eitaa logo
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
1.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...:)+ پاتوق‌مامورای‌امنیتی‌وقاری‌های‌آینده🕶🌿:/ "حبیبی‌کپی‌درشان‌شما‌نیست✔️" Me: @Nazi27_f چنل‌ناشناسمون: <Gنداریم فعلا😂do > چنل‌‌‌‌خافانمون: < @CafeYadgiry > ▓تبلیغات❌ حله؟🤝 .
مشاهده در ایتا
دانلود
خب رفقا من برم امیدوارم راضی باشید💙❣
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
سلام حالتون چطوره؟🫂 یه صحبت کوتاهی داشتم باهاتون! که از نظر من خیلی مهمه و برام اهمیت داره! یسری تبل
سلام علیکم... چرا به پیام اصلا توجه نمیکنید؟؟؟ ازین به بعد پیامی ببینم که تبلیغ کردین و گفتین لینک بزارم کانال... یا بنر سین زنی فرستادید گزارش میزنم ! شوخی ندارم! ببینم مزاحم ادمین ها هم شدید اینجوری رفتار نمیکنم! پیگیری و بعد گزارش!
سلام خوشگلای من ✨💕 خوبین ؟ اومدم ک پارت اول رو بزارم بعدم ناشناس هرچی میخواین بپرسین و بگین رمان چطوره و ادامه بدم ؟ و یه چیز دیگه رمان ساعت و روز مشخصی نداره همینم ک اومدم قایمکی اومدم میخواستن گوشی رو بگیرن دلگیر نشین ممنون از درک بالاتون 🙂🤝
ࡅ߭ܦ‌ـ‌ࡐ‌🩸ܥ‌‌‌ܘ ܦ‌ـߊ‌ࡅ߳ـ🩸ܠܙ ࡅ߭ߊ‌ܩـܝ‌ئـ🩸ـے پـارتـ¹ پسرک در تنهایی خود پیچ تاب میخورد ... صدای خنده هایشان ، صدای دعوا هایشان ، صدای جدی مافوقش ، صدای آواز خواندن رفیق زردکش ، صدای ایول گفتن نخبه سایت و سیم ظرفشویی او همه همه در سرش اکو میشد ... نبود سعید ، فرشید ، رسول و از همه مهم تر آقا محمد کسی ک حکم پدر نداشته اش را برایش داشت سخت ک نه بیش از حد سخت بود ... برای بار هزارم به پرونده ای ک پدر رو برادرانش رو از او گرفته بود لعنت فرستاد و دستش چنگ قلب بی قرارش شد ... قلبش هم مانند او بی قرار آنها شده بود ... اما خب دفعه اول ک نبود بود ؟ :) حال و حوصله ی نوشتن ادامه گزارش ها رو نداشتم گرچه میدونستم توبیخی بدی پیش فرمانده جدید دارم ... سر روی میز گذاشتم و به نقطه ای خیره شدم ک صدای سامان کسی ک این مدت جای سیم ظرفشوییم رو اشغال کرده بود بلند شد ... _همینههه و همین کلمه کافی بود ک گذشته گذشته ای ک هم تلخه چ هم شیرین اعماق وجودم رو در بر بگیره ... سفت و سخت مشغول کار بودم ... ک طبق معمول صدای ایول گفتن رسول بلند شد ... رفتم سمتش و با خنده گفتم:_ دوباره چی پیدا کردی سیم ظرفشویی ؟؟ + اولا سیم ظرفشویی و درد دوما برو آقا محمد و بچه ها رو هم صدا بزن تا به همه تون توضیح بدم ... _امر دیگه سیم ظرفشویی ؟ [ خنده ] + برو بچه برو با فریادی ک دم گوشم زده شد سریع بلند شدم و دست روی گوشم گذاشتم ک با ماهان فرمانده جدید رو به رو شدم ... ( ادامه دارد ... )
سوال جذابی بود بنظرم:)؛بیا تا بهت بگم👇
.کافـهـ‌‌گـانــدو‌|حامیــن .
سوال جذابی بود بنظرم:)؛بیا تا بهت بگم👇
مامانم سریال گاندو رو دنبال میکرد و من اصلا نگاه نمیکردم😂 شبکه رو عوض میکردم و میگفتم: اه چیه خیلی مصنوعیه همش خالی بندیه😂😂😂 اوممم...من موقعی که کانال رو زدم ؛ گوشی دراختیار خودم نبود... با گوشی مامانم توی گوگل تیتر گاندو رو دیدم... سکانساشو آروم آروم دنبال کردم ک دیدم باه باه...چ فیلم خفن و جذابیه😁🗿 خلاصه یکسره سرم تو گوشی بود ک دیدم کل گالری شده سکانس های گاندو.. تا چندروز مث افسرده ها شده بودم و تمام فکرم شده بود گاندو! قبل از اون من توی ایتا فعالیت داشتم...رمان مینوشتم و با کمک همکلاسی هام کانال زدم...ولی چون استقبال نشد ازش پاک کردم کانال رو... با خودم گفتم بزار یه کانالی بزنم ک بدرد بخوره...کانال ایده و ترفند زدم😂😂 ولی اونم نشد..هرروز ریزش داشت...فقط نت میبرد و هیچ و هچ... کار هرروزم شده بود دانلود قسمت های گاندو...گفتم من ک اینهمه فیلم دارم!چرا کانال نزنم ؟ خلاصه...با خانواده گرام صحبت کردم و کانالو زدم...