eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جاویدنشان
#شهید_عباس_کریمے 🥀
💠 💠 سال ۱۳۳۶ در «قهرود» کاشان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و هنرستان را در این روستا به پایان رسانید. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، به سربازی رفت. دوران خدمت وظیفه او با مبارزات انقلابی امت اسلامی ایران همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیه‌های امام خمینی(ره) را مخفیانه به «پادگان عباس‌آباد» تهران منتقل و آنها را پخش می‌کرد. پس از فرمان امام خمینی(ره)، خدمت سربازی خود را رها کرد و با پیوستن به صف مبارزین در راه پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت کرد و در جریان تشریف فرمایی حضرت امام(ره) نیز جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود. در بهار سال ۱۳۵۸ به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان با احساس تکلیف، به عضویت سپاه درآمد و در قسمت مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه با عازم شد و در سپاه با واحد همکاری کرد. پس از مدت کوتاهی، به واسطه بروز رشادت و دقت عمل، به عنوان « » این سپاه معرفی شد. از جمله فعالیت‌های شهید در منطقه ، انجام شناسایی عملیات و آزادسازی منطقه و ... بود که توسط نیروهای تحت امر و با هدایت او صورت گرفت. بعدها همراه سردار « » و به جبهه‌های جنوب عزیمت کرد و به عنوان «تیپ محمد رسول الله(ص)» به فعالیت خود ادامه داد. شناسایی دقیق و خوب این سردار دلاور اسلام در عملیات « » باعث موفقیت عملیات گردید. در این عملیات از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود دو ماه بستری بود. به توصیه پدر، در این ایام (مهر ماه ۱۳۶۱) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد. نزدیکی‌های عملیات « » بود که عصا به دست به صف رزمندگان لشکر پیوست. حضور او با این حال، در تقویت روحیه رزمندگان اثر به سزایی داشت. پس از این عملیات، دیگر به واحد اطلاعات نرفت و با تجربه و شم بالای نظامی، فرماندهی یکی از تیپ های لشکر محمد رسول الله (ص) را پذیرفت. در عملیات های ، و ، بود. پس از شهادت سردار ، به دلیل لیاقت و شایستگی به عنوان ۲۷ محمد رسول الله (ص) معرفی شد. حدود یک سال فرماندهی بر عهده بود. سرانجام روز ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۳ در چهارمین روز عملیات « » در منطقه عملیاتی شرق رودخانه « » بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به پشت سرش شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون شهید به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) « » می‌گذشت. را طبق وصیت خودش در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ در جوار مزار  دفن کردند. منبع:سایتِ‌نویدِشاهد ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
⚘ ⚘ ⚘ ...به هر جهت این کل قضیه بود. بعد همین فاجعه را که محصول خیانت عوامل طاغوتی و پاکسازی نشده خودشان در بود، تبدیل به مستمسکی برای تحقق اهدافشان کردند. در رادیو، تلوزیون، روزنامه‌ها، در همه جا این وانمود می‌کردند که این خیلی قدرت دارند... اینها به خوبی مسلح شده‌اند، دیدید اینها با ستون چه کردند؟... خلاصه! از این بابت تا جایی که توانستند پیش حضرت امام تبلیغ منفی کردند و با لوث کردن اصل قضیه، توانستند فکر و ذهنیت مسئولان دلسوز را هم مخدوش کنند. روی این اصل بود که حضرت امام، مسئله اعزام به را پذیرفت. همینجا باید بگویم که مسئولان ، در اصل حسن نیت برای خیانت داشتند و با همین نیت هم به آمدند. کلاً این آقایان جز تضعیف موقعیت انقلاب در منطقه کار دیگری نکردند. ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ...نتیجه این شد که ایشان به دستور داد مرا بگیرند و به زندان ببرند. من به گفتم: آقای فروهر! بین و با این دستور اصطکاک به وجود می‌آید. نکنید این کار را... مطمئن باشید که دارید با رو در رو می‌شوید. بالاخره با دوندگی فراوان ما، ناچار شدند نورچشمی آقای را به دادگاه تحویل بدهند. بعد همین آقایان هیئت، حسن نیت به خرج دادند و او را آزاد کردند. الان می‌دانید چه کاره است؟ او معاون ، سرکرده‌ی شده است. با اجرای برنامه‌های این هیئت، عملاً روند اوضاع به جایی منتهی شد که تمام اولیای امور مملکت از آینده‌ی ناامید شدند و همه مطمئن شده بودند که دیگر جدایی از کشور قطعی است و در آینده‌ای نزدیک، ایران استانی به نام نخواهد داشت. بار دیگر همه‌ی پادگان‌ها تحت محاصره‌ی اشرار قرار گرفت. ما از نزدیک می‌دیدم که چگونه همان وضعیت سابق، از نو در حال تکرار شدن است. ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ... مجدداً محاصره شد و در صدد خلع صلاح این پادگان‌ برآمد. آنان به صورت شبانه روزی به این پادگان حمله می‌کردند. ناگفته نماند که ، را وادار کرده بود که از منطقه خارج شود. آقایان هیئت به خواسته مبنی بر خروج از جامه‌ی عمل پوشاندند. تنها بخش از مجموعه که به هیچ قیمتی زیر بار اجرای این دستور خائنانه نرفت و به رغم همه‌ی فشارها در منطقه باقی ماند، بود. این درحالی بود که هیئت، با قبول مذاکره با مشتی آدم کش دست‌نشانده اجنبی، عملاً آنها را به رسمیت شناخته بود و بعد هم طی اقدامی باورنکردنی، رسماً با آنان قرارداد منعقد کرده بود. مطابق یکی از بندهای این قرارداد، متعهد شد که ضمن خارج ساختن از ، انتظامات کلیه‌ی شهرها و روستاهای منطقه را به عوامل مسلح گروهک‌ها واگذار کند. ای وای بر ما که یک ارگان قانونی مملکت حق حضور در شهرها و روستاهای آنرا نداشته باشد و در عوض این گروهک‌های غیرقانونی از طرف عالی‌ترین هیئت سیاسی حکومت کشور، واجد چنین مشروعیت و وجاهتی شناخته شود. وظیفه‌ی تک‌تک مردم این کشور است که این آقایان هیئت را به محاکمه بکشند. ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ...تعدادی از اعضای این هیئت، مثل و ، الان توی مجلس شورای اسلامی هستند.... همین عضو هیئت، چقدر توی توطئه کرد، چقدر نیرنگ کرد. عامل خارج شدن از شهر استراتژیک بود. او بود که نیروهای را وادار به خروج از کرد.عامل خلع سلاح پادگان‌های مهم آن منطقه، همچون و ، بود. باز می‌بینیم که مسئولان ما قفل سکوت به لب زده‌اند. آقا! اینها توی مجلس مملکت هستند. ای وای بر ما، که خائنان به ملت، توی مجلس ما باشند. این خائنان به ملت را باید جلوی چشم مردم ما اعدام کنند. نه یک بار،،، نه ده بار،،، نه صدبار.... . ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ *بنی‌صدر این مغز بی‌شعور* تحرکات بی‌سابقه یگان‌های اکتشافی عملیاتی و عملیات پیچیده و انبوه مهندسی ماشین جنگی آن چنان حساس برانگیز بود که فرماندهان رده بالای نیروی و را واداشت تا از _که در آن مقطع مسئولیت جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده داشت_ خواستار تشکیل جلسه‌ای اضطراری، برای بررسی انگیزه‌های تحرکات در مرز مشترک و اتخاذ تدابیر عاجل و ضروری برای مقابله با هرگونه تهدید خارجی از مرزهای غرب و جنوب شوند. سرانجام جلسه مزبور در تاریخ ۳۱ مرداد ۵۹ در تشکیل گردید. از این نشست نظامی و ماوقع آن روایت میکند: "...