جاویدنشان
📚 #وقتی_که_کوه_گم_شد 👇 🆔️ @javed_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_4 *
حسابی گیج و منگ شده بودم. این همه عجله و پیگیری برای پیدا کردن یک گمشده؟!، تازه چرا برای این کار من رو انتخاب کرده؟! یه خبرنگارو؟!
احتمالاً این گمشده، یه گمشده ی عادی نیست و نیروی انتظامی هم به درد این کار نمی خوره، اما چرا اینقدر عجله، اونم درست تو یک ماه آخر عمر؟!
_ دست های دخترک صفحه ی دوم نامه را کنار می گذارد و مشغول خواندن آخرین برگ نامه می شود، در بالای صفحه، شماره صفحه دیده می شود.
در اواسط نامه تصاویر مختلف از رسول رضاییان، نویسنده دستنوشته ها را در حالات و اعمال مختلف می بینیم.
ادامه صدای رسول: ص۱۰۳۶
دیگه مغزم کار نمیکنه، ناامیدی و خشم، کینه و غصه تمام وجودم رو پر کرده، از طرف دیگه، احساس می کنم که همه مردم کور و کر شدن.زیر بار این همه تحقیق و گزارش و مصاحبه کمرم له شده، چندهزار صفحه تحقیق برای پیدا کردن سرنخی از یه گمشده...
از سه سال پیش، که سردار تو بیمارستان تموم کرد و توی بهشت زهرا دفنش کردن، این ناراحتی اعصاب من هم شروع شد...
وقتی داشت جون می داد، نزدیک به ده، بیست بار همین دو جمله رو تکرار کرد: رسول پیداش کن، این گمشده، فقط، گمشده من نیست، گمشده خیلی هاست، رسول پیداش کن، آره پیداش کن.
حاج ممد کجایی؟
جناب تیمسار سردار بیا تماشا کن، به هر کی میگم آقا، گمشده شما رو پیدا کردم، فوری ازم می پرسه، چند میلیونه؟!، نقده یا چکه؟!، از پسرم مرتضی نزدیک تر کیه دیگه؟ سه روز پیش اومد به زور، یه هفت هشت جلد کتاب های قدیمی کتابخونه رو برد فروخت و با پولش رسیور و ال.ان.بی و دیش ماهواره خرید.
حاج ممد گمشده کیلویی چنده؟!
منی که سه سال آزگار دنبال گمشده ات گشتم و پیداش کردم، الان، بین این مردم گم شدم و حتی پسرم هم دنبالم نمی گرده، ای روزگار،...
هرچی به این چرخ گردون می گم بابا این کره زمین رو نگه دار، از دست مردمش ذله شدم می خوام از این کره نامرد پیاده بشم و برم پیش حاج ممد و رفقاش، گوشش بدهکار نیست.
یه هفته پیش برای چهل و ششمین بار رفتم به انتشارات قرن بیستم.فقط خدا بهم رحم کرد که کتک نخوردم، آقای تیموری تمام دستنوشته هام رو ازم گرفت و پرتش کرد توی خیابون و گفت: ما حرف حساب چاپ می کنیم، آقای رضاییان! این افسانه هایی که تو نوشتی، فقط به درد نقالی تو قهوه خونه می خوره.
بابا به کی بگم؟ به کجا بگم؟ به خدا، به پیر، به پیغمبر این هایی که من نوشتم افسانه نیست، واقعیته، صفحه به صفحه اون اتفاق افتاده، اگه عجیب و غریبه به خاطر اینه که اون گمشده عجیب و غریب بوده نه این که من از خودم چاخان پاخان نوشتم، ایناهاش؛ این همه عکس، بابا این عکس ها که دروغ نیست. ایناها این آدرس مکان ها...
