eitaa logo
کشکول
2.1هزار دنبال‌کننده
94 عکس
84 ویدیو
41 فایل
بیان نکات انگیزشی، احوالات علما، تصاویر بزرگان، احادیث اهل بیت، کلمات قرآنی و... گروه شرائع(پرسش وپاسخ علمی): https://eitaa.com/joinchat/1993736381C529fe81854 ادمین کانال: @Qweazs 🔴کپی کردن مطالب، فقط با ذکر منبع مجاز‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری [16]: با وجود آن همه وجوه شرعی که شیعیان برای شیخ می‌فرستادند، وی مانند یک فقیر، زندگی را می‌گذراند. حتی اموالی را که به عنوان هدیه به وی می‌دادند، میان طلاب و نیازمندان تقسیم می‌کرد. [۱] بازرگانان بغداد مبلغ قابل توجهی از حلال ترین سرمایه خود را برای شیخ فرستادند و پیغام دادند که این مبلغ از وجوه شرعی نیست تا شما اشکال کنید و آن را مصرف نکنید، بلکه از سرمایه خود ماست که می‌خواهیم به شما ببخشیم تا در کهولت سنی که دارید، در رفاه باشید. شیخ آن وجه را نپذیرفت و فرمود: «حیف نیست حال که عمری را به فقر گذرانده ام، در این آخر عمر خود را غنی کنم و نامم از فهرست فقیران محو شود و در آخرت، از مقام آن‌ها بازمانم».[۲] شیخ منصور انصاری برادر شیخ انصاری در زمان مرجعیت عامه شیخ، به قصد زیارت راهی مشهد مقدس گشت. هنگام حرکت، شیخ انصاری به او فرمود: در این سفر، خواه ناخواه، میان تو و شاه و امیران دولت ایران، ملاقاتی روی خواهد داد. عزت نفست را از دست مده و از آن‌ها پولی قبول مکن و بدین وسیله، خود را بنده آنان نساز! وگرنه اگر چیزی از ایشان پذیرفتی، دیگر پیش من نیا و در بازگشت از مشهد، در دزفول بمان».[۳] در دوران رهبری شیخ انصاری که وجوه شرعی بسیاری به وی می‌رسید، خانواده اش از نظر معیشتی در وضع سختی به سر می‌بردند و هزینه ناچیزی که شیخ برای خانه کنار می‌گذاشت، برای گذران زندگی کافی نبود. از این رو، همسرش نزد یکی از عالمان که پیش شیخ احترام و منزلتی داشت، از کمی مقرّری خانه شکایت کرد و از او خواست تا در این باره با شیخ گفت وگو کند تا اندکی بر آن افزوده شود. آن عالم خدمت شیخ رفت و خواسته خانواده را بیان کرد. شیخ به سخنان وی به طور کامل گوش داد، ولی هیچ نگفت. وقتی به خانه آمد، به همسرش فرمود: «لباس‌های مرا شست و شو ده و آب‌های چرکین آن‌ها را نگه دار و دور مریز. » همسر شیخ به فرموده شیخ عمل کرد. شیخ فرمود: «آب‌های چرکین را بیاور! » وقتی که آب‌ها را آورد، به همسرش گفت: «بنوش! » او گفت: «بنوشم. یعنی چه؟ انسان از این چیزها متنفّر است و عاقل چنین نمی کند. » شیخ فرمود: «این مال‌هایی که پیش من است، در نظرم مانند همین آب چرکین است. همان گونه که تو نمی توانی و نمی خواهی از این آب بنوشی، من هم حق ندارم و برایم جایز نیست تا به شما بیش از آن چه اکنون می‌دهم، بپردازم؛ زیرا این سرمایه ها، حقوق فقیران است و شما با دیگر نیازمندان در نظرم یکسانید».[۴] آیت اللّه العظمی موسی زنجانی می‌فرماید: «با وجود این که بسیاری از خواص، شیخ را بر صاحب جواهر مقدم می‌دانسته اند، ولی هر چه سراغ شیخ می‌روند که رساله بنویسد، او می‌گوید صاحب جواهر هست و به خود اجازه نمی دهد که در مقابل صاحب جواهر، موجودیتی برای خود قایل شود و رساله بدهد. این مطلب هم بر عقل و هم بر تقوای فوق العاده ایشان دلالت دارد».[۵]عالم بزرگوار آقامیرزامحمدتقی اردوبادی از مظفرالدین شاه قاجار و او نیز از یکی از عالمان نقل می‌کند: «وقتی در نجف اشرف، محضر شیخ انصاری حاضر می‌شدم، شبی در عالم واقعه، شیطان را دیدم که چند ریسمان در دست داشت. پرسیدم: این‌ها را برای چه به دست گرفته ای؟ گفت: این‌ها را به مردم می‌بندم و به سمت خود می‌کشم. در روز گذشته یکی از این‌ها را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و از اتاقش تا بیرون کوچه کشیدم، ولی در میان کوچه از قید رها شد و برگشت. وقتی بیدار شدم، خواب خود را نزد شیخ عرض کردم. شیخ فرمود: شیطان راست گفته است. شیطان دیروز می‌خواست به لطایف الحیل مرا گول زند؛ زیرا چیزی در خانه لازم شده بود و من پولی نداشتم. با خود گفتم یک قِران از سهم امام را که نزد من بی مصرف مانده است، به عنوان قرض برمی دارم و سپس ادا می‌کنم. وقتی آن پول را برداشتم و به کوچه آمدم، پشیمان شدم و آن را به جای اوّلش برگرداندم».[۶]هنگامی که نزدیک بیست هزار تومان نزد شیخ آورده بودند و او به تقسیم آن مشغول بود، شخصی آمد و چهار تومان طلب خود را از شیخ می‌خواست و می‌گفت: «برای شما مقداری گندم آورده بودم و مبلغ آن هنوز نرسیده و طول کشیده است. » شیخ فرمود: «چند روز دیگر مهلت بدهید. » آن مرد پذیرفت و رفت. پرسیدند: «یا شیخ! این مقدار سرمایه در دست شماست، چرا طلب مردِ کاسب را ندادید و از او مهلت خواستید؟ » فرمود: «این‌ها مال فقیران است و ربطی به من ندارد و از مال خود چیزی ندارم. می‌خواهم این فرش را بفروشم و ادای دین کنم».[۷] [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۰؛ فقهای نامدار، ص ۳۲۷. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۱؛ سیمای فرزانگان، ص ۳۹۸. [۳]: سیمای فرزانگان، ص ۳۹۹. [۴]: سیمای فرزانگان، ص ۴۲۹. [۵]: ابعاد شخصیت شیخ انصاری، صص ۱۵ ۱۶.[۶]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۴. [۷]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۴. @Charayea
