eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جاویدنشان
📚 #وقتی_که_کوه_گم_شد 👇 🆔️ @javed_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد * * حسابی گیج و منگ شده بودم. این همه عجله و پیگیری برای پیدا کردن یک گمشده؟!، تازه چرا برای این کار من رو انتخاب کرده؟! یه خبرنگارو؟! احتمالاً این گمشده، یه گمشده ی عادی نیست و نیروی انتظامی هم به درد این کار نمی خوره، اما چرا اینقدر عجله، اونم درست تو یک ماه آخر عمر؟! _ دست های دخترک صفحه ی دوم نامه را کنار می گذارد و مشغول خواندن آخرین برگ نامه می شود، در بالای صفحه، شماره صفحه دیده می شود. در اواسط نامه تصاویر مختلف از رسول رضاییان، نویسنده دستنوشته ها را در حالات و اعمال مختلف می بینیم. ادامه صدای رسول: ص۱۰۳۶ دیگه مغزم کار نمیکنه، ناامیدی و خشم، کینه و غصه تمام وجودم رو پر کرده، از طرف دیگه، احساس می کنم که همه مردم کور و کر شدن.زیر بار این همه تحقیق و گزارش و مصاحبه کمرم له شده، چندهزار صفحه تحقیق برای پیدا کردن سرنخی از یه گمشده... از سه سال پیش، که سردار تو بیمارستان تموم کرد و توی بهشت زهرا دفنش کردن، این ناراحتی اعصاب من هم شروع شد... وقتی داشت جون می داد، نزدیک به ده، بیست بار همین دو جمله رو تکرار کرد: رسول پیداش کن، این گمشده، فقط، گمشده من نیست، گمشده خیلی هاست، رسول پیداش کن، آره پیداش کن. حاج ممد کجایی؟ جناب تیمسار سردار بیا تماشا کن، به هر کی میگم آقا، گمشده شما رو پیدا کردم، فوری ازم می پرسه، چند میلیونه؟!، نقده یا چکه؟!، از پسرم مرتضی نزدیک تر کیه دیگه؟ سه روز پیش اومد به زور، یه هفت هشت جلد کتاب های قدیمی کتابخونه رو برد فروخت و با پولش رسیور و ال.ان.بی و دیش ماهواره خرید. حاج ممد گمشده کیلویی چنده؟! منی که سه سال آزگار دنبال گمشده ات گشتم و پیداش کردم، الان، بین این مردم گم شدم و حتی پسرم هم دنبالم نمی گرده، ای روزگار،... هرچی به این چرخ گردون می گم بابا این کره زمین رو نگه دار، از دست مردمش ذله شدم می خوام از این کره نامرد پیاده بشم و برم پیش حاج ممد و رفقاش، گوشش بدهکار نیست. یه هفته پیش برای چهل و ششمین بار رفتم به انتشارات قرن بیستم.فقط خدا بهم رحم کرد که کتک نخوردم، آقای تیموری تمام دستنوشته هام رو ازم گرفت و پرتش کرد توی خیابون و گفت: ما حرف حساب چاپ می کنیم، آقای رضاییان! این افسانه هایی که تو نوشتی، فقط به درد نقالی تو قهوه خونه می خوره. بابا به کی بگم؟ به کجا بگم؟ به خدا، به پیر، به پیغمبر این هایی که من نوشتم افسانه نیست، واقعیته، صفحه به صفحه اون اتفاق افتاده، اگه عجیب و غریبه به خاطر اینه که اون گمشده عجیب و غریب بوده نه این که من از خودم چاخان پاخان نوشتم، ایناهاش؛ این همه عکس، بابا این عکس ها که دروغ نیست. ایناها این آدرس مکان ها... ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan
⬛◽◽⬛ 🌷🌷 او به محض استقرار در محل، تماس با نيروهاى مبارز محلى و تشــكل هاى خودجوش مردمى را در دستور كار مبارزاتى خويش قرار داد. خيلى زود، توجه عوامل جاسوس و خبرچين نهادهاى امنيتى رژيم به تحركات مشكوك اين برقكار ناشناس و پرجنب وجوش جلب شــد و كليه ترددهاى او، خصوصــا هدايت تظاهرات بى ســابقه مردم خرم آبــاد عليه رژيم در روز دوشــنبه سيزدهم شهريور ۱۳۵۷ ،به شيوه غيرمحسوس، تحت تعقيب و مراقبت قرار گرفت. 🆔️ @javid_neshan
