May 11
🕎✝☪️ از «الله» و «الرحمن» (١)
✍️ «به یاری، قدرت و رحمت رحمانان، مسیحِ او و روح القدس، نوشتم این کتیبه را، من، ابرهه، پادشاه سبا، حضرموت و یمن، اعراب شمال و کناره...»
1⃣ این آغازِ کتیبهٔ بزرگ #ابرهه است در شرح فتوحات خود به سال ۵۴۲ میلادی. #رحمانان در زبان سبایی همان رحمن است بهعلاوهٔ «ان» حرف تعریف که در انتهای کلمه میآمده، معادل «الـ» عربی که در ابتدا میآید. به همین ترتیب در متون سبایی قدیمیتر، عهد یهودی، اَلان و الاهان دیده میشود، کم و بیش معادل الاله و بعد الله.
2⃣ در تاریخ میخوانیم که #حمیریان، حاکمان یمن قدیم، حدود سال ۳۸۰ میلادی به #یهودیت گرویدند و اندک اندک قدرت خود را در شبهجزیره گسترش دادند. ١٢٠ سال بعد، حدود سالهای ۵٠٠ میلادی، خراجگزار دولت قدرتمند مسیحی حبشه شدند که ارتباطاتی قوی با امپراطوری بیزانس داشت.
3⃣ سال ۵۲۲ میلادی، #یوسف_ذونواس به قدرت رسید، علیه حبشیان قیام کرد و به #آیین_یهودیت بازگشت. چند ماه بعد به سوی #نجران حرکت کرد و به قول مولانا: «در هلاک قوم عیسی رو نمود». شهر را در محاصره گرفت و با حیله بدان راه یافت. در نوامبر ۵۲۳ #مسیحیان_نجران را قتلعام کرد که برخی حکایت #اصحاب_اخدود در قرآن را به آن مربوط دانستهاند، امّا قطعی نیست.
4⃣ قتلعام نجران درست یک سده پیش از سال هجرت پیامبر است و مدارک زیادی از آن باقی مانده، هم از سوی حکومتیان و هم مسیحیان. واقعه، تأثیر عمیقی در کل منطقه داشت. حملهای انتقامی از سوی حبشه ترتیب داده شد. یمن دوباره فتح شد و یوسف کشته شد. اینبار دین حمیریان رسماً به #مسیحیت تغییر یافت. حبشیان پادشاهی مسیحی بر تخت گذاشتند همراه با لشکری از خود به فرماندهی ابرهه.
5⃣ حدود پنج سال بعد ابرهه علیه پادشاه «کودتا» کرد و او را برانداخت، بهجای او نشست و قدرت خود را در کل شبهجزیره گسترد. در نوشتهای دیگر به سال ۵۵۲ از فتح #یثرب سخن میگوید، امّا #مکّه البته بینشان است و نامش در هیچ کتیبهای نیامده است.
6⃣ ابرهه حدود سالهای ۵۶۰ میلادی کلیسای بزرگ خود را در صنعا ساخت که امروزه مکان آن شناخته شده و شاید در حدود سالهای ۵۶۵ بوده است که لشکرکشی فاجعهآمیزی به کنارههای غربی #عربستان داشته، منتهی در خصوص شواهد تاریخی و حدس و گمانها در خصوص #اصحاب_فیل باید بحثی جدا بیاوریم. با مرگ او، دولت حمیر دچار ضعف و فتور و زوال شد تا حدود ١۵ سال بعد که #ساسانیان بر #یمن و قلمرو پیشین حمیریان تسلّط یافتند.
✍ کاریز - یادداشتهایی در فرهنگ و ادب - مجید سلیمانی
🎓 مطالعات تخصصی یهودی:
🇮🇷👉 @JewishStudies
🕎✝☪️ از «الله» و «الرحمن» (٢)
1⃣ میبینیم که #ابرهه در این کتیبه خود را مسیحی مینامد و خداوند را #الرحمن. سابقهٔ «الرحمن» قدیمیتر است و دستکم از سال ۴۲۰ میلادی در متون و کتیبهها دیده میشود. در همان واقعهٔ #نجران هم، منابع دولتی، یعنی کُشتارکنندگان، در گزارش خود میگویند که مسیحیان، در جنونِ خود، عیسی را فرزند «رحمن» میدانند و از سوی دیگر، مسیحیان هم در متون سریانی از شهادت و پاکبازی خود گفتهاند که چطور زن و مرد، با اعلام این که مسیح خداوند و فرزند «رحمانا» است به قتلگاه میرفتند.