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
⬛◽#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى◽⬛
🌷#قسمت_4🌷
او به محض استقرار در محل، تماس با نيروهاى مبارز محلى و تشــكل هاى خودجوش مردمى را در دستور كار مبارزاتى خويش قرار داد. خيلى زود، توجه عوامل جاسوس و خبرچين نهادهاى امنيتى رژيم به تحركات مشكوك اين برقكار ناشناس و پرجنب وجوش جلب شــد و كليه ترددهاى او، خصوصــا هدايت تظاهرات بى ســابقه مردم خرم آبــاد عليه رژيم در روز دوشــنبه سيزدهم شهريور ۱۳۵۷ ،به شيوه غيرمحسوس، تحت تعقيب و مراقبت قرار گرفت.
🆔️ @javid_neshan
🔸️🔷️ #مرد_غريبي_كه_هنوز_از_ياد_نرفته_است🔷️🔸️
🌼 #قسمت_4 🌼
اين نوشتار در حكم «يادكرد» و غبار روبى از ياد و خاطره #حاج_احمد_متوسليان است. مردى كه به شهادت كارنامه عملياتى و جهادى اش، بــه مثابه زبده ترين و نخبه ترين فرمانده عملياتى و رزمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تا مقطع اســارتش توانســت تيپ تازه تأسيس « #محمد_رســول_الله (ص)» را به مرتبه و مقام زبده ترين و برترين يگان رزمى ســپاه پاسداران بركشد و اين جايگاه را طى ۲عمليات غرورآفرين « #فتح_المبين» و « #الى_بيت_المقدس» تثبيت نمايد. مردى كه با چنين كارنامه درخشــان و بى نظيرى در عــداد بى ادعاترين و متواضع ترين فرماندهان جنگ قرار داشت و به چيزى جز اداى تكليف و اجراى امر ولى تا پاى جان نمى انديشيد. اين قلم مناسب ديد در سالگرد اسارت #احمد و در پاسخ به روايت مغشوش، نادرست، تجديد نظر طلبانه و شبهه افكنانه يكى از نامزدهاى انتخابات دهم رياست جمهورى كه از قضا خود در آن زمان از مســئولين ارشــد اجرايى كشــور و دســت اندر كار آن قضايا بوده است، يك بار براى هميشــه اين مهم را به انجام رساند. حقيقت #احمد_متوسليان و حركت ولايى و ايمانى اش و نيز حقيقت امام #احمد تابناك تر و تابنده تر از آنســت كه مغرضان و كج انديشان بتوانند در پى تكذيبش بر آيند كه « شجره طيبه» اى را ماند كه «اصلها ثابت و فرعها فى السماء».
🆔️ @javid_neshan
🔲◾ #بيست_سال_است_كه_درمورد_چهار_ديپلمات_تحقيق_مىكنم ◾🔲
🖤 #قسمت_4 🖤
_يعني در مطالب و مقالات نوشــته شــده از طرف شــما عنوان مي شد كه #چهار_ديپلمات شهيد شده اند؟
بحث بيشــتر همين بود كه آنها كشــته شده اند. اين بده بســتان سياســي و قضيه " #ران_آراد " كه با پرونده ديپلمات ها گره خورده بود، باعث شده بود كه ايران هــم آنهــا را زنده بخواهد و در تبليغــات هم آنها را زنده مي خواست، اما تقريبا تحقيقات ما نشان مي داد كه آنها شهيد شده اند.
_زنده بودن آنها هيچ وقت به اثبات رسيده؟
من هيچ ســند موثقــي مبني بر زنده بــودن آنها پيدا نكردم.
_يعني سندي مبني بر زنده بودن آنها پيدا نكرديد؟
اظهاراتي مبني بر زنده بودن آنها توســط برخي افراد گفته مي شد كه دنبالش رفتم اما به نتيجه اي نرسيدم.