🔸️🔷️ 🔷️🔸️ 🌼 🌼 اين نوشتار در حكم «يادكرد» و غبار روبى از ياد و خاطره است. مردى كه به شهادت كارنامه عملياتى و جهادى اش، بــه مثابه زبده ترين و نخبه ترين فرمانده عملياتى و رزمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تا مقطع اســارتش توانســت تيپ تازه تأسيس « (ص)» را به مرتبه و مقام زبده ترين و برترين يگان رزمى ســپاه پاسداران بركشد و اين جايگاه را طى ۲عمليات غرورآفرين « » و « » تثبيت نمايد. مردى كه با چنين كارنامه درخشــان و بى نظيرى در عــداد بى ادعاترين و متواضع ترين فرماندهان جنگ قرار داشت و به چيزى جز اداى تكليف و اجراى امر ولى تا پاى جان نمى انديشيد. اين قلم مناسب ديد در سالگرد اسارت و در پاسخ به روايت مغشوش، نادرست، تجديد نظر طلبانه و شبهه افكنانه يكى از نامزدهاى انتخابات دهم رياست جمهورى كه از قضا خود در آن زمان از مســئولين ارشــد اجرايى كشــور و دســت اندر كار آن قضايا بوده است، يك بار براى هميشــه اين مهم را به انجام رساند. حقيقت و حركت ولايى و ايمانى اش و نيز حقيقت امام تابناك تر و تابنده تر از آنســت كه مغرضان و كج انديشان بتوانند در پى تكذيبش بر آيند كه « شجره طيبه» اى را ماند كه «اصلها ثابت و فرعها فى السماء». 🆔️ @javid_neshan
🔲◾ ◾🔲 🖤 🖤 _يعني در مطالب و مقالات نوشــته شــده از طرف شــما عنوان مي شد كه شهيد شده اند؟ بحث بيشــتر همين بود كه آنها كشــته شده اند. اين بده بســتان سياســي و قضيه " " كه با پرونده ديپلمات ها گره خورده بود، باعث شده بود كه ايران هــم آنهــا را زنده بخواهد و در تبليغــات هم آنها را زنده مي خواست، اما تقريبا تحقيقات ما نشان مي داد كه آنها شهيد شده اند. _زنده بودن آنها هيچ وقت به اثبات رسيده؟ من هيچ ســند موثقــي مبني بر زنده بــودن آنها پيدا نكردم. _يعني سندي مبني بر زنده بودن آنها پيدا نكرديد؟ اظهاراتي مبني بر زنده بودن آنها توســط برخي افراد گفته مي شد كه دنبالش رفتم اما به نتيجه اي نرسيدم. _غربي هــا پرونده ايراني را به خلبان گره مي زنند. علت آن چيست؟ ها اين موضوع را گره زدند به پرونده ، خلبــان كه ســال ۶۴ هواپيمايش را ها زدند و توسط دستگير شد و دســت " " افتاد. مي گفت ايران اگر اطلاعاتي از گروگان هايش مي خواهد، بايد از اطلاعــات بدهد؛ كه اين مســئله هيچ ربطي به ايران نداشــت؛ اما آنها ادعا كردند او دست ايران اســت. حتي عكس ها و دست نوشته هاي كه به منتقل شده بود، نه از جانب بود و نه ايران، كه از جانب بود. ايــن پرونده به هيــچ وجه به جريــان ربط ندارد؛ چون حدود سال ۸۳_۸۴ كه تبادلي بين و انجام شد، رسما اعلام كرد: "من با چشمان اشك آلود اعلام مي كنم كه كشته شده اســت." خب وقتي خودشان پذيرفتند و اعلام مي كنند كشته شده، چرا ما به كار گره مي زنيم؟ حتي كه او را از داخل خانه اش در ربودند، به بردند و محاكمه و زنداني كردند، هيچ مدركي ارائه نداد كه دست ايران باشد؛ مهم ترين اصل همين جاســت؛ و شــيخ " " كه ربوده و زنداني شــدند، هيچ مدركي ارائه ندادند كه دســت ايران باشــد. آنها را كه به تلافي از خانه شان دزديد، در تبادل آزاد شدند و پرونده را بست. ادامه دارد... ╭═🖤━⊰*⊱━🖤═╮    🆔️ @javid_neshan ╰═🖤━⊰*⊱━🖤═╯