من دقیقاً یادم هست که درست یک ماه قبل از شروع جنگ، جلسه‌ای در اتاق جنگ لشکر۸۱ زرهی به ریاست تشکیل شد. در این جلسه آقایان و ، به همراه فرماندهان ارتشی ۳۰ منطقه نظامی از استانهای ، و و نیز برادران [فرمانده کل وقت سپاه] و به اتفاق مسئولان در کل مناطق غرب حضور داشتند. ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
جاویدنشان
#شهید_حسن_زمانے🥀
💠 💠 روز میلاد امام حسن[علیه السلام] به سال ۱۳۳۴ شمسی به دنیا آمد. پدرش مؤذن روستایی از توابع قزوین بود. در یك خانواده محروم ، اما پاكدامن و با تقوی زاده شد. خانواده‌اش او را دوستدار اهل بیت[علیهم‌اسلام] به بار آورد . با سختی و مشكلات رشد كرد و دوره ابتدایی را با موفقیت سپری كرد و از هوش خوبی برخوردار بود. اما بدلیل مشکلات مادی و معیشتی ، نتوانست به تحصیل ادامه دهد بناچار به تهران مراجعت نمود تا بتواند هم كاری بدست آورد و هم به تحصیل ادامه دهد. در تهران ، در منزل خواهرش زندگی می‌کرد. در بازار کار می‌كرد و شبانه به تحصیل مشغول بود. ازآنجا كه وی روحی سالم و وجدانی بیدار داشت ، با وجودآلودگی جو اجتماعی در زمان رژیم ستمشاهی ، هرگز به مظاهر فساد روی خوش نشان نمیداد . با شروع و اوج گیری ، وارد عرصه انقلاب و سیاست می شود و از زمانی كه با شخصیت (ره) آشنا می‌شود، برای مبارزه با رژیم شاه، لحظه ای از پا نمی‌نشیند. در سخنرانی‌های علمای مشهور و انقلابی حاضر می شود و در بازار ، مخفیانه اعلامیه های امام را چاپ و تكثیر می كند كه در این ارتباط ، دو بار نیز از سوی عوامل ساواك دستگیر می‌شود. اما از آنجا كه هیچ مدركی از وی به دست نمی آید، آزادش می كنند . در بیشتر راهپیمایی ها شركت فعال داشت. این فعالیتهای انقلابی در روزهای پیروزی انقلاب به اوج می رسد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در می آید. پس از شروع تحركات در ، همراه و ، عازم می گردد و در چند عملیات علیه گروهك ها شركت می كند . حسن با شروع جنگ تحمیلی، عازم جبهه های جنوب می شود. در بیشتر عملیاتها حضوری فعال می یابد. در طول حضور ایثارگرانه اش در دفاع مقدس ، یازده بار مجروح می شود و هر بار پیش از مداوا و بهبود باز یافتن سلامتی كامل ،خود را به جبهه ها می‌رساند. او بیشتر اوقات خود را، یا در جبهه ها یا در بیمارستان به سر می برد و خیلی كم به مرخصی می رفت . در دی ماه ۱۳۶۱ با دختری مومن و پاكدامن از آشنایان خود ازدواج می كند اما ازدواج هم مانع رفتن او به جبهه نمی شود. در طول تلاش و فعالیت خود در جبهه های حق علیه باطل ،از خود توانمندی‌های نظامی زیادی بروز می دهد و مدیریت و مدارای خاصی از خود به نمایش می گذارد و در این زمینه، رشد و ترقی می كند. آخرین مسئولیت وی بود در بود. ، دل در گرو محبت دوست نهاد و به آرزوی دیرینه اش رسید و در ۸ اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات حماسی ، در (( )) به درجة رفیع شهادت نائل آمد یکی از همرزمانش از آن لحظه تعریف می کند: لحظاتی بعد پل را به سمت جلو انتقال دادیم . وقتی بر گشتیم در گوشه ای آرام خوابیده بود! با تعجب به سراغ او رفتیم. کسی که از کوه‌های سر به فلک کشیده غرب تا دشت های سوزان جنوب لحظه ای آرامش نداشت و به دنبال ادای تکلیف بود حالا آرام خوابیده بود! پاتک شدید تر شده بود . آنها تا چند قدمی ما رسیده بودند. آرزو داشت گمنام بماند. خدا هم آرزویش را در برآورده کرد. شهید حسن زمانی از ۸ اسفند ۶۲ شیدای مجنون شد ودر آنجا ماند .۷ماه بعد محمد رضا تنها پسر او به دنیا آمد. منبع:سایتِ‌نویدِشاهد ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