_غربي هــا پرونده #چهار_ديپلمــات ايراني را به خلبان #اسرائيلي گره مي زنند. علت آن چيست؟
#اســرائيلي ها اين موضوع را گره زدند به پرونده #ران_آراد، خلبــان #اســرائيلي كه ســال ۶۴ هواپيمايش را #فلســطيني ها زدند و توسط #سازمان_امل دستگير شد و دســت " #مصطفي_ديراني " افتاد. #اســرائيل مي گفت ايران اگر اطلاعاتي از گروگان هايش مي خواهد، بايد از #آراد اطلاعــات بدهد؛ كه اين مســئله هيچ ربطي به ايران نداشــت؛ اما آنها ادعا كردند او دست ايران اســت. حتي عكس ها و دست نوشته هاي #آراد كه به #اسرائيل منتقل شده بود، نه از جانب #حزب_الله بود و نه ايران، كه از جانب #سازمان_امل بود. ايــن پرونده به هيــچ وجه به جريــان #ران_آراد ربط ندارد؛ چون حدود سال ۸۳_۸۴ كه تبادلي بين #حزب_الله و #اســرائيل انجام شد، #شــارون رسما اعلام كرد: "من با چشمان اشك آلود اعلام مي كنم كه #آراد كشته شده اســت." خب وقتي خودشان پذيرفتند و اعلام مي كنند كشته شده، چرا ما به كار گره مي زنيم؟ حتي #مصطفــي_ديراني كه او را از داخل خانه اش در #لبنان ربودند، به #اسرائيل بردند و محاكمه و زنداني كردند، هيچ مدركي ارائه نداد كه #آراد دست ايران باشد؛ مهم ترين اصل همين جاســت؛#مصطفي_ديراني و شــيخ " #عبدالكريــم_عبيد " كه ربوده و زنداني شــدند، هيچ مدركي ارائه ندادند كه #آراد دســت ايران باشــد. آنها را كه #اســرائيل به تلافي #آراد از خانه شان دزديد، در تبادل آزاد شدند و #اسرائيل پرونده #آراد را بست.
ادامه دارد...
╭═🖤━⊰*⊱━🖤═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═🖤━⊰*⊱━🖤═╯
💠 #جندالله_با_ایمانش_مےجنگد💠
💠 #قسمت_4 💠
...#آمریکا و #اسرائیل در نهایت ناباوری مشاهده می کنند که #ایران، با آنکه در حال جنگ با #عراق است، در جبهه دیگری نیز وارد عمل می شود و نیرویی تقویت شده و قدرتمند به #لبنان اعزام می نماید و با این اعزام نیرو، دشمنان انقلاب اسلامی در منطقه با حالتی بهت زده، همهی نقشه های خود را نقش برآب و تمامی معیارها و محاسباتشان را برعکس و وارونه شده می بینند!
وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین المللی #دمشق شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر می کردند که ما برای بازدید تشریفاتی و حضور در ضیافتی دوسه ساعته به #سوریه آمده ایم!
برادرها! تمامی مردم #لبنان، شما را مرجع و ملجا خود می دانند و معتقدند که فقط شما می توانید آنها را نجات دهید. الان در #لبنان مردم مدام می پرسند: کِی می آیید؟ کِی عمل می کنید؟!
هر #لبنانی را که می بینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستید؟ وقتی پاسخ مثبت می دهیم، بلافاصله می پرسند: پس کِی به اینجا می آیید؟!
ادامه دارد...
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🔶️ #تا_مدتها_نمیدانستم_مسئولیت_احمد_در_سپاه_چیست 🔶️
🔸️ #قسمت_4 🔸️
_با کدام یک از اعضای خانواده بیشتر نزدیک بود؟
ما ۴ برادر و ۳ خواهر بودیم. یک رسمی هم داشتیم که در خانه هر برادر، یک خواهر را برای خودش جدا کرده بود. #احمد هم یکی از خواهرها را انتخاب کرده بود که در امور مدرسه هم خیلی کمکش میکرد و سبب شد در مدرسه نمره خوب بگیرد. ولی در کل ما همه باهم صمیمی بودیم.
