امتحان پنجم: بر سر یک دوراهی دشوار
امیرمؤمنان(ع) ادامه داد: ای مرد یهودی! اما امتحان پنجم این بود که: برخی از شخصیتهایی که با من بیعت کردند، هنگامی که مطامعشان حاصل نشد، عایشه را -که طبق وصیت پیامبر، من ولیّ و سرپرستش بودم- پیش انداخته و پشت سرش صفآرایی کردند. وی را بر شتر سوار کرده و بار سفر برایش بستند و در دشت و بیابان روانهاش کردند تا اینکه از منطقه «حَوْأب» هم گذشت و پارس سگهای آنجا را شنید.(11) آن گروهِ فتنهگر، نشانههای پشیمانی را یکی پس از دیگری در او میدیدند، اما با توجیهات واهی وی را به ادامۀ مسیر راضی کردند. گروهی که یکبار زمان حیات پیامبر با من بیعت کرده بودند و یکبار هم پس از آن.
آن زن سرانجام به سرزمینی رسید که مردمانش دستانی کوتاه اما محاسنی بلند داشتند.[ix] عقلهایشان ضعیف و نظراتشان دور از صواب بود؛ همسایۀ بیابان بودند و به دریانوردی اشتغال داشتند. آن مردمان را برانگیخت تا کورکورانه با پیروی از او با تیر و شمشیر در مقابل من قرار گیرند.
این بود که بر سر در دوراهیای قرار گرفتم که هیچکدام را خوش نداشتم: یا دست از جنگ بردارم که در این صورت آنها از راه باطل خود دست نمیکشیدند، یا برخورد قاطع کنم که در این صورت خون مسلمین ریخته میشد. از اینرو بسیار تلاش کردم که با هشدار و انذار آنها را متنبّه کنم. از عایشه خواستم که به خانهاش بازگردد و از آن جماعت خواستم که به بیعت با من پایبند باشند و عهد و پیمان الهی را نقض نکنند و تمام انعطافی که میشد نشان دادم. یکی از آنها با سخنان و تذکرهای من متنبه شد و میدان را ترک کرد.[x]
اما آن گفتهها در دیگران اثر نکرد و تنها آتش طغیانشان را شعلهورتر ساخت. آنگاه که دیدم به چیزی جز جنگ راضی نیستند قاطعانه وارد شدم و نتیجهاش این شد که با تحمل تلفات فراوان شکست خورده و گریختند.
در این واقعه، دیگر سکوت و کنارهگیری برایم ممکن نبود و چارهای جز آنچه انجام دادم نداشتم. دیدم اگر قاطعانه نایستم و مقابله نکنم آنان را در راه اهداف باطلشان یاری دادهام. آنها میخواستند با خونریزی بر مسلمانان حاکم شوند و زنان را، آنچنان که رویۀ مردمان مغربزمین و سرزمین یمن و برخی از امتهای منقرضشده بود، بر مصدر امور قرار دهند و نتیجهای رقم بخورد که بههیچوجه به آن راضی نبودم.
این جنگ را هم تا حد امکان به تأخیر انداختم و به آن زن و سپاهش مهلت دادم که آنها هم مرتکب جنایت و خونریزی شدند. و حاضر به جنگ نشدم مگر پس از صحبتها، پیک فرستادنها، نامهنگاریها، اتمام حجتها و بعد از دادن هر امتیاز ممکنی که خواستند و نخواستند. اما هنگامی که دیدم جز جنگ به چیزی راضی نیستند به آن اقدام کردم و شد آنچه که خداوند متعال میخواست، و او شاهد بود که من چه تلاشی برای جلوگیری از جنگ کردم.
آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا چنین نبود؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
پس کار جنگ بدانجا کشید که معاویه راه نجاتی از مرگ نیافت بهجز دستور به فرار و عقبنشینی. سوار مرکب شد و پرچم را انداخت؛ درحالیکه نمیدانست چه چارهای بیندیشد که نه کشته شود و نه دستور عقبنشینی و فرار بدهد. این بود که از عمروعاص چاره خواست. عمروعاص گفت: «قرآنها را بلند کرده و مردم را به آن فرابخوانیم؛ زیرا فرزند ابوطالب و لشکریانش اهل دین و تقوا و ترحماند و همانها در آغاز جنگ تو را به حکمیت قرآن خواندند.(14) حال که تو آنها را به قرآن دعوت کنی، اجابت میکنند.» معاویه هم که برای نجات از مرگ یا فرار هیچ راه چارهای جز عمل به این پیشنهاد نداشت، پذیرفت و همین کار را کرد.
لشکریان من هم که خوبانشان به شهادت رسیده و در جنگ بسیار تلاش کرده و خسته شده بودند، دلهایشان نرم شد و گمان کردند که فرزند هند جگرخوار به وعدهای که میدهد وفا خواهد کرد و به حکم قرآن تن خواهد داد. از این رو همگی از پیشنهادش استقبال کرده و آن را پذیرفتند.
من به آنها گفتم: «این حیلۀ او و عمروعاص است و آنها پیمانشکناند!»، اما لشکریان حرف مرا نپذیرفته و فرمانم را اطاعت نکردند و بر دادن پاسخ مثبت به معاویه اصرار کردند؛ چه مورد پسندم باشد یا نباشد، بخواهم یا نخواهم. تا آنجا که بعضی از آنها میگفتند: «اگر علی بن ابیطالب نپذیرفت او را نیز مانند عثمان بکشید یا دستگیرش کرده و با خاندانش به معاویه تحویل دهید.»
خدا شاهد است که تمام تلاشم را کردم تا بگذارند من آنچه را صلاح میدانم انجام دهم! حتی از آنان مهلتی بسیار کوتاه خواستم، اما نپذیرفتند. تنها این مرد (اشاره به مالک) و خاندانم با من ماندند و ترسیدم که اگر مقاومت کنم این دو نفر (اشاره به حسنین"ع") کشته شوند و نسل رسول خدا(ص) قطع شود و نیز از کشته شدن این دو نفر (اشاره به عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفیه[xiii]) هم ترسیدم که بهخاطر من در این مخمصه افتاده بودند.
بنابراین صلاح را در همراهی با خواستۀ مردم دیدم و البته تقدیر الهی هم همینطور رقم خورده بود. از این رو هنگامی که شمشیرها را کنار گذاشتیم، آنها هم قرآن را کنار گذاشته و با رأی و نظر خود حکم کردند. من هم کسی نیستم که بپذیرم کسی بخواهد در دین خدا بدون توجه به کتاب و سنت، با نظر خود حرف بزند و حکم کند، که تن دادن به چنین حکمی قطعاً خطاست.
اما ازآنجا که مردم حرف مرا نپذیرفته و خواستار همین حکمیت اشتباه بودند، خواستم تا مردی از خاندانم یا کسی را که به حسن رأی و تدبیرش و خیرخواهی و دلسوزی و تدینش اطمینان دارم بهعنوان حَکَم انتخاب کنم؛ اما هرکس را نام بردم معاویه نپذیرفت و چون اصحاب من تابع او شده بودند اختیار کار به دست او افتاده بود.
من که دیدم میخواهند در این حکمیت کلاً مرا کنار بزنند و هرچه میخواهند بکنند، از آنان برائت جسته و کار را واگذار نمودم. آنان هم شخصی را انتخاب کردند که بسیار ساده از عمروعاص فریب خورد و بعد هم اظهار پشیمانی میکرد.
سپس رو به اصحاب کرده و پرسید: آیا چنین نیست؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
امتحان هفتم: جنگ با عابدان شبها و روزهداران روزها
امام فرمود: اما امتحان هفتم این بود که رسول خدا(ص) به من خبر داده بود که در آخر عمرم با گروهی از یارانم خواهم جنگید که روزها را روزه میگیرند و شبها را با عبادت و تلاوت قرآن سپری میکنند، اما با مخالفت و جنگیدن با من چون تیری که از کمان رها شود از دین بیرون میروند؛ در میان آنها شخصی به نام «ذوالثُدیه» است و با کشتن آنها نامۀ اعمال من هم مهر سعادت خواهد خورد.