💠 💠 💠 💠 ... و در نهایت ناباوری مشاهده می کنند که ، با آنکه در حال جنگ با است، در جبهه دیگری نیز وارد عمل می شود و نیرویی تقویت شده و قدرتمند به اعزام می نماید و با این اعزام نیرو، دشمنان انقلاب اسلامی در منطقه با حالتی بهت زده، همه‌ی نقشه های خود را نقش برآب و تمامی معیارها و محاسباتشان را برعکس و وارونه شده می بینند! وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین المللی شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر می کردند که ما برای بازدید تشریفاتی و حضور در ضیافتی دوسه ساعته به آمده ایم! برادرها! تمامی مردم ، شما را مرجع و ملجا خود می دانند و معتقدند که فقط شما می توانید آنها را نجات دهید. الان در مردم مدام می پرسند: کِی می آیید؟ کِی عمل می کنید؟! هر را که می بینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستید؟ وقتی پاسخ مثبت می دهیم، بلافاصله می پرسند: پس کِی به اینجا می آیید؟! ادامه دارد... ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🔶️ 🔶️ 🔸️ 🔸️ _با کدام یک از اعضای خانواده بیشتر نزدیک بود؟ ما ۴ برادر و ۳ خواهر بودیم. یک رسمی هم داشتیم که در خانه هر برادر، یک خواهر را برای خودش جدا کرده بود. هم یکی از خواهرها را انتخاب کرده بود که در امور مدرسه هم خیلی کمکش می‌کرد و سبب شد در مدرسه نمره خوب بگیرد. ولی در کل ما همه باهم صمیمی بودیم. چندسالی که گذشت پدر در خیابان دکتر فاطمی‌ فعلی یک شعبه قنادی زد و پسرها برای کمک باید به آنجا می‌رفتند. به همین خاطر مثلا خود من یکی دو سالی ترک تحصیل کردم تا قنادی را اداره کنم. اما خب بعد از دو سال به دلیل اینکه رفت و آمد به آنجا سخت بود، از طرفی هم صاحب ملک بهائی بود و بیشتر مشتری ها ارمنی و کلیمی بودند، پدر آن مغازه را فروختند. این اختلاف دوسال عقب افتادن از تحصیل باعث شد تا به مدرسه‌ی شبانه برویم. هم یکی دوسال از تحصیل دور بود. اما به مدرسه‌ی شبانه رفت و سپس وارد هنرستان شد. به کارهای فنی علاقه‌ی زیادی داشت به همین دلیل از هنرستان، دیپلم برق گرفت و به سربازی رفت. ادامه دارد..‌. ┄۞✦۞🔸️۞✦۞┄ 🆔️ @javid_neshan ┄۞✦۞🔸️۞✦۞┄
🌺 🌺 🌺 🌺 ... تا اینکه یک آقای آمد و به ما گفت: اینجا چه کار می‌کنید؟ ماهم جریان را برایش تعریف کردیم. او گفت: شب‌ها از روی تپه‌های روبه‌روی فرودگاه به سمت فرودگاه تیراندازی می‌کنند و هواپیماها نمی‌توانند روی باند فرودگاه بنشینند. شما برای تامین فرودگاه بیایید و مشغول بشوید. گفتیم: ما برای کار نیامدیم. گفت: پس برای چه کاری آمده‌اید؟ گفتیم: آمده‌ایم با کسانی بجنگیم که اسلحه به دست گرفته‌اند و مقابل ما ایستاده‌اند. گفت: ما از دست شما چه کنیم؟ گفتیم: هیچی! مارا به دورترین نقطه‌ی کردستان بفرستید تا نتوانیم برگردیم. گفت: خب به تهران برگردید. گفتیم: اگر می‌خواستیم به تهران برگردیم که از اول دنبال درس و مشق و کارمان بودیم و به اینجا نمی‌آمدیم. چند دقیقه‌ای رفت و برگشت و گفت: یک هلی‌کوپتر سمت می‌رود. شما به سمت می‌روید؟ گفتیم: دورترین نقطه است؟ گفت: بله. ماهم قبول کردیم. ۵_۶ نفر بودیم که خواستیم سوار هلی‌کوپتر شویم، خلبان گفت: باید اسلحه‌ها را تحویل دهید. آن موقع هنوز ارتش پاکسازی نشده بود. گفت: اگر سلاح هایتان را ندهید نمیتوانیم شما را ببریم. گفتیم یک کاری کنید، اسلحه ها مال ما فشنگ ها مال شما. قبول کرد و سوار شدیم. ادامه دارد... ·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🌻 🌻 🌻 🌻 _شما روایتی از دیدار با پیرامون دیدار با دارید. لطفا آن را برای ما نقل کنید. باغی داشت که پاتوق بچه‌های تهران بود. بعد