چندسالی که گذشت پدر در خیابان دکتر فاطمی فعلی یک شعبه قنادی زد و پسرها برای کمک باید به آنجا میرفتند. به همین خاطر مثلا خود من یکی دو سالی ترک تحصیل کردم تا قنادی را اداره کنم. اما خب بعد از دو سال به دلیل اینکه رفت و آمد به آنجا سخت بود، از طرفی هم صاحب ملک بهائی بود و بیشتر مشتری ها ارمنی و کلیمی بودند، پدر آن مغازه را فروختند. این اختلاف دوسال عقب افتادن از تحصیل باعث شد تا به مدرسهی شبانه برویم. #حاج_احمد هم یکی دوسال از تحصیل دور بود. اما به مدرسهی شبانه رفت و سپس وارد هنرستان شد. #احمد به کارهای فنی علاقهی زیادی داشت به همین دلیل از هنرستان، دیپلم برق گرفت و به سربازی رفت.
ادامه دارد...
┄۞✦۞🔸️۞✦۞┄
🆔️ @javid_neshan
┄۞✦۞🔸️۞✦۞┄
🌺 #تا_حاج_احمد_نیامد_مراسم_عروسی_را_شروع_نکردیم 🌺
🌺 #قسمت_4 🌺
... تا اینکه یک آقای آمد و به ما گفت: اینجا چه کار میکنید؟ ماهم جریان را برایش تعریف کردیم. او گفت: شبها #ضدانقلاب از روی تپههای روبهروی فرودگاه به سمت فرودگاه تیراندازی میکنند و هواپیماها نمیتوانند روی باند فرودگاه بنشینند. شما برای تامین فرودگاه بیایید و مشغول بشوید. گفتیم: ما برای کار نیامدیم. گفت: پس برای چه کاری آمدهاید؟ گفتیم: آمدهایم با کسانی بجنگیم که اسلحه به دست گرفتهاند و مقابل ما ایستادهاند. گفت: ما از دست شما چه کنیم؟ گفتیم: هیچی! مارا به دورترین نقطهی کردستان بفرستید تا نتوانیم برگردیم. گفت: خب به تهران برگردید. گفتیم: اگر میخواستیم به تهران برگردیم که از اول دنبال درس و مشق و کارمان بودیم و به اینجا نمیآمدیم. چند دقیقهای رفت و برگشت و گفت: یک هلیکوپتر سمت #سقز میرود. شما به سمت #سقز میروید؟ گفتیم: دورترین نقطه است؟ گفت: بله. ماهم قبول کردیم. ۵_۶ نفر بودیم که خواستیم سوار هلیکوپتر شویم، خلبان گفت: باید اسلحهها را تحویل دهید. آن موقع هنوز ارتش پاکسازی نشده بود. گفت: اگر سلاح هایتان را ندهید نمیتوانیم شما را ببریم. گفتیم یک کاری کنید، اسلحه ها مال ما فشنگ ها مال شما. قبول کرد و سوار شدیم.
ادامه دارد...
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🌻 #احمد_متوسلیان_به_روایت_کوچه_نقاشها 🌻
🌻 #قسمت_4 🌻
_شما روایتی از دیدار با #سیداحمد_خمینی پیرامون دیدار #حضرت_امام با #احمد_متوسلیان دارید. لطفا آن را برای ما نقل کنید.
#محمد_جمارانی باغی داشت که پاتوق بچههای تهران بود. بعد از #عملیات_رمضان بود که من مجروح شده بودم. به تهران آمدم و سری به باغ #محمد_جمارانی زدم. همان روز هم مرحوم #سیداحمد_خمینی به آنجا آمده بود. صحبت از #حاج_احمد شد که مرحوم #سیداحمد خاطرهای را برای ما نقل کرد. او میگفت در یک دیداری که #حاج_احمد با #امام داشته، وقتی صحبتها و گزارشات تمام میشه، موقع خداحافظی #حاج_احمد دست #امام را میبوسد و #امام دستی برسر #حاج_احمد میکشد. مرحوم سید نقل میکرد که بعد از خداحافظی #حاج_احمد متوجه شدم که پدرم به صورتی عجیب در حال تماشای #حاج_احمد است. از پدر پرسیدم: اتفاقی افتاده؟! که #امام فرمودند: #سیداحمد این شخص (#احمدمتوسلیان) چه هیبت مردانهای دارد.
#امام که همینطوری یک حرفی را نمیزد. #سیداحمد میگفت: تا به حال آقا درمورد هیچ رزمندهای این حرف را نزده.
_شاهدان این گفتهی #سیداحمد برای شما، چه کسانی هستند؟
چندنفری آنجا حضور داشتند که تنها یادم هست آقای #محمود_مرتضایی هم بود.
ادامه دارد...
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
🆔️ @javid_neshan
•┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_4 ⚘
...حقایق ناگفته دربارهی کردستان فراواناند. به عنوان مثال عرض میکنم؛ همان اوایل پیروزی انقلاب شایعه کرده بودند که #شاپوربختیار آخرین نخست وزیر رژیم طاغوت در قم است، درصورتی که خود من شاهد بودم و دیدم که در تهران؛ #بختیار را گرفته بودند اما چند روز بعد #لیبرالها اعلامیه دادند و اعلام کردند که #بختیار اصلاً دستگیر نشده! حال آنکه این اعلامیه سراپا دروغ بود. بالاخره هم #لیبرالها از طریق مرز #پیرانشهر توسط همین عوامل #ضدانقلاب او را فراری دادند. تعداد کثیری از مهرههای سرشناس رژیم طاغوت را به همین ترتیب، #ضدانقلاب از مرز #کردستان به خارج فراری داد.
به هر صورت، پس از خلع سلاح پاسگاه ژاندارمری، که باعث شد تعداد کثیری اسلحه به دست #ضدانقلاب بیفتد، آنها این بار میآیند و پادگانهای ارتش را در سطح منطقه محاصره میکنند.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_4 🌴
...آن روزها، زمان حساسی بود. همهی #ضدانقلاب تلاش میکردند استقلال و خودمختاری #کردستان را مطرح و کشور را تجزیه کنند. #حاجاحمد در آنجا و در مقابله با این توطئه، نقش بالایی ایفا میکرد.
فکر میکنم نقشی که #حاجاحمد ایفا کرد در #بانه ایفا کرد در مقابل نقشش در #مریوان و نجات آن منطقه از چنگ #ضدانقلاب با کمترین امکانات و کمترین نیرو اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. چون #حاجاحمد در #بانه در جهتی حرکت میکرد که کشور را از دست #لیبرال و #ضدانقلاب که در مجموعهی دولت موقت جا پیدا کرده بودند خارج کند.
#شهید_غلامعلی_پیچک در جلسهای میگفت: #حاجاحمد تا به حال دوبار با امام در رابطه با #کردستان ملاقات داشته است. جلسه اول، امام #حاجاحمد را نمیشناخت، وقتی نظرات او را گوش داد متوجه شد این کسی است که میتواند مشکل منطقه را حل کند و گزارشات خوبی را بیاورد. امام به او اعتماد کرده بود.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_4 🍀
... بعد به #مریوان رفتیم و در آنجا جلسهای برگزار شد. #حاجاحمد در آن جلسه مفصل صحبت کرد. دل کندن از #حاجاحمد برای بچهها سخت بود. البته قرار بود عدهای از بچهها را برای تشکیل تیپ با خود بیاورند. مردم #مریوان درخواست داشتند #حاجاحمد بماند. البته هنوز زیاد بین مردم نپیچیده بود. #حاجاحمد در آن جلسه صحبت کرد که ما باید به جنوب برویم و تیپ تشکیل دهیم، تعدادی از آقایان باید در منطقه بمانند و تعدادی هم باید همراه ما به جنوب بروند، اسامی هم مشخص خواهد شد. آن شب جلسه برای بچهها خیلی سنگین بود. همه منتظر بودند ببینند در کدام لیست قرار میگیرند، میمانند یا میروند؟! منطقه #مریوان هم نسبت به شهرهای دیگر #کردستان از امنیت بالایی برخوردار بود آنهم بهجهت حضور #حاجاحمد بود.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