eitaa logo
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
1.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
14 فایل
. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...:)+ پاتوق‌مامورای‌امنیتی‌وقاری‌های‌آینده🕶🌿:/ "حبیبی‌کپی‌درشان‌شما‌نیست✔️" Me: @Nazi27_f چنل‌ناشناسمون: < @Nashenaas_Gando > چنل‌‌‌‌خافانمون: < @CafeYadgiry > ▓تبلیغات❌ حله؟🤝 .
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه شانزدهم یکم وقت با ارزشتونو بدید ب بنده حرف دارم باتون (: قرار نیست ب کسی توهینی بشه (: لطفا بعد خوندن بهش فکر کن (:
اقا همه میدونیم که 8 روز دیگه عید غدیر هست 🌱 حالا عید غدیر چی بود؟ بزار یه مرور سریع به داستان غدیر داشته باشیم 🙃 یه روزی روزگاری پیامبر مردم رو در کنار برکه ای که اسم اون برکه غدیر خم بوده جمع کردن 🏝 و در اونجا روی بلندی به همه مردم گفتن حاضرین به غایبین برسانند و دست مولا علی رو بالا گرفتن و ایشون رو به عنوان جانشین انتخاب کردن 🥲 و به مردم فرمودند هر کس من را ولی خود میداند بعد از من علی را ولی و امام خود بداند 💚 اما امان از فراموش کاری مردمی که بعد فوت پیامبر غدیر رو فراموش کردن.... 😔
خلاصه اسم این واقعه شد غدیر خم حالا این واقعه برای ما شیعه های امیرالمومنین خیلیییی مهمه چرا؟ چون این روز ، روز جانشینی مولا هست و ما شیعه ها هر سال جشن های مختلفی میگیریم 😍
+ولی اد یاحسین چرا گفتی این موضوع مثل انتخابات خیلی مهمه؟ 😐 _خوب عزیز من این جشن نماد هم بستگی شیعه های امیرالمومنین هست و ما باید بترکونیم برای مولا دشمن های ما یعنی امریکا و اسراییل و فرانسه و انگلیس و.... همه از هم بستگی ما میترسن 🤣 و ما باید با جشن گرفتن این روز بزنیم تو دهنشون +خوب چه کاریه تو اربعین این همه زائر خودش یه نوع همبستگی هست دیگه بیکارین انقدر تبلیغ غدیر رو میکنین؟ _عزیز دل رسانه های اونوری همیشه حرفشون اینه که اسلام همش دین عزا و اشک و ماتم هست و میگه بچه مسلمونا همشون افسردن 🤦‍♀😐 درسته جمعیت میلیونی اربعین همیشه سیلی بوده بر دهان دشمنان ما ولی با باید تو جشن ها هم همینقدر فعال باشیم تا بفهمن بچه مسلمونا شیعه های امیرالمومنین افسرده که نیست هیچ کلی هم انرژی دارن برای این جشن های بزرگ 😍✊💪
ولی قیافه دشمن هامون که این همه تلاش کردن تا بین شیعه و سنی تفرقه بندازن وقتی میبینن این دوتا کنار هم تو همه جشن ها و عزا ها شرکت میکنن دیدنیه 😂 اونجاست که دیگه پماد سوختگی هم بدرد نمیخوره 😂
سلام حالتون چطوره؟🫂 یه صحبت کوتاهی داشتم باهاتون! که از نظر من خیلی مهمه و برام اهمیت داره! یسری تبلیغات کانال تو پیوی من فرستاده میشه....که یکی دوتا هم نیست...خیلی زیاده! پیامارو باز میکنم... میبینم لینک گذاشتید که : سلام ممنون میشم عضو کانالم بشید...تازه تاسیسه! خوب اولا اینکه شما وقتی بدون اجازه میرید پیوی یکی؛باید اون طرف راضی باشه...راضی باشه که این تبلیغات تو پیویش فرستاده بشه یا نه! دوما اینکه: نمیخوام توهین کنم یا حاشیه سازی کنم! ولی تورو جان جدتون کانالای چرت مثل کانال خودم "دلارام" که پاکش کردم ؛ نزنید! وارد کانال میشم انرژی منفی موج میزنه تو وایب کانال! پست هارو میرم نگاه میندازم... همه پستا ازین چیزای شکست عشقی و افسردگیه! بابا به خودتون بیاید! تو این دنیا اون کسی که بهتون ضربه زده دلش نمیسوزه که برگرده و زخمتو درمون کنه! چه جنس مونثش میخواد باشه چه مذکر!! همه یه جورن اونوقت تو به یادش کانال میزنی؟ اعصاب خودتو چندنفر دیگه روهم خورد میکنی،؟ بخدا انصاف نیست من خودمم دیر فهمیدم که اون کانال دلارامو حذف کردم! انصاف نیست حال بد رو به بقیه تزریق کنیم انصاف نیست آتیشی که تو جونمونه رو شعله ور کنیم! خلاصه که هم به بقیه ضربه میزنید هم به خودتون! نکنید ازین کارا... حس خوب به بقیه بدید تا حس خوب رو بگیرید!
اینارو نگفتم که به کسی توهین کنم و یا به خودش بگیره! گفتم که بدونید🌹
ممنون میشم نفری سه تا الهی به رقیه بگید برام...مشکل دارم حل شه🥲♥️♥️♥️
خب رفقا من برم امیدوارم راضی باشید💙❣
سلام علیکم... چرا به پیام اصلا توجه نمیکنید؟؟؟ ازین به بعد پیامی ببینم که تبلیغ کردین و گفتین لینک بزارم کانال... یا بنر سین زنی فرستادید گزارش میزنم ! شوخی ندارم! ببینم مزاحم ادمین ها هم شدید اینجوری رفتار نمیکنم! پیگیری و بعد گزارش!
سلام خوشگلای من ✨💕 خوبین ؟ اومدم ک پارت اول رو بزارم بعدم ناشناس هرچی میخواین بپرسین و بگین رمان چطوره و ادامه بدم ؟ و یه چیز دیگه رمان ساعت و روز مشخصی نداره همینم ک اومدم قایمکی اومدم میخواستن گوشی رو بگیرن دلگیر نشین ممنون از درک بالاتون 🙂🤝
ࡅ߭ܦ‌ـ‌ࡐ‌🩸ܥ‌‌‌ܘ ܦ‌ـߊ‌ࡅ߳ـ🩸ܠܙ ࡅ߭ߊ‌ܩـܝ‌ئـ🩸ـے پـارتـ¹ پسرک در تنهایی خود پیچ تاب میخورد ... صدای خنده هایشان ، صدای دعوا هایشان ، صدای جدی مافوقش ، صدای آواز خواندن رفیق زردکش ، صدای ایول گفتن نخبه سایت و سیم ظرفشویی او همه همه در سرش اکو میشد ... نبود سعید ، فرشید ، رسول و از همه مهم تر آقا محمد کسی ک حکم پدر نداشته اش را برایش داشت سخت ک نه بیش از حد سخت بود ... برای بار هزارم به پرونده ای ک پدر رو برادرانش رو از او گرفته بود لعنت فرستاد و دستش چنگ قلب بی قرارش شد ... قلبش هم مانند او بی قرار آنها شده بود ... اما خب دفعه اول ک نبود بود ؟ :) حال و حوصله ی نوشتن ادامه گزارش ها رو نداشتم گرچه میدونستم توبیخی بدی پیش فرمانده جدید دارم ... سر روی میز گذاشتم و به نقطه ای خیره شدم ک صدای سامان کسی ک این مدت جای سیم ظرفشوییم رو اشغال کرده بود بلند شد ... _همینههه و همین کلمه کافی بود ک گذشته گذشته ای ک هم تلخه چ هم شیرین اعماق وجودم رو در بر بگیره ... سفت و سخت مشغول کار بودم ... ک طبق معمول صدای ایول گفتن رسول بلند شد ... رفتم سمتش و با خنده گفتم:_ دوباره چی پیدا کردی سیم ظرفشویی ؟؟ + اولا سیم ظرفشویی و درد دوما برو آقا محمد و بچه ها رو هم صدا بزن تا به همه تون توضیح بدم ... _امر دیگه سیم ظرفشویی ؟ [ خنده ] + برو بچه برو با فریادی ک دم گوشم زده شد سریع بلند شدم و دست روی گوشم گذاشتم ک با ماهان فرمانده جدید رو به رو شدم ... ( ادامه دارد ... )