک #ارتش با ما راه آمدند، آنها دور از چشم همه یک جعبه مهمات به ما دادند. ما با یک جعبه مهمات عملیات کردیم ۲۰کیلومتر لابهلای #ضدانقلاب رفتیم و در روستای #ماویان عملیات کرده و آن روستا را به تصرف خود درآوردیم.
همان موقع نیروهای #ارتش در #کامیاران مستقر بودند، آنها حتی توپ ۱۰۵میلیمتری داشتند. ما در آن روستا در محاصره دشمن افتادیم. ۱۲ نفر از بچهها دستگیر شدند، با شکنجه و وضعیت فجیعی بچهها را به شهادت رسانده بودند. ۸_۷ جنازه را داخل وانت ریخته و جلوی سپاه آورده بودند. داستان عجیبی بود.
یکی از بچههای ما به فرمانده پایگاه #ارتش گفته بود با توپهایتان بچههای ما را حمایت کنید، آنها در محاصره هستند. فرمانده گفته بود بروید به #آقای_بهشتی بگویید که شما را حمایت کند. بچههای کادر #ارتش که آنجا بودند با آن فرمانده درگیر شده بودند و ۲۴ساعت بعد دیگر فرمانده آنجا وجود نداشت.
#بنیصدر از #حاجاحمد ناراحت بود او میخواست بیاید #مریوان را بگیرد.
_اما هیچوقت به #مریوان نیامد؟!
ظاهراً نمایندهاش را فرستاد اما بچهها او را به شهر راه ندادند. من در #مریوان بودم اما این را ندیدم عمده صحبتهای من از روی یادداشتهایی است که از آن زمان دارم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