⚘ ⚘ ⚘ ...الان تمام این توپ ها در خط، علیه خودمان به کار می‌روند و مهمات این توپ‌ها برای ، از طریق ، و تامین می‌شود. ای وای بر ما، که مملکت را دادیم دست چه بی‌عقل‌هایی؛ تا کاری کنند که توپخانه‌ی مملکت مارا به این‌ راحتی به تاراج ببرند و غنیمت بگیرند... در ماجرای اشغال ، باز همین بی‌عقلی‌ها باعث شدند نیروهای مستقر در آنجا تمام وسایل و تجهیزات خودشان را بگذارند و فرار کنند. قسمت اعظم تانک‌ها، توپ‌ها و تجهیزات سبک ما در به این شکل، خیلی راحت دست می‌افتد. ما به همه‌جا متوسل شدیم که آقا! حالا که از محور خاطر جمع است، ما باید از همین منطقه ضربه بزنیم و دشمن را بکشانیم به این طرف و نگذاریم در هر کار می‌خواهد بکند. این یک امر طبیعی است که در مقابل نیروهای زرهی ، ما قوای زرهی نداریم و در مقابل زرهی او در سطح صفر هستیم. با آنکه و عوامل او مثلا معتقد به جنگ کلاسیک بودند، با این حال موضوعی به این وضوح و روشنی را نمی‌فهمیدند و هی شعار می‌دادند، جنگ تانک با تانک، جنگ کلاسیک و فلان!... اصلا این موضوع در مخیله‌ی هم نمی‌گنجید. حتی من خودم رفتم و مفصل به قضیه را توضیح دادم و گفتم: آقا! در مرز باید به این شکل به ضربه زد. ایشان گفت: مساله‌ی ما جنوب است و دیگر بحث نکنید! ماهم صحبتی نکردیم و برگشتیم. *پایان* ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
جاویدنشان
💠 💠 در سال ۱۳۳۲ در محله امیر اتابک در تهران دیده به جهان گشود و سر نوشت چنین رقم خورد که تنها فرزند خانواده باشد .از او پسری به نام حسن به یادگار مانده به اضافه همین چند خط ،به همراه چند قطعه عکس و یک نوار سخنرانی. از آن رو مورد توجه و در یاد ماندنی است که در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری ،زاز زار گریست. رزمندگان، تعلق خاطر عجیبی به دو تن از رزمندگان داشت، یکی همین ، و دیگری . زاری و ناله را تنها در کنار پیکر این دو تن دیده اند و بس. یک نکته قابل توجه دیگر نیز وجود دارد، و از بدو آشنایی ،دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان در دی ماه ۱۳۵۸ که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش نهاد و حکم به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ،که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ،صادر شد و فرماندهی عملیات سپاه را پذیرفت. عروج زود هنگام این فرصت را به نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند. در فروردین ۱۳۵۸،‌ پس از یک دوره فشرده آموزشی در محل کاخ سعد آباد؛ به سپاه منطقه۶ واقع در خیابان خردمند اعزام شد. در همان جا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در ، و و سر انجام در دوشا دوش یکدیگر ،به ستیز با پرداختند. صبح روز چهارم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که و جلوی مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفیر مرگبار