2⃣ از نظر برخی پژوهشگران، جدای #ربّ که نام ابتدایی و رایج خداوند بوده و در قالب ربّ العالمین و ربّ السموات و الارض، ربّ العرش، ربّ البیت... دیده میشود، #الله بیشتر مرتبط به سنّت ناحیهٔ #حجاز است و برکشیدن نهایی او در قرآن به یک معنی حرکتی اصلاحگرایانه است بدون بریدن از تمامی سنّت نیاکان، خصوصاً که این تا حدّی پیشتر رخ داده بود.
3⃣ امّا الرّحمن سابقهٔ جدایی دارد و انفصال است از یک سنّت و برگرفتن نامی که پیشتر در میان #ادیان_توحیدی هویّتی روشن دارد. رنگی از این تفاوتها را در زمینهٔ برخی حکایات یا عبارات قرآنی هم میتوان دید که باز جدا خواهیم آورد. ایندو در نهایت یکی دانسته میشوند: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ، أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی» و در قالب «بسم الله الرحمن الرحیم» کنار هم ذکر میشوند.
4⃣ دو عکس فوق و توضیحاتش برگرفته از مقالات #کریستین_روبن است که غریب دانشمندیست و متون و نوشتههای کهن گعزی و سبایی و عربی جنوبی و سریانی را چنان میخواند که به قول سعدی، در بغداد، تازی!
5⃣ صورت «بسم الرحمن الرحیم» هم در متون کهن سبایی دیده میشود: «بسم رحمانان...» و بعد صفات رحمن از جمله «رحمانان مَلک» و خصوصاً «رحمانان مترحمّا» که نزدیکی آن با «الرحمن الرحیم» آشکار است.
6⃣ آن کتیبه یا به واقع گرافیتی دیگر یافته شده در #دومة_الجندل هم جالب است. تاریخ ندارد ولی باستانشناسان آن را متعلّق به عهد آغاز اسلام میدانند. نوشته با «بسم الرّحمن الرّحیم» آغاز میشود، یادگار زمانی که شاید الله و الرحمن به تمامی، و برای همگان، با هم پیوند نخورده بودند. میتوان دید که «الله» بعدها، با دست و ابزار دیگری افزوده شده است: وَ إِلهُکمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ...
✍ کاریز - یادداشتهایی در فرهنگ و ادب - مجید سلیمانی
🎓 مطالعات تخصصی یهودی:
🇮🇷👉 @JewishStudies
🕎 از حوّا و دنده و پهلوی آدم...
1⃣ برخی از این صور پزشکی کهن، یادآور طرّاحیهای پسامدرن است! به مثال نقش فوق از دستنویس ذخیرهٔ خوارزمشاهی، ۶۷۷ هجری! حدود هشتصد سال پیش...
2⃣ در خصوص #دندهها یا #اضلاع آدمی نوشته که دوازده است و افزوده: «بحثی نیست که در زن و مرد مساویاند» و این باطل است که برخی گفتهاند زن یک دنده کمتر دارد! جالب آنکه در عالَم مسیحی-یهودی امّا زمانی باور بر آن بود که مرد یک دنده کمتر دارد چرا که مطابق قول #عهد_عتیق، زن از دندهٔ مرد آفریده شد و باور به یکسانیِ دندهها نوعی #کفرگویی بوده است. بعد توجیه شد که این خاصِ #آدم بوده و نه فرزندان ذکور آدم.