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج14 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
Voice 001.m4a
36.89M
❇️❇️ 💠تدریس کتاب وسائل الشیعه، جلد اول، باب دوم ( ثبوت الکفر و الارتداد بجحود بعض الضروریات و غیرها مما تقوم الحجه فیه بنقل الثقات) ✳️ جلسه ششم https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[17]: روزی مادر شیخ با اعتراض به شیخ گفت: «با این همه وجوهی که شیعیان نزد شما می‌آورند، چرا برادرت منصور را کم تر رعایت می‌کنی و به او مخارج کافی نمی دهی؟ » شیخ در این هنگام، بی درنگ کلید اتاقی که وجوه شرعی را در آن گذاشته بود، به او داد و گفت: «هر قدر صلاح می‌دانی به فرزندت بده، ولی در قیامت هم خودت جواب گو باش». آن زن صالحه چون خود را در مقابل کاری بزرگ دید، از این کار خودداری ورزید و گفت: «هیچ گاه برای رفاه چند روزه فرزندم، خود را در قیامت گرفتار نخواهم کرد».[۱] شیخ در اخلاص به اهل بیت عصمت و احترام به خاندان پیامبر از به جدّش جابر پیروی می‌کرد و کمال احترام را در حق ایشان به جای می‌آورد. برای نمونه، به چند مورد اشاره می‌شود: ۱ شیخ چند روزی دیرتر از وقت همیشگی برای تدریس حاضر شد. وقتی سبب را پرسیدند، فرمود: «یکی از سادات به تحصیل علوم دینی مایل گشته، ولی کسی حاضر نشده است که برای او مقدمات بگوید. به همین دلیل، من خودم درس او را به عهده گرفته ام».[۲] ۲ آقا شیخ منصور سبط الشیخ انصاری از پدرش نقل می‌کند: «یکی از عالمان بزرگ در خواب دید به مجلسی وارد شده است که پیغمبر در آن جا تشریف دارد و ائمه هدی علیهم السلام یکی پس از دیگری در سمت راست آن حضرت و عالمان شیعه به ترتیب زمانی در طرف چپ حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلمنشسته اند. در این هنگام، شیخ وارد شد و خواست زیر دست صاحب جواهر (استادش) بنشیند، ولی پیغمبر به او امر فرمود که نزد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد. شیخ از جهت احترام، در نشستن در آن محلّ شریف تأمل داشت تا آن که حضرت برای بار دوم دستور داد و شیخ پذیرفت و در خدمت امام زمان علیه السلام نشست. وقتی حاضران علت را پرسیدند، پیامبر فرمود: او در زندگی، کمال احترام را نسبت به فرزندان و ذرّیه من به جا می‌آورد، به گونه ای که هیچ کدام از شما (عالمان) از این جهت به پایه او نرسیده اید. از این رو، این مقام و منزلت از میان شما به او اختصاص داده شد».[۳] ۳ سیدعلی دزفولی از یکی از خویشاوندانش نقل کرده است: «در نجف اشرف به سبب فقری که داشتم، خدمت شیخ رسیدم و او را از حالم آگاه ساختم. شیخ فرمود: در حال حاضر از وجوه شرعی چیزی نزد من نیست، ولی نزد فلانی برو و بگو دو سال نمازِ استیجاری به تو بدهد. پول آن‌ها را برای خود بردار؛ نمازها را من می‌خوانم». [۴] ---------- [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۷۹؛ فقهای نامدار، ص ۳۳۰؛ سیمای فرزانگان، ص ۴۲۷. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۲؛ سیمای فرزانگان، ص ۲۹۱. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۵. [۴]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۶؛ سیمای فرزانگان، ص ۳۶۱؛ فقهای نامدار، ص ۳۲۹ داستان را به شکل دیگری نقل کرده است. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
شیخ طوسی در میان 6428نفری که نامشان را در کتاب رجال ذکر کرده، فقط به وثاقت171نفر وضعف 20نفر ومجهول بودن 42نفر تصریح میکند ونسبت به بقیه سکوت نموده است. نجاشی فقط به وثاقت حدود 500نفر وضعف 44نفر از مجموع 1269نفری که در رجالش از آن نام برده است، اشاره کرده است. پژوهشی در علم رجال، ص73 https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
استاد محمد رضا جمعه زاده.mp3
830.4K
🎙استاد جمعه زاده 💠اینکه گویند: از زمان شیخ طوسی تا مرحوم ابن ادریس همه مقلّد هستند، این جمله صددرصد اشتباه است. ⭕بلکه از شیخ الی زماننا هذا همه جماعت مقلدند. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
کافی: مجموع روایاتی که در کتاب کافی بدون احتساب روایات روضهٔ کافی امده است، 19001حدیث است که مشتمل بر16090حدیث مسند و536حدیث مرفوع و1917حدیث مرسل پ458حدیث موقوف میباشد. • من لا یحضره الفقیه: مجموع روایاتش 6288حدیث است که مشتمل بر 3971حدیث مسند و1792حدیث مرفوع و59حدیث مرسل و466حدیث موقوف میباشد. • تهذیب الاحکام: مجموع روایاتش16226حدیث است ومشتمل بر14847حدیث مسند و204حدیث مرفوع و922حدیث مرسل و252حدیث موقوف میباشد. • استبصار: مجموع روایاتش 6530حدیث میباشد ومشتمل بر6092حدیث مسند و40حدیث مرفوع و305حدیث مرسل و93حدیث موقوف است. -••-••-••-••-••-••-••-••-••-••-••-••-••-••- 🌑این اعداد طبق آماری است که در نرم افزار درایة النور منتشر شده است. ‼️کپی باذکر منبع مجاز☑️ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج15 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری [18]: 🔸روزی در طراده (نوعی زورق) بودیم که جناب استاد و برادرش (شیخ منصور)، جمعی از شاگردان استاد و ملامحمد خلیفه (شخصی ساده و پرخور و تنبل) نیز حضور داشتند. اول ظهر، آقاشیخ منصور به شیخ عرض کرد: وقت ناهار رسیده است. شیخ فرمود: زود است. دیگری گفت: آقا وقت است. باز ایشان فرمود: زود است. بنده نیز گفتم: آقا وقت است. باز فرمود: زود است. در این هنگام، ملامحمد خلیفه عرض کرد: آقا وقت خوردن است. آن جناب فرمود: حالا اجماع محقَّق شد. ملامحمد در علم خوردن نظیر سیدمرتضی است در عالمان فقه که هرگاه با فرقه ای هم رأی شد، اجماع با آن فرقه محقق می‌شود».