از بود که من مجروح شده بودم. به تهران آمدم و سری به باغ زدم. همان روز هم مرحوم به آنجا آمده بود. صحبت از شد که مرحوم خاطره‌ای را برای ما نقل کرد. او می‌گفت در یک دیداری که با داشته، وقتی صحبت‌ها و گزارشات تمام میشه، موقع خداحافظی دست را می‌بوسد و دستی برسر می‌کشد. مرحوم سید نقل می‌کرد که بعد از خداحافظی متوجه شدم که پدرم به صورتی عجیب در حال تماشای است. از پدر پرسیدم: اتفاقی افتاده؟! که فرمودند: این شخص () چه هیبت مردانه‌ای دارد. که همینطوری یک حرفی را نمی‌زد. می‌گفت: تا به حال آقا درمورد هیچ رزمنده‌ای این حرف را نزده. _شاهدان این گفته‌ی برای شما، چه کسانی هستند؟ چندنفری آنجا حضور داشتند که تنها یادم هست آقای هم بود. ادامه دارد... •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈• 🆔️ @javid_neshan •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
⚘ ⚘ ⚘ ...حقایق ناگفته درباره‌ی کردستان فراوان‌اند. به عنوان مثال عرض میکنم؛ همان اوایل پیروزی انقلاب شایعه کرده بودند که آخرین نخست وزیر رژیم طاغوت در قم است، درصورتی که خود من شاهد بودم و دیدم که در تهران؛ را گرفته بودند اما چند روز بعد اعلامیه دادند و اعلام کردند که اصلاً دستگیر نشده! حال آنکه این اعلامیه سراپا دروغ بود. بالاخره هم از طریق مرز توسط همین عوامل او را فراری دادند. تعداد کثیری از مهره‌های سرشناس رژیم طاغوت را به همین ترتیب، از مرز به خارج فراری داد. به هر صورت، پس از خلع سلاح پاسگاه ژاندارمری، که باعث شد تعداد کثیری اسلحه به دست بیفتد، آنها این بار می‌آیند و پادگان‌های ارتش را در سطح منطقه محاصره می‌کنند. ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🌴 🌴 🌴 🌴 ...آن روزها، زمان حساسی بود. همه‌ی تلاش می‌کردند استقلال و خودمختاری را مطرح و کشور را تجزیه کنند. در آنجا و در مقابله با این توطئه، نقش بالایی ایفا می‌کرد. فکر میکنم نقشی که ایفا کرد در ایفا کرد در مقابل نقشش در و نجات آن منطقه از چنگ با کمترین امکانات و کمترین نیرو اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. چون در در جهتی حرکت می‌کرد که کشور را از دست و که در مجموعه‌ی دولت موقت جا پیدا کرده بودند خارج کند. در جلسه‌ای می‌گفت: تا به حال دوبار با امام در رابطه با ملاقات داشته است. جلسه اول، امام را نمی‌شناخت، وقتی نظرات او را گوش داد متوجه شد این کسی است که می‌تواند مشکل منطقه را حل کند و گزارشات خوبی را بیاورد. امام به او اعتماد کرده بود. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 🍀 🍀 🍀 ... بعد به رفتیم و در آن‌جا جلسه‌ای برگزار شد. در آن جلسه مفصل صحبت کرد. دل کندن از برای بچه‌ها سخت بود. البته قرار بود عده‌ای از بچه‌ها را برای تشکیل تیپ با خود بیاورند. مردم درخواست داشتند بماند. البته هنوز زیاد بین مردم نپیچیده بود. در آن جلسه صحبت کرد که ما باید به جنوب برویم و تیپ تشکیل دهیم، تعدادی از آقایان باید در منطقه بمانند و تعدادی هم باید همراه ما به جنوب بروند، اسامی هم مشخص خواهد شد. آن شب جلسه برای بچه‌ها خیلی سنگین بود. همه منتظر بودند ببینند در کدام لیست قرار می‌گیرند، می‌مانند یا می‌روند؟! منطقه هم نسبت‌ به شهرهای دیگر از امنیت بالایی برخوردار بود آن‌هم به‌جهت حضور بود. ادامه دارد... ╭═━⊰*🍀*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*🍀*⊱━═╯