وقتی پس از ماجرای حکمیت به کوفه بازگشتم، برخی از لشکریان دربارۀ کاری که خود باعثش شده بودند، یعنی ماجرای حکمیت، شروع به ملامت یکدیگر کردند. و تنها راهی که برای خلاص شدن از این وضعیت یافتند این بود که بگویند «امیر ما نباید با خطاکاران همراهی میکرد؛ هرچند کار به خونریزی کشیده و به قیمت جان خود و مخالفانش تمام شود؛ پس امیر ما بهسبب تبعیت از ما کافر شده و خونش هدر است!»
از این رو با همین هدف خروج کرده و فریاد میزدند: «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّه»[xiv] و گروهی از آنها به نُخَیله و گروهی به «حَروراء» رفتند. گروه سومی هم بودند که از رودخانۀ دجله عبور کرده و به هر مسلمانی میرسیدند او را به این عقیده میآزمودند؛ اگر میپذیرفت زنده میماند و اگر نمیپذیرفت کشته میشد.
من به سراغ دو گروه اول رفتم و آنها را به اطاعت از خدای عزوجل دعوت کردم؛ اما آنها جز جنگ و پیکار نمیخواستند و چون دیدم چارۀ دیگری نیست، با حکم الهی با آنان جنگیدم و خدا هر دو گروه را نابود کرد. ای مرد یهودی! اگر به این انحراف نمیافتادند، ستون و سدّی محکم در خدمت دین خدا بودند؛ اما تقدیر همان بود که شد. سپس سراغ گروه سوم رفته و نمایندگانی را پیدرپی به سویشان فرستادم. آنها از بزرگانِ یاران من و اهل عبادت و زهد در دنیا بودند، اما خواستند که همان مسیر دو گروه دیگر را بروند و همچنان به کشتن مسلمانان ادامه دادند و گزارش کارهایشان پىدرپى به من مىرسید.
پس با لشکر حرکت کرده و در آن سوی دجله با ایشان روبرو شدیم. مجدداً این اشخاص (اشاره به مالک، أحْنَف بن قیس و أشْعَث کِنْدی) را جدا جدا بهعنوان سفیر و میانجی فرستادم تا کار به جنگ نرسد، اما نپذیرفتند. پس کارزار آغاز شد و خداوند همۀ آنها را، که چهار هزار نفر بودند، نابود کرد و حتی یکنفر نجات نیافت. در میان کشتهشدگان جنازۀ ذوالثدیه را یافتم که سینهاش مانند سینۀ زنان بود.
آنگاه رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا اینگونه نبود؟
اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان.
سرانجام کار...
سپس امام(ع) فرمود: ای مرد یهودی! من هفت امتحان اول و هفت امتحان دوم را بازگو کردم و تنها آن امر آخر باقی مانده که وقوعش نزدیک و حتمی است! اصحاب به گریه افتادند و مرد یهودی هم گریست و گفتند: ما را از آن خبر بده ای امیرمؤمنان!
امام(ع) فرمود: آن امر دیگر این است که این محاسنم از خون فرق سرم خضاب شود. پس صدای گریۀ مردم در مسجد بهحدّی بلند شد که به گوش مردم کوفه رسید و آنها نگران از منازل بیرون دویدند. در اینجا مرد یهودی به دست امام(ع) مسلمان شد و در کوفه ماند تا زمانی که امیرمؤمنان(ع) به شهادت رسید و ابن ملجم دستگیر شد.
آنگاه خود را به امام حسن(ع) رساند، درحالیکه مردم اطرافش بودند و ابن ملجم پیش رویش، و به ایشان گفت: «ابن ملجم را بکش، خدا او را بکشد! همانا من در کتب مقدسی که بر موسی(ع) نازل شده است خواندهام که گناه او از گناه قابیل و گناه کسی که در قوم ثمود، شتری را پی کرد که معجزۀ صالح بود، بیشتر است!»