خمپاره۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. و هر دو میان غبار و دود ناشی از انفجار گم شدند و زمانی که خودمان را با لای سر آنها رساندیم ،تنها بود که ناله می کرد. خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ،روی خاک دراز کشیده بود. یکی از پاهایش به طور کامل از زیر کمر قطع شده و سینه و پهلویش، مشبک شده بود. فریاد یاحسین فضای پادگان را پر کرد هر کس سر در گریبان خود گرفته بود و ناله می کرد. زمانی که از ماجرا با خبر شد به زحمت خودش را کنترل کرد. سر انجام با رسیدن به بالای سر جنازه، بغضش ترکید. نشست و آرام و بی صدا، اشک ریخت. پیکر در هم کوفته را در غسل دادند و آن شب را تا خروسخوان صبح در کنارش ماند و در خلوت خود تلخ گریست. اکنون در بهشت زهرا آرام گرفته ونظاره گر رفتار ماست. دربهشت زهرا (س) – قطعه 24 ،ردیف 31 ،شماره 31 منبع: سایتِ‌راسخون ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 🌴 🔷️بررسی خاطراتی از در در گفت و شنود شاهد یاران با ❇درآمد: برخورد کوتاه با در ماه‌های ابتدایی انقلاب در مقر سپاه منطقه شش تهران و بعد از آن پیوستن او به یاران برادراحمد در باعث شد که او دیگر‌ از خیل دوستداران جدا نشود. خاطراتی از و ، گزارشی از اولین دیدار با ، شرح حالی از عملیات‌های و از نکات پر رنگ گفت و شنود شاهد یاران با او می‌باشد. منبع:سایتِ‌نویدِشاهد ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 ...آن روزها، زمان حساسی بود. همه‌ی تلاش می‌کردند استقلال و خودمختاری را مطرح و کشور را تجزیه کنند. در آنجا و در مقابله با این توطئه، نقش بالایی ایفا می‌کرد. فکر میکنم نقشی که ایفا کرد در ایفا کرد در مقابل نقشش در و نجات آن منطقه از چنگ با کمترین امکانات و کمترین نیرو اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. چون در در جهتی حرکت می‌کرد که کشور را از دست و که در مجموعه‌ی دولت موقت جا پیدا کرده بودند خارج کند. در جلسه‌ای می‌گفت: تا به حال دوبار با امام در رابطه با ملاقات داشته است. جلسه اول، امام را نمی‌شناخت، وقتی نظرات او را گوش داد متوجه شد این کسی است که می‌تواند مشکل منطقه را حل کند و گزارشات خوبی را بیاورد. امام به او اعتماد کرده بود. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _ برخوردی با این نداشت؟ برخورد داشت اما در حد صحبت و تشر بود. مثلا ما آمدیم پای هلی‌کوپتر و گفتیم باید هلی‌کوپترها ما را از اینجا ببرند. فرمانده پادگان گفت که نمی‌شود. آن چنان سیلی‌ای به او زد که با سر به هلی‌کوپتر خورد. حقیقتاً مصداق آیه "اشداء علی الکفار رحماء بینهم" بود. با دشمنان سرسخت و محکم برخورد می‌کرد و در کنارش با دوستان با محبت رفتار می‌کرد. چندین جلسه با این هیئت داشت. آنها بحث جدا سازی و خودمختاری دادن به را مطرح می‌کردند. خودمختاری دادن به خیانت به مردم بود و نابودی این مردم را به همراه داشت‌. از طرفی هم یک عده قدرت طلب خودخواه که خودشان را معرفی می‌کردند به قدرت می‌رسیدند. بین مردم و این عده که خودشان را معرفی می‌کردند مثل و فرق می‌گذاشت. همیشه در صحبت هایش اینها را از هم تفکیک می‌کرد، گاهی افراد صحبت می‌کردند و می‌گفتند در سر می‌بُرند. یعنی همه‌ی مردم را جنایتکار قلمداد می‌کردند اما همیشه می‌گفت: حواستان باشه بین ، مردم عادی و غیرنظامی هم وجود دارد. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