فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 خبر آمد که حسین بن علی راهی شد
.کافـهـگـانــدو|حامیــن .
سلام حالتون چطوره؟🫂 یه صحبت کوتاهی داشتم باهاتون! که از نظر من خیلی مهمه و برام اهمیت داره! یسری تبل
سلام علیکم...
چرا به پیام اصلا توجه نمیکنید؟؟؟
ازین به بعد پیامی ببینم که تبلیغ کردین و گفتین لینک بزارم کانال...
یا بنر سین زنی فرستادید گزارش میزنم !
شوخی ندارم!
ببینم مزاحم ادمین ها هم شدید اینجوری رفتار نمیکنم!
پیگیری و بعد گزارش!
سلام خوشگلای من ✨💕
خوبین ؟
اومدم ک پارت اول رو بزارم بعدم ناشناس هرچی میخواین بپرسین و بگین رمان چطوره و ادامه بدم ؟
و یه چیز دیگه رمان ساعت و روز مشخصی نداره همینم ک اومدم قایمکی اومدم میخواستن گوشی رو بگیرن دلگیر نشین ممنون از درک بالاتون 🙂🤝
#اد_لیلا
ࡅ߭ܦـࡐ🩸ܥܘ ܦـߊࡅ߳ـ🩸ܠܙ ࡅ߭ߊܩـܝئـ🩸ـے
پـارتـ¹
#دانای_کل
پسرک در تنهایی خود پیچ تاب میخورد ...
صدای خنده هایشان ، صدای دعوا هایشان ، صدای جدی مافوقش ، صدای آواز خواندن رفیق زردکش ، صدای ایول گفتن نخبه سایت و سیم ظرفشویی او همه همه در سرش اکو میشد ...
نبود سعید ، فرشید ، رسول و از همه مهم تر آقا محمد کسی ک حکم پدر نداشته اش را برایش داشت سخت ک نه بیش از حد سخت بود ...
برای بار هزارم به پرونده ای ک پدر رو برادرانش رو از او گرفته بود لعنت فرستاد و دستش چنگ قلب بی قرارش شد ...
قلبش هم مانند او بی قرار آنها شده بود ...
اما خب دفعه اول ک نبود بود ؟ :)
#داوود
حال و حوصله ی نوشتن ادامه گزارش ها رو نداشتم گرچه میدونستم توبیخی بدی پیش فرمانده جدید دارم ...
سر روی میز گذاشتم و به نقطه ای خیره شدم ک صدای سامان کسی ک این مدت جای سیم ظرفشوییم رو اشغال کرده بود بلند شد ...
_همینههه
و همین کلمه کافی بود ک گذشته گذشته ای ک هم تلخه چ هم شیرین اعماق وجودم رو در بر بگیره ...
#فلش_بک
سفت و سخت مشغول کار بودم ...
ک طبق معمول صدای ایول گفتن رسول بلند شد ...
رفتم سمتش و با خنده گفتم:_ دوباره چی پیدا کردی سیم ظرفشویی ؟؟
+ اولا سیم ظرفشویی و درد دوما برو آقا محمد و بچه ها رو هم صدا بزن تا به همه تون توضیح بدم ...
_امر دیگه سیم ظرفشویی ؟ [ خنده ]
+ برو بچه برو
#حال
با فریادی ک دم گوشم زده شد سریع بلند شدم و دست روی گوشم گذاشتم ک با ماهان فرمانده جدید رو به رو شدم ...
( ادامه دارد ... )
.کافـهـگـانــدو|حامیــن .
سوال جذابی بود بنظرم:)؛بیا تا بهت بگم👇
مامانم سریال گاندو رو دنبال میکرد و من اصلا نگاه نمیکردم😂
شبکه رو عوض میکردم و میگفتم: اه چیه خیلی مصنوعیه همش خالی بندیه😂😂😂
اوممم...من موقعی که کانال رو زدم ؛ گوشی دراختیار خودم نبود...
با گوشی مامانم توی گوگل تیتر گاندو رو دیدم...
سکانساشو آروم آروم دنبال کردم ک دیدم باه باه...چ فیلم خفن و جذابیه😁🗿
خلاصه یکسره سرم تو گوشی بود ک دیدم کل گالری شده سکانس های گاندو..
تا چندروز مث افسرده ها شده بودم و تمام فکرم شده بود گاندو!
قبل از اون من توی ایتا فعالیت داشتم...رمان مینوشتم و با کمک همکلاسی هام کانال زدم...ولی چون استقبال نشد ازش پاک کردم کانال رو...
با خودم گفتم بزار یه کانالی بزنم ک بدرد بخوره...کانال ایده و ترفند زدم😂😂
ولی اونم نشد..هرروز ریزش داشت...فقط نت میبرد و هیچ و هچ...
کار هرروزم شده بود دانلود قسمت های گاندو...گفتم من ک اینهمه فیلم دارم!چرا کانال نزنم ؟
خلاصه...با خانواده گرام صحبت کردم و کانالو زدم...