پینوشتها
(1) «تا سه سال بعد از آن هیچکس جز من و خدیجه کبری رحمة الله علیها بر روی این کرۀ خاکی نماز نمیخواند و به نبوت پیامبر شهادت نمیداد....»
توضیح: این فرمایش امام منافاتی ندارد با اینکه طبق برخی گزارشها افراد دیگری در این سه سال مسلمان شده باشند. زیرا ممکن است ایمان آوردن آنها پنهانی و بدون نماز خواندن علنی پشت سر پیامبر باشد. (خلاصۀ توضیح علامه سیدجعفر مرتضی آملی در الصحیح من سیرۀ امیرالمؤمنین)
(2) «پیامبر(ص) از سوی جبرئیل(ع) مطلع شد و دستور داد تا خندقی حفر کنند...»
توضیح: در جنگ احزاب پیشنهاد حفر خندق توسط سلمان فارسی به عنوان یک تکنیک جنگی برای مواجهه با تعداد زیاد دشمنان داده شد. پیامبر این پیشنهاد را پسندیدند و دستور حفر خندق را دادند. (مغازی، واقدی، ج2، ص445)
(3) «سپس رسول خدا(ص) مرا خواست و با دست خود عمامه بر سرم نهاد، شمشیر خودش ذوالفقار را به من داد، به آن ضربهای زد و مرا راهی میدان کرد»
توضیح: در بسیاری از منابع معتبر و کهن مانند تفسیر قمی و ارشاد شیخ مفید آمده است که ابتدا علی(ع) داوطلب شد و سپس رسول خدا(ص) او را به میدان فرستاد. اینکه در اینجا امیرالمؤمنین بدون اشاره به داوطلب شدن خودشان، میفرماید «رسول خدا دستور داد و مرا نبرد با عمرو بن عبدود راهی کرد»، شاید به خاطر این بوده که ضرورتی نمیدیدند که بیش از این از خود تعریف کنند. (خلاصۀ توضیح علامه سیدجعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرۀ الامام علی(ع)، ج21، ص64)
(4) «و اما امتحان هفتم ای مرد یهودی هنگامی بود که رسول خدا(ص) قصد فتح نهایی مکه را کرد و خواست که برای آخرین بار آنها را به اسلام دعوت کرده و اتمام حجت کند،...در پایانِ نامه هم «سورۀ برائت» را جای داد تا بر کفار مکه خوانده شود»
توضیح: از آنجایی که فتح مکه در سال هشتم هجری رخ داده، و نزول آیات سورۀ برائت در سال نهم بوده است، منظور از فتح مکه در اینجا یک فتح نهایی و کامل مکه بوده است. زیرا پس از فتح مکه، همچنان مشرکین و کفار در مسجد الحرام رفت و آمد کرده و طبق رسوم جاهلی خود آزادانه عبادت و طواف میکردند. باز نزول سورۀ برائت، حضور مشرکین در مسجدالحرام ممنوع شد. و بههرحال با نزول این آیات، ارادۀ نهایی خداوند بر این قرار گرفت که شهر مکه از وجود مشرکان پاک شده و به طور کامل فتح شود.(ر.ک: تفسیر المیزان)
(5) «پس بر این مصیبت، که پس از مصیبت پیشین با سرعت و فاصلهای کوتاه آمد، صبر کردم...»