3⃣ آفرینش #حوّا از دندهٔ آدم، در همان باب دومِ کتاب پیدایش (ب ۲، آ ۲۱) آمده است. آن کلمه که برای دنده آمده صلَع «צֵלָע»، معادل «ضلع» عربی و صورت جمع آن صلعوت צְלָעוֹת اضلاع است که در تصویر ذخیره هم میبینیم. در قرآن ذکر پهلو و دنده نیست و تنها به این بسنده شده که زوج آدم از او آفریده شد: خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ (یعنی آدم) ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا...
4⃣ امّا خلقت حوّا از دنده؟ غریب نیست؟! به واقع این آفرینش از #دنده در #تورات گویا حاصل «دیگرخوانی» و برداشت خاصی از متنها و روایات خیلی کهنتر سومری بوده، از کلمهای که معنای #زندگی داشته است. ما در آینده چند مثال از این نوع «تبدیل» کلمات، گاه عامدانه و گاه برگرفته از تأویلها و خوانشها و چرخشها، که در متون بعدی تفاسیر و تفاصیل بلندی گرفته خواهیم آورد...
5⃣ در دو لوح و سنگنوشتهٔ کهن سومری، حکایتی در باب #انکی، بزرگایزدِ آب و خلقت و حکمت، و همسرش #نینهورساگ، ایزدبانویِ «زایش»، آمده است. اِنکی در باغی است، و بعدِ برخی آمیزشها، از هشت گل و گیاه ممنوع میخورد. این رفتار او موجب قهر و دلگیری نینهورساگ میشود که او را نفرین میکند و قسم میخورد دیگر با او همسری نکند و زندگی (و فرزند) ندهد. انکی دچار دردهای شدیدی میشود و با وساطت برادر انکی، نینهورساگ بر سر رحم و لطف میآید. آنگاه سر انکی را در میان دامان خود میگیرد و اینجاست که نینهورساگ از هشت عضو انکی درد را میگیرد (یا بیرون میکند)، و به جای آن یک یک الههای میزاید.
6⃣ نکته اینجاست که نام این خدایان، جدای معنی مستقل خود، هجا یا پارهای از نام آن عضو بدن را هم دارند، و شما ببینید سابقهٔ چند هزارسالهٔ کارکرد جناس و صنعت زبانی و لفظی را. به واقع نینهورساگ، هشت بار، از انکی میپرسد:
🔸کجایت درد میکند؟ سرم. آبو زاده میشود. (او: هجایی از اوگو دیلی به معنی سر)
🔹کجایت درد میکند؟ مویم. نینسیکیلا زاده میشود (سیکی به معنی مو)
🔸کجایت...؟ بینیام. نینگیریودو زاده میشود. (گیری: بینی)
🔹کجایت...؟ دهانم. نینکاسی زاده میشود. (کا: دهان)
🔸کجایت...؟ گلویم. «نازی» زاده میشود (زی: گلو)
🔹کجایت...؟ دستم. «آزیمو» زاده میشود (آ: دست)
🔸کجایت...؟ دندهام. «نینتی» زاده میشود. (تی: دنده)
🔹کجایت...؟ پهلوهایم. انزاگ (زاگ: پهلوها)
7⃣ و سخن بر سر آن ایزدبانوی هفتم، #نینتی است که در اصل به معنیِ «حیاتبخش» یا «حوّا» است، در عین حال که #تی، چنانکه آمد، بهمعنی #دنده هم هست. قرابت اجزای «باغ» و «گیاه ممنوعه» و «دنده» و «حوّا» با حکایت مشهور آفرینش آدم و زوج او پنهان نیست، منتهی در طیّ قرون، پیش از رسیدن به کتاب مقدّس، تحوّلات بسیار داشته و در این میان، آن جناس و بازی لفظیِ «تی» و زندگی هم در گذر به زبان عبری گم شده و آنچه مانده همان برآمدن و زادهشدنِ الهه یا حوّای حیاتبخش از «تی»، دنده یا پهلوی چپ است... دوش ای جان بر چه «پهلو» خُفتهای؟
✍ کاریز - یادداشتهایی در فرهنگ و ادب - مجید سلیمانی
🎓 مطالعات تخصصی یهودی:
🇮🇷👉 @JewishStudies