[۱] 🔸گویند: «شخصی در طراده (قایق) پیش شیخ نشسته بود. وقتی موقعیت را برای صحبت کردن با شیخ مناسب یافت، گفت: جمعی از من خواسته اند تا شرحی فارسی بر نهج البلاغه بنگارم، ولی به آنان گفته‌ام بسیاریِ کارها، مرا از چنین کاری بازمی دارد و چند عذر دیگر هم آورد. شیخ فرمود: می‌گفتی سواد فارسی ندارم، جان خود را آسوده می‌کردی»![۲] 🔸سیدمحمدعلی شرف الدین موسوی عاملی پس از پایان یافتن نوشتن کتاب یتیمةُ الدهر خدمت شیخ رسید تا بر آن تقریظی بنویسد. شیخ نوشت: فیا مضیع عُمرا فی کتاب فلا اُضیعُ عمری فی قرائته ای کسی که در نوشتن این کتاب عمرت را تباه کردی، من با خواندن آن عمرم را تباه نمی کنم.[۳] 🔸روزی شیخ انصاری، درسش را تعطیل می‌کند. شاگردان که از این تعطیلی نابه هنگام ناراحت شده بودند، نزد میرزای شیرازی می‌روند و از وی می‌خواهد با شیخ صحبت کند و او را برای ادامه دادن درس راضی سازد. وقتی میرزا علت تعطیلی درس را جویا می‌شود، شیخ می‌فرماید: «نوشته‌های من به دست یکی از عالمان رسیده است و او به مطالب من ایرادهایی گرفته و آن‌ها را برایم فرستاده است. وقتی آن نقدها را خواندم، دیدم ایرادها به بحث‌های من وارد نیست و ارتباطی با سخنان من ندارد. این ماجرا سبب شد که با خود فکر کنم نکند ایرادهایی نیز که ما به عالمان گذشته می‌گیریم، چنین باشد. از آن جا که آن‌ها زنده نیستند و نمی توانند از خود دفاع کنند، می‌ترسم ظلمی به آن‌ها کرده باشم. بنابراین، بیش از این، درس گفتن مسئولیت دارد». میرزا می‌گوید: «میان شما و آن آقا فرق است. او مطالب شما را به تنهایی بررسی کرده است، ولی شما مدت‌ها فکر می‌کنید. سپس اشکالاتی را که به نظرتان می‌رسد، در جمع مجتهدان مطرح می‌سازید. این مجتهدان، مدافع عالمان گذشته اند و در فکر برطرف کردن اشکال‌ها و پاسخ به آن‌ها هستند. اگر سرانجام مطلبی تصویب شود، تنها نظر شما نیست، بلکه به تصویب تمام این مجتهدها رسیده است». پس از این استدلال بود که شیخ در درسشان حاضر شد. • [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۷. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۸. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۸. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
استاد •مبلغی.mp3
695K
❇️❇️ 💠سه شخصیت معاصرِ قابل استفاده برای : ۱_مرحوم امام ۲_شهید صدر ۳_آقای خویی 💠شخصیت های قابل استفاده برای : ۱_محققین ثلاث[نایینی، عراقی، اصفحانی] ۲_شهید صدر ۳_مرحوم امام ۴_آقای خویی ⭕آقای بروجردی را در حوزه باید شناخت. 🎙استاد مبلغی ‼️کپی با ذکر منبع مجاز☑️ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[19]: هرگاه یکی از کوچک ترین شاگردان شیخ در مجلس درس، صحبتی می‌کرد، شیخ به طور کامل به حرف‌های او گوش می‌داد. روزی شیخ در منبرِ تدریس فرمود: «من در ایام تحصیل در خدمت شریف العلما و حاج ملااحمد نراقی و کاشف الغطا به گونه ای به ذهن و حافظه خود مغرور بودم که هرگاه مطلبی را به طور دقیق بررسی می‌کردم و چیزی را درک می‌کردم، اگر خلاف آن را از استادان خود می‌شنیدم، توجهی به آن نداشتم و حتی به بحث‌های ایشان گوش نمی دادم، ولی اکنون اگر کم ترین شاگردم سخنی گوید، گوش می‌دهم تا مطلبش را تمام کند؛ زیرا به واسطه اشکال یکی از شاگردان مبتدی، به باطل بودن برخی از دیدگاه هایم پی برده ام».[۱] با توجه به بزرگی ایشان در دانش و تقوا، بارها پیش می‌آمد که وقتی مسأله ای را از وی می‌پرسیدند، اگر نمی دانست، چند بار «نمی دانم» را تکرار می‌کرد تا شاگردانش نیز از وی یاد بگیرند که اگر چیزی را نمی دانند، از گفتن «نمی دانم» اکراه نداشته باشند. شیخ عادت داشت که در بازگشت از جلسه تدریس، نخست نزد مادرش می رفت و برای به دست آوردن دل او، با وی سخن می‌گفت. هم چنین از حکایت‌های مردم پیشین و زندگی آنان می‌پرسید و مزاح می‌کرد تا مادر را بخنداند. سپس به اتاق عبادت و مطالعه می‌رفت.[۲] مادر شیخ از زنان عابد بود، به گونه ای که نافله‌های شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد. شیخ سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را انجام می‌داد حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم می‌کرد. سپس خود به نماز می‌ایستاد.[۳] وقتی مادر شیخ از دنیا رفت، وی به دلیل علاقه ای که به مادر داشت، بسیار ناراحت و اندوهگین شد و گریه کرد تا جایی که بعضی از دوستانش، اعتراض کردند. شیخ فرمود: «گریه و تأسف من به خاطر از دست دادن مادر نیست، بلکه به این دلیل است که خداوند بسیاری از بلاها را به سبب ایشان، از ما دور می‌کرد و برکت‌های زیادی را بر ما ارزانی می‌داشت».[۴] یکی از درباریان که فرد سرشناسی بود، خدمت شیخ انصاری رسید. وقتی زندگی زاهدانه شیخ را دید، با تجلیل بسیار از شیخ، از حاج ملاعلی کنی انتقاد کرد و گفت: «او ثروتمند است و با شما خیلی فرق دارد. » شیخ انصاری خیلی ناراحت شد و فرمود: «باید از این حرفت استغفار کنی. میان من و او خیلی فاصله است. من سر و کارم با طلبه هاست و اگر بخواهم در رفاه زندگی کنم، طلبه‌ها به درس خواندن رغبتی نشان نمی دهند. باید سطح زندگی من با وضع آن‌ها هماهنگ باشد، ولی حاج ملاعلی کنی سر و کارش با شما سلاطین و اشراف است. او باید آن گونه باشد و من هم باید این گونه زندگی کنم».[۵] • [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری؛ ص ۱۰۱. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری؛ ص ۸۰؛ سیمای فرزانگان، ص ۴۲۸. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۰. [۴]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۸۰. [۵]: ابعاد شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۶. • https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
Voice 001.m4a
34.43M
❇️❇️ 💠تدریس کتاب وسائل الشیعه، جلد اول، باب دوم ( ثبوت الکفر و الارتداد بجحود بعض الضروریات و غیرها مما تقوم الحجه فیه بنقل الثقات) ✳️ جلسه هفتم https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[20]: شیخ انصاری در شب‌های جمعه، مجلس روضه ای داشت که به حاضران، نان و آب گوشت ساده می‌داد. یکی از شاهزادگان قاجار که به عتبات رفته و در همسایگی بارگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام به توبه و عبادت پرداخته بود، شبی به مجلس شیخ رفت. مانند همیشه پس از روضه، سفره شام را گستردند و ظرف‌های آب گوشت را جلوی مردم گذاشتند. شاهزاده نازپرورده که به چنین غذایی عادت نداشت، با کراهت اندکی از آن را خورد، ولی پس از پایان جلسه، هنگام خداحافظی به شیخ گفت: «اگر شما این روضه را برپا نکنید و این شام را ندهید، امام حسین علیه السلام از شما گله نخواهدکرد. » شیخ در پاسخ فرمود: «من نیز از نیامدن امثال شما به این مجلس روضه، گله ای نخواهم داشت».[۱] طلبه ای پس از نماز جماعت نزد شیخ انصاری رفت تا مسأله ای را از او بپرسد. وقتی شیخ را بر سجاده مشغول خواندن ذکر دید، مدتی صبر کرد، ولی ذکرهای شیخ تمام نشد. وقتی به آن چه شیخ می‌خواند گوش داد، متوجه شد که شعرهای الفیه ابن مالک که کتابی در علم نحو است را می‌خواند. طلبه با شگفتی پرسید: «آیا با این مقام علمی، درس‌های ابتدایی را تکرار می‌کنی؟! » فرمود: «بله، تکرار می‌کنم تا فراموشم نشود». شیخ در پارسایی و تقوا به گونه ای پیراسته بود که کم تر فتوا می‌داد و تا می‌توانست از زیر بار آن شانه خالی می‌کرد.[۲] روزی گروهی از شاگردان با اعتراض به شیخ انصاری گفتند: «هیچ کس در فتوا دادن مانند شما نبوده است؛ زیرا شما کم تر فتوا می‌دهید. » فرمود: «اگر مرحوم کاشف الغطا را دیده بودید، مرا در فتوا دادن بی باک و با جرأت می‌شمردید. حتی خود قسم یاد کرد که زخم خنجر بر من، از استفتا کردن از من درباره حکمی که ضروری مذهب نباشد، گواراتر است، هر چند آن حکم استحبابی یا کراهتی باشد».[۳] شیخ در اخلاق، یگانه و در علم و زهد و تقوا، بی مانند بود. شخصی در خدمت شیخ به قصد بدگویی گفت فلان طلبه چایی می‌خورد تا شاید شیخ از حقوق وی بکاهد (در آن زمان خوردن چای از امور تشریفاتی بود). شیخ فرمود: «خدا تو را رحمت کند، خوب شد که مرا با خبر ساختی! » سپس به خادمش فرمود: «به مقدار خرجی چایی، بر ماهیانه وی بیافزا تا با خیال راحت به تحصیل بپردازد».[۴] فرزند حاج سیدعلی شوشتری می‌گوید: «در سال ۱۲۶۰ ه. ق که مرض وبا در نجف اشرف شایع بود، مرحوم پدرم شب هنگام به این مرض دچار شد. چون حالت وی را پریشان دیدم از ترس آن که مبادا از دنیا برود و شیخ به دلیل خبر ندادن به او، ما را سرزنش کند، چراغی روشن کردم که به منزل شیخ بروم و از مرض (پدرم) آگاهش سازم. پدرم گفت: چه خیال دارید؟ گفتم: می‌خواهم بروم و شیخ را خبر کنم. فرمود: لازم نیست، الآن تشریف می‌آورد. چیزی نگذشت که در خانه را کوبیدند. پدرم فرمود: شیخ است؛ در را باز کنید. وقتی در را گشودم، شیخ و خادمش ملارحمت اللّه را دیدم. شیخ فرمود: حاج سیدعلی چگونه است؟ گفتم: حال که مبتلا شده است، خدا رحم کند. فرمود: اِن شاءَاللّه باکی نیست و داخل خانه شد. چون سید را نگران و پریشان دید، فرمود: نگران نباش. ان شاءاللّه خوب می‌شوی. سید عرض کرد: از کجا می‌گویی؟ فرمود: من از خدا خواسته‌ام که تو پس از من زنده باشی و بر جنازه‌ام نماز بگزاری. گفت: چرا این را خواستی؟ فرمود: «حال که شد و به اجابت نیز رسید». سپس نشست و با هم قدری سؤال و جواب و مزاح کردند و رفت. فردای آن روز شیخ پس از پایان درس بر بالای منبر فرمود: می‌گویند حاج سیدعلی مریض است؛ هر کس که می‌خواهد به عیادت او برود با من بیاید. سپس از منبر پایین آمد و با جمعی از طلاب تشریف بردند. وقتی شیخ وارد خانه شد، مانند کسی که خبر نداشته باشد، از سید احوال پرسی کرد. خواستم عرض کنم که شما دیشب این جا بودید و از حال سید آگاهید، ولی سید انگشت به دندان گزید و به من اشاره کرد. من هم سکوت کردم. پس از چندی حالِ سید خوب شد و زنده بود تا این که شیخ از دنیا رفت و بنا بر وصیتش، بر پیکر شیخ انصاری نماز گزارد».[۵] • [۱]: استادالفقها، ص ۱۷۱. [۲]: معارف الرجال، ص ۴۰۰؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۳۸. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۴. [۴]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۴. [۵]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۹، به نقل از: فرزند حاج سیدعلی شوشتری؛ دارالسلام، ص ۵۵۰. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ ؟ در کتاب المتاجرِ لمعه ومکاسبِ شیخ، بهتر است کتاب را متاجر نامگذاری کنیم یا مکاسب؟ مسائل مربوط به معاملات را بعضي تحت عنوان »مكاسب« و بعضي تحت عنوان » متاجر« مطرح كرده اند ، اما اينكه كدام يك از اين دو مناسب تر مي باشد؟ مرحوم تبريزي مي فرمايند: نام گذاري اين كتاب به »مكاسب« بهتر از نام گذاري آن به »متاجر« است چون متاجر از تجارت است (تجارت؛ يا مصدر دوم براي فعل »َتجَرَ« و يا اسم مصدر ميباشد) و معناي تجارت؛ بيع و شراء به جهت سودآوري است و در عرف به كسي تاجر مي گويند كه حرفه او خريد و فروش و تحصيل سود باشد اما به كسي كه هدف او از خريد و فروش سودآوري نباشد در عرف تاجر گفته نميشود . پس هر خريد و فروشي تجارت نيست تا چه رسد به غير خريد و فروش؛ مانند كسب مال بوسيله انجام بعضي از كارها همانند اجير كردن كارگر براي تعمير خانه كه اصلا خريد و فروش نيست تا عنوان تجارت بر آن صدق كند، به خلاف مكاسب كه اعم است از اين كه بيع باشد يا نباشد، و آن بيع هم به غرض سودآوري باشد يا به غرض سودآوري نباشد . نتيجه آنكه به جهت گستردگي كلمه »مكاسب« نامگذاري كتاب به مكاسب بهتر از متاجر ميباشد.۱ • ۱_ارشاد الطالب، ج۱ص۵ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج16 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[21]: شیخ محمدحسین کاظمی می‌گوید: «در نخستین روزهای ریاست عامه شیخ، پس از نماز عشا داخل حرم مطهر می‌شدم و پشت به در حرم و رو به ضریح مطهر، به دیوار تکیه می‌کردم و زیارت می‌خواندم. شبی شیخ مرا در حرم دید. آهسته کیسه پولی در دستم نهاد و فرمود: نصف مبلغ برای خودت باشد و بقیه را میان شاگردانت تقسیم کن. وقتی به خانه بازگشتم و پول را شمردم، دیدم همه آن با قرضی که بر ذمّه‌ام بود، برابر است. با خود گفتم تمام آن را به طلبکار خود می‌دهم و کم کم نصف آن را به شاگردان می‌رسانم. این فکر را به کسی اظهار نکردم. شب دیگر که به حرم مطهر مشرف شدم، شیخ از نزدیک من گذشت و آهسته در گوشم فرمود: شما سهم شاگردان را از این پول بدهید، من باز به خود شما پول می‌دهم. از این پیشامد دانستم که شیخ از ضمیر من آگاه شده است. از خیال خود برگشتم و مقام شیخ را بهتر شناختم».[۱] شیخ عبدالرحیم دزفولی نقل می‌کند: «من دو حاجت مهم داشتم و برآورده شدن آن‌ها را از خدا التماس می‌کردم و همواره حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و اباعبداللّه و ابوالفضل علیهم السلام را شفیع قرار می‌دادم. روزی در حرم مطهر ابوالفضل علیه السلام جمعیت بسیاری را دیدم. وقتی پرس وجو کردم، گفتند: مدتی است پسر یکی از اعراب صحرانشین فلج شده و او را به قصد شفا به این حرم شریف آورده بودند که اکنون به لطف و کَرَم آن بزرگوار، شفا یافته است. من از این واقعه، دگرگون شدم و با ناراحتی نزدیک ضریح مطهر رفتم و عرضه داشتم: یا ابالفضل! من دو حاجت داشتم که بارها از شما بزرگواران خواسته ام، ولی شما اعتنا نکردید. حال این بچه (بادیه نشین)، همین که دخیل بست، حاجت روا شد؛ اکنون فهمیدم که پس از چهل سال زیارت و بودن در جوار شما و پرداختن به علم آموزی، به اندازه یک بچه بادیه نشین هم در نظر شما ارزش ندارم. دیگر در این جا نمی مانم و به ایران برمی گردم. این را گفتم و از حرم بیرون آمدم. در حرم مطهر حضرت ابی عبداللّه علیه السلام نیز مانند کسی که قهر باشد، سلامی کردم و به منزل بازگشتم و راهی نجف اشرف گشتم با این هدف که خانواده و وسایل زندگی‌ام را به شهر خویش بازگردانم. چون به نجف رسیدم، از راه صحن مطهر به سوی خانه روانه شدم. در صحن، خادمِ شیخ ملا رحمت اللّه را دیدم که گفت شیخ تو را می‌خواهد. گفتم: شیخ از کجا می‌دانست که در این لحظه وارد می‌شوم؟ گفت: نمی دانم. وقتی خواسته شیخ را شنیدم، با خود گفتم شاید به ملاحظه مسیر برگشت مجاوران نجف از کربلا باشد که شیخ به خادمش فرموده است مرا در صحن ببیند. با ملا رحمت اللّه به خانه شیخ رفتیم. چون وارد بیرونی شدیم، کسی نبود. خادم در اندرونی را کوبید. شیخ گفت: کیستی؟ عرض کرد: شیخ عبدالرحیم را آورده ام. شیخ تشریف آورد و به خادمشان فرمود که برود. سپس فرمود: شما فلان و فلان حاجت را داری؟ عرض کردم: آری! فرمود: یکی را من برمی آورم، ولی دیگری را خودت استخاره کن؛ اگر خوب آمد، زمینه آن را هم فراهم می‌کنم تا خودت آن را به جا آوری. رفتم و استخاره کردم؛ خوب آمد و نتیجه را خدمت شیخ عرض کردم و او رسیدگی کرد».[۲] مردی خدمت شیخ آمد و از وی چیزی خواست. شیخ فرمود: «نخست آن مقدار پولی را که در فلان جا پنهان و ذخیره کرده ای، مصرف کن؛ سپس هنگام نیازمندی و نداشتن نزد من بیا. » به این ترتیب، آن مرد از گفته خود پشیمان شد.[۳] • [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۲۰؛ دارالسلام، ص ۵۵۱. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۱۸؛ دارالسلام، ص ۵۴۹. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۲۶. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
🔴تعریفِ موجزِ صحیح، موثق، حسن وخبر: 1️⃣کل حدیث کان جمیع رواته ثقات یطلق علیه[الصحیح] او[الصحیحة]. 2️⃣وکل حدیث کان احد رواته او اکثر، موثقا مع کون الباقی ثقات، یطلق علیه [الموثق] او[الموثقه]. 3️⃣واما اذا کان احد رواته او اکثر، ممدوحا مع کون الباقی ثقات، فیطلق علیه[الحسن] او[الحسنه]. 4️⃣واذا کان احد رواته ضعیفا او مجهولا او مهملا، یطلق علیه[الخبر]. 📚قزوینی، سید محمد حسینی، المدخل الی علم الرجال والدرایه، موسسه ولی عصر، ص24،25 https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ ❇️❇️ 🤔کجا باید رجوع کنم؟ 🔸إذا أردنا أن نعلم بأن الراوي الفلاني مـن أصحاب أي مـن المعصومين ، فلابد من الرجوع إلى رجال الطوسي ، أو البرقي ؛ إذ هما متكفلان هذا الأمر . 🔹 وإذا أردنا أن نطلع على أن الراوي الفلاني صاحب تأليـف ، أو أصـل أم لا ؟ فعلينا أن نراجـع رجـال النجاشي ، أو فهرست الطوسي اللـذين يختصان بهذا الأمر . 🔸 وأما إذا أردنا الاطلاع على الروايات الواردة عـن المعصومين فی مدح الراوي المعين أو ذمه . فعلينا أن نراجع رجال الكشي . 🔹 وأما في معرفة مذاهب الرواة فنرجع إلى رجال النجاشي . 🔸وقد تكفل كل من رجال النجاشي ، وفهرست الطوسي ، ورجال الكشي وثاقة الراوى وضعفهم ، وقليلا ما أشار إليها الطوسي في رجاله . 🔹 ولتمييز المشتركات الذي هو العمدة في الباب ، فلنراجـع الكتاب القيّم « معجم رجال الحديث » للسيد الخوئي 🔸كما أن في تشخيص طبقات الرواة نراجع إلى « الموسوعة الرجالية » للسيد البروجردي المدخل الی علم الرجال والدرایه، ص25،26 ‼️کپی با ذکر منبع مجاز☑️ https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج17 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ [عتاب استاد] « سیدجواد عاملی ، فقـيـه معـروفـ صاحب كتاب مفتاح الكرامه ـ شب مشغول صـرف شـام بـود کـه صـدای در را شـنـیـد . وقتی کـه فـهـمـیـد پـيـشـخـدمـت استـادش سیـد مهدى بـحـر الـعـلوم ، دم در اسـت بـا عـجلـه بـه طرف او دوید . پیشخدمت گفت : حضرت استاد ، شما را الآن احضار کرده است ، شام جلوایشان حاضر است اما دست به سفره نخواهد برد تا شما بروید . جای معطلی نبود . سیدجواد بدون آنکه غذارا به آخر برساند ، باشتاب تمام به خانه سید بحرالعلوم رفت ، تا چشم استاد به سیدجواد افتاد ، باخشم و تغیر بی سابقه ای گفت : سید جواد ! از خدا نمی ترسی ، از خدا شرم نداری ؟! سیدجواد غرق حیرت شد که چه شده و چه حادثه ای رخ داده ، تـا كـنون سـابـقه نداشته این چنین مورد عتاب قرار بگیرد ، هر چه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد . ناچار پرسید : ممکن است حضرت استاد بفرمایند تقصیر این جانب چه بوده است ؟ - هفت شبانه روز است فلان شخص همسایه ات وعائله اش گندم و برنج گیرشان نیامده ، در این مدت ، از بقال سرکوچه خرمای زاهدی نسیه کرده و با آن به سر برده اند . امروز که رفته تا بـاز خـرما بگیرد ، قبل از آنکه اظهار کند ، بقال گفته نسیه شما زیاد داشته شده است . اوهم بعد از شنیدن این جمله خجالت کشیده تقاضای نسیه کند ، دست خالی به خانه برگشته است . وامشب خودش وعائله اش بی شام مانده اند . _ به خداقسم ، من از این جریان بی خبر بودم ، اگر می دانستم به احوالش رسیدگی می کردم . _ همه داد و فریادهای من برای این است که توچرا از احوال همسایه ات بی خبری ؟ چرا هفت شبانه روز ، آنها به این وضع بگذراننـد وتو نفهمی ؟ اگر با خبر بـودى واقدام نمی کردی که تو اصلاً مسلمان نبودی ، یهودی بودی . _می فرمائید چه کنم ؟ _پیشخدمت من ، این سینی بزرگ غذارا برمی دارد ، همراه هم تادم در منزل آن مرد بروید ، دم در پیشخدمت برگردد و تو در بزن واز او خواهش کن که امشب با هم شام صرف کنید . این پول را هم بگیر و زیر فرش یابـوریـای خانه اش بگذار ، و از این که درباره او که همسایه توست کوتاهی کرده ای ، معذرت بخواه . مجمعه را همانجا بگذار و برگرد . من اینجا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برایم بیاوری . پیشخدمت سینی بزرگ غذارا که انواع غذاهای مطبوع در آن بود برداشت ، و همراه سید جواد روانه شد . دم در پیشخدمت برگشت وسیدجواد پس از کسب اجازه وارد شد . صاحبخانه پس از استماع معذرت خواهی سید جواد وخواهش او دست به سفره برد . لقمه ای خورد وغذارا مطبوع یافت . حس کرد که این غذا دست پخت عرب نیست ، فوراً دست کشید و گفت : این غذا دست پخت عرب نیست ؛ بنابراین از خانه شما نیامده، تانگویی این غذا از کجاست من دست دراز نخواهم کرد . آن مرد خوب حدس زده بـود . غذا درخـانـه بـحـر العـلـوم تـرتیب داده شده بوده . آنها ایرانی الاصل واهل بروجرد بودند و غذا ، غذای عرب نبـود . سیدجواد هر چه اصرارکرد کـه تـوغذا بخور ، چه کارداری که این غذا درخانه کی ترتیب داده شده ، آن مرد قبول نکرد وگفت : تانگوئی دست دراز نخواهم کرد . سیدجواد چاره ای ندید ، ماجرارا از اول تا آخر نقل کرد . آن مرد بعد از شنیدن ماجرا ، غذارا تناول کرد ؛ اما ، سخت در شگفت مانده بود . میگفت : مـن راز خودم را به احدی نگفتم ، از نزدیکترین همسایگانم پنهان داشته ام ، نمی دانم سیّد از کجا مطلع شده است ! سر خدا که عارف سالك به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید ؟! ( حافظ ) این داستان با تفصیل بیشتر در کتاب کلمه طيبه حاجی نوری واز قول ملا زين العابدین سلماسی که یکی از خواص سید بحرالعلوم است نقل شده . مرحوم نوری می نویسد : آن همسایه فقير شيخ محمد نجم عاملی نام داشت و آن کیسه حاوی شصت عدد شوش از واحدهای پول آن زمان بوده است. 📚سیمای فرزانگان،رضا محتاری ص350_353 https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
Voice 002.m4a
28.23M
❇️❇️ 💠تدریس کتاب وسائل الشیعه، جلد اول، باب سوم ( اشتراط العقل فی تعلق التکلیف) ✳️ جلسه هشتم https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[22]: آقامیرسیّدمحمد بهبهانی از یکی از شاگردان شیخ نقل می‌کند: «در یکی از زیارت‌های مخصوصه که به کربلا مشرف شده بودم، پس از نیمه شبی برای رفتن به حمام از خانه بیرون آمدم. کوچه‌ها گِل بود و من چراغی با خود برداشتم. از دور شخصی را دیدم. وقتی قدری نزدیک رفتم، دیدم خود شیخ است. در فکر افتادم که شیخ در این وقت شب آن هم در این گِل ولای و با چشم ضعیف، به کجا می‌رود؟ برای این که مبادا کسی کمین او را داشته باشد، آهسته از پی اش روانه شدم. دیدم بر در خانه ای ویرانه ایستاد؛ زیارت جامعه را با توجه خاصی خواند و داخل آن خانه گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم، ولی صدای شیخ را می‌شنیدم که گویا با کسی سخن می‌گوید. به حمام رفتم و پس از آن به حرم مطهر مشرف گشتم و شیخ را در آن مکان شریف دیدم. وقتی در نجف اشرف به محضر شیخ رسیدم و قضیه آن شب را عرض کردم، شیخ نخست انکار می‌کرد، ولی با اصرار زیاد من فرمود: گاهی برای رسیدن به خدمت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف به من اجازه می‌دهند و من به در آن منزل که تو آن را پیدا نخواهی کرد می‌روم و زیارت جامعه می‌خوانم. اگر برای بار دوّم نیز اجازه رسید، به محضر مبارک آن حضرت شرف یاب می‌گردم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم. سپس شیخ فرمود: تا وقتی که زنده ام، این مطلب را پنهان دار و نزد کسی اظهار مکن».[۱] شیخ از سال ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ ه. ق به مدت پانزده سال، ریاست علمی شیعیان را در دست داشت. همه شیعیان جهان از وی تقلید می‌کردند و او مورد احترام پادشاهان و مردان بزرگ آن زمان بود. پس از درگذشت آیت اللّه شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی (صاحب جواهر)، چهارصد تن مجتهد مسلّم، اعلم بودن شیخ مرتضی انصاری رحمه الله را تصدیق کردند.[۲] شیخ انصاری در جنجال بابیّت و بهاییّت، سکوت کرد و با به دار کشیدن باب و کشتن پیروان او مخالف بود. وی می‌فرمود: «این کارهای دولت، باب و بها را در نظر مردم بزرگ می‌کند. » او سیاست دولت ایران را در این باره خطا می‌دانست و می‌گفت: «ادعاهای باب و بها واضح البطلان است و به توپ و تفنگ نیاز ندارد».[۳] یکی از نوآوری‌های شایسته شیخ، ارزش نهادن بایسته به عقل و خرد، در شناخت حکم و قانون اسلام است. اخباری‌ها که عقل را به عنوان یکی از دلیل‌های استنباط نمی شناختند و آن را شامل ظن‌ها و تخمین‌ها قلمداد می‌کردند، با عقل به مخالفت برخاسته و با تمسّک به اخباری همچون «اِنَّ دینَ اللّه ِ لا یُصابُ بِالعُقولِ؛ عقل بشر نمی تواند دین خدا را دریابد» عَلَم مبارزه با عقل را برافراشتند؛ غافل از آن که عقل در زبان اصولی ها، تنها در جایی حجت است که یقین آور باشد و اگر کسی یقین را حجت نداند، پس چه تکیه گاهی برای استنباط خواهد داشت؟[۴] شیخ با اخباری گری رایج آن روز، مبارزه کرد و توانست با سخنان دقیق علمی در برابرشان بایستد و آنان را متقاعد سازد. او کوشید به منکران اعتبار عقل در شناخت معارف و احکام، ثابت کند که میان عقل و شرع، ملازمه ای وجود دارد که بر اساس آن، شرع به همان چیزی حکم می‌کند که عقل بدان حکم کرده است. وی با روشی روشن و مستحکم، اخباری گری را در هم کوبید و پایه‌ها و مبانی محکمی را برای فقه و اصول جدید بنیان نهاد و مسیر اجتهاد را آشکار ساخت. شیخ با وسعت دیدش، باب اجتهاد و اِفتا و استخراج و استنباط احکام شرعی را از منابع اولیه بازگشود. او پیشرفت مسلمانان را در اجتهاد و اعتقاد به توانایی‌های خویشتن در راه عمل به احکام الهی می‌دانست.[۵] [۱]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۳۳. [۲]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۹۷. [۳]: استاد الفقها، ص ۱۴۴. [۴]: بینش و روش اجتهاد در مکتب شیخ انصاری، مهدی هادوی تهرانی، ص ۲۸. [۵]: فقهای نامدار، ص ۳۲۸. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج18 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
❇️❇️ 💠دریای فقاهت 🔰شیخ مرتضی انصاری[23]: شیخ از تندروی‌های پیروان مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر ناخشنود بود و به دلیل در پیش گرفتن همین روش درست، از احترام عالمان اهل تسنن و سلطان عثمانی برخوردار بود. البته وی در دفاع از عقاید شیعه پافشاری می‌کرد. والی بغداد در برهه ای، مؤذن‌های شیعه را از گفتن «اشهد ان علیّا ولی اللّه » در اذان منع کرده بود. وقتی این خبر به شیخ رسید، به طلبه‌ها فرمود: «وسایل سفر را آماده کنید تا به جایی برویم که بتوانیم اعما مذهبی خود را آزادانه انجام دهیم. » همین که خبر مهاجرت شیخ انصاری از نجف به گوش مردم شهر رسید، همگی دست از کار کشیدند و گفتند: «ما هم با شیخ از عراق بیرون خواهیم رفت». این جریان، هنگامه ای در نجف برپا کرد. سلطان عثمانی از کار حاکم بغداد ناراحت گردید و او را احضار و از کار برکنار کرد. بدین ترتیب، اوضاع شهر نجف آرام شد. وقتی به شیخ گفتند: شهادت بر ولایت امیرالمؤمنین جزو اذان نیست؛ چرا جناب عالی در این موضوع این گونه پافشاری کردید؟ فرمود: «اگر در این مسأله ساکت می‌ماندم، ممکن بود فرمانروایان دولت عثمانی، سخت گیری‌های دیگری نیز بر ما روا دارند که سرانجام بدی داشته باشد».[۱] مسجد شیخ در انتهای بازار نجف اشرف معروف است. هزینه زمین و ساخت این مسجد از سرمایه خود شیخ است. یکی از ثروت مندان ایران، هنگام رفتن به حج، پولی به شیخ بخشید تا خانه ای برای خود تهیه کند، ولی شیخ تمام مبلغ را در خرید زمین مسجد و ساختمان آن هزینه کرد. وقتی حاجی از سفر حج بازگشت، شیخ او را به مسجد برد و فرمود: «این است منزل من که شما سبب آن گردیدی». این مسجد همیشه محل تدریس عالمان بوده است، به گونه ای که در روز، چندین جلسه درس در آن تشکیل می‌شود. این مسجد امروزه به مسجد ترک‌ها [۲] معروف است. [۳] شیخ، دستگیری از فقیران و مستمندان را وظیفه خود می‌دانست. وی از کودکی این شیوه خدا پسندانه را داشته است. بارها دیده بودند او شام خود را به فقیری که در بُقعه پیرمحمد واقع در محله حیدر خانه دزفول زندگی می‌کرد، می بخشد و خود با شکم گرسنه یا با خوردن غذای اندکی می‌خوابد.[۴] افزون بر اهل علم نجف، شیخ از عالمان و طلبه‌های شهرستان‌ها نیز پشتیبانی و آنان را تشویق می‌کرد و با وجود آنان در شهرستان ها، اجازه نمی داد سهم امام علیه السلام را به نجف منتقل کنند و سفارش می‌کرد تا آن را در همان شهر به مصرف دانشجویان علوم دینی برسانند.[۵] پیش از ریاست شیخ، زایران عتبات از دو راه به زیارت می‌رفتند: ۱. از راه هور و رودخانه فرات که گاهی قایق آنان غرق می‌شد. ۲. از راه صحرا که بیشتر وقت ها، اعراب بادیه نشین، آنان را غارت می‌کردند. شیخ انصاری، وکیل خود، محمد صالح کُبَّه را نزد حکومت بغداد فرستاد و پیغام داد که من پول ساخت کاروان سرایی را در میان راه می‌دهم. تو نیز یک قبیله عرب را در اطراف آن کاروان سرا زمین بده تا ساکن شوند و به آنان فرمان ده برای حفظ جان مسافران از آسیب غارت گران از آغاز تا پایان راه، کاروان زایران را همراهی کنند. والی بغداد که از سوی دولت عثمانی، حکومت عراق را در دست داشت، امر شیخ را پذیرفت و این کار مفید با کمک شیخ، عملی شد.[۶] ---------- [۱]: استادالفقها، ص ۱۴۴. [۲]: چون ترک‌ها در روزهای عاشورا در آن جا سوگواری می‌کنند، امروزه نزد عامه مردم به مسجد ترک‌ها معروف شده است. [۳]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۴۱. [۴]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۴. [۵]: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۳؛ سیمای فرزانگان، ص ۳۵۹؛ فقهای نامدار، ص ۳۲۸. [۶]: استاد الفقها، ص ۱۶۰. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
شرائع، استادحسینی، ج19،طهارت.mp3
11.99M
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج19 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
استاد ناصری.mp3
1.16M
❇️❇️ 🎙استاد ناصری 💠ما این همه طلبه برای چی میخوایم؟؟؟ 💠هم مسجدی درست کنید، هم مسجد 💯پشنهاد دانلود https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
import_1_2066420001(1)(1)(2)(1).mp3
6.66M
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج20 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
🤔مجموع روایات وسائل الشیعه: 59853میباشد که مشتمل بر 49861روایت مسند و5104روایت مرفوع و3647روایت مرسل و1241روایت موقوف است. https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2
import_1_2066430226(1)(1)(2).mp3
4.5M
❇️❇️ 🎧تدریس کتاب [شرائع الاسلام]، ج21 طهارت (: با تدریس استاد رضا حسینی • ⚫از کتب فقهی{ مرحوم محقق حلی} رحمة الله علیه https://eitaa.com/joinchat/1881866418Cd47922eac2