توضیح: دربارۀ اینکه چرا امیرمؤمنان(ع) در ضمن شمارش امتحانات خود، از مصائب حضرت زهرا(س) ذکری به میان نیاورده است، میتوان گفت: رسیدن به مقام جانشینی پیامبران و سپس رستگاری ابدی، نیازمند موفقیت در تعدادی از امتحانات الهی است. اما «جانشین آخرین پیامبر» یعنی امام علی(ع)، غیر از این امتحانات عمومی، امتحانات اختصاصی و دشوارتری نیز داشته است. سؤال بزرگ یهودیان دربارۀ همان امتحانات عمومی بوده است که شرط رسیدن به جانشینی و رستگاری ابدی است. از این رو امیرمؤمنان(ع) در اینجا، از امتحانهای بزرگتری همچون صبر بر مصیبت حضرت زهرا(ع) که جزء امتحانات اختصاصی ایشان برای رسیدن به آن منزلت خاص بود، ذکری به میان نیاورده است.
(6) «زیرا من اگر قدم پیش میگذاشتم و خودم را مطرح میکردم و از مسلمین کمک میخواستم، مردم دربارۀ من و خلافت من، دو وضعیت داشتند:...»
توضیح: امیرمؤمنان(ع) این فراز از سخنان خود را در توضیح چرایی اقدام نکردن برای به دست گرفتن خلافت در زمان خلیفۀ دوم و سوم فرموده است. شاید بتوان گفت علت مخالفت امام(ع) با پذیرش خلافت، بعد از کشتهشدن خلیفۀ سوم نیز دقیقاً همین پیامدها بوده است، که اتفاقاً پس از پذیرش خلافت توسط ایشان، به دلیل رشدنیافتگی مردم، به وقوع پیوست.
پس از مدت کوتاهی از شروع حکومت امیرمؤمنان(ع)، چون گروهی از مردم از امام پیروی نکردند، کار به درگیری و کشتار میان مسلمان کشیده و به سه جنگ داخلی منجر شد. از ابتدای نیمۀ دوم حکومت امیرمؤمنان(ع) به بعد نیز، مردم دو گروه شدند؛ گروهی از امت که پیروان معاویه بودند با امام مخالف بودند، گروه دیگری هم که پیروان امیرمؤمنان(ع) بودند، ایشان را در مقابله با معاویه تنها گذاشتند. تا جایی که در نهایت، امام با گلایههای مکرر از بیتفاوتی و نافرمانی پیروانش، آرزوی مرگ کرد. سرانجام نیز، همانطور که بارها در سخنان خود پیشبینی کرده بود، امت اسلامی در اثر این پیامدها، گرفتار عذاب طولانیمدت حکومت بنیامیه و بنیعباس شد. و الله العالم.
(7) «روا بود که به سبب مخالفت با من و یارى نکردنِ من، همان بلایی که بر قوم موسى(ع) بهخاطر مخالفت با هارون و سرپیچی از فرمانش فرود آمد، بر اینان هم فرود آید»
توضیح: زمانی که موسی(ع) برای گرفتن الواح تورات به طور سینا میرفت، هارون(ع) را جانشین خود در میان بنیاسرائیل قرار داد. در مدت غیبت موسی(ع)، «سامری» با طلاهای بنیاسرائیل، گوسالهای ساخت و آنها را به پرستش گوساله دعوت کرد. هارون(ع) هرچه تلاش کرد نتوانست مانع گوسالهپرستی بنیاسرائیل شود؛ تا جایی که نزدیک بود او را بکشند و زمانی که موسی(ع) از طور بازگشت، مردم را گوسالهپرست یافت. زمانی که موسی(ع) دلیل گوسالهپرست شدن قومش را از هارون پرسید او جواب داد: «إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی؛ من ترسیدم بگویى تو میان بنىاسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کار نبستى» (طه/94) در نتیجۀ تنها گذاشتن هارون و گوسالهپرستی، بنیاسرائیل مورد غضب خداوند قرار گرفتند. موسی(ع) راه پذیرش توبۀ بنیاسرائیل را اینگونه بیان کرد: «وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ؛ اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید؛ و به سوى خالق خود باز گردید! و خود را [یکدیگر را] به قتل برسانید.» (بقره/54) و در پی این فرمان، دههاهزار نفر از بنیسرائیل به دست خودشان کشته شدند.
در روایات ما، افراد مختلفی در امت پیامبر خاتم(ص) به سامری تشبیه شدهاند که یکی از آنها «ابوموسی اشعری» است: «فرقهای از امت من مذبذب هستند بر آیین سامرى، اما نمىگویند: لامَساسَ (به من دست نزنید) بلکه مىگویند: لا قتال (جنگ نکنید). پیشواى آنان عبداللَّه بن قیس (ابوموسی) اشعرى است.» (امالی مفید، ص30)
(8) «اصحاب رسول خدا(ص)، چه آنها که از دنیا رفتند و چه کسانی که اینجا پیش تو اند، میدانند که شمار نیروهایم بیشتر، قبیلهام قدرتمندتر، مردانم نفوذناپذیرتر، فرمانم مطاعتر، و حجّتم واضحتر بود و در این دین، پرفضیلتتر و مؤثرتر بودم، به جهت سوابق و خویشاوندى و وراثتم»
توضیح: علت اینکه امیرمؤمنان(ع) برای شایستگی جانشینی پیامبر(ص)، به سوابق مختلف خود در اسلام، خویشاوندی با رسول خدا(ص)، قبیله و وراثت اشاره میکند، این است که در اینجا ایشان بر اساس مبانی پذیرفته شدۀ مخالفان احتجاج میکند. یعنی امام(ع) -همانطور که در آخر سخن خود میفرماید- دلیل برتری خود برای رسیدن به خلافت را همان وصیت پیامبر و بیعتی میداند که پیامبر برای امیرمؤمنان از مردم گرفته است. اما به کسانی که آن وصیت و بیعت را کنار گذاشتهاند یادآور میشود که، حتی اگر بنا بر رجوع به قرابت و سوابق و وراثت هم باشد، کسی که بیشترین شایستگی برای رسیدن به این جایگاه را دارد علی(ع) است و نه دیگران.
(9) «من شک نداشتم که دیگر حقّم به همان صورت صلحآمیزی که میخواستم به من بازگشته است و خدا نتیجه را بهزودی به بهترین صورتی که امید داشتم پیش خواهد آورد»
توضیح: اینکه امیرمؤمنان(ع) با وجود اطلاع از اخبار غیبی، در برخی موارد طوری سخن میفرماید که انگار امید دارد خلفا حکومت را به ایشان برگردانند، بر اساس روند طبیعی جامعه و قواعد ظاهری دنیا است، نه طبق آنچه پیامبر(ص) از علم به آینده به او خبر داده است. یعنی امام میخواهند بفرمایند به صورت عادی وقتی کسی مانند ابوبکر بارها به خاطر آنچه در جریان خلافت پیش آمده از امام(ع) عذرخواهی میکند، طبیعت امر این است که پس از خودش کار را به اهلش برگرداند. همچنین وقتی خلیفۀ دوم در همۀ کارهای مشکل از امام(ع) مشورت میگیرد و بدون رأی و نظر ایشان به کار مهمی دست نمیزند و هیچ کس دیگری چنین جایگاهی نزد خلیفۀ دوم ندارد، همین توقع میرود که خلافت بعد از او به همین شخص برسد. (ر.ک: الصحیح من سیرة الامام علی، عاملی، ج21، صص73-78)
(10) «این وقایع آخر حکومت عثمان، از وقایع انتخاب او، که توصیف کردم، سختتر و طاقتفرساتر بود و آن سختی و فشاری که از این قضایا بر من وارد شد، نه قابل وصف است و نه تمامشدنی است»
توضیح: در پاسخ اینکه چرا وقایع آخر خلافت عثمان تا این اندازه بر امام(ع) سخت و دشوار آمده است، بهصورت گمانهزنی میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
الف) از عبارات پیشین امیرالمؤمنین(ع) میتوان چنین دریافت که هیچ چیزی به اندازۀ آسیب دیدن وحدت مسلمین و از بین رفتن زحمات رسول خدا(ص) در به وجود آوردن جمع متحد مسلمانان، برای امام(ع) سخت و سنگین نبوده است. در دورۀ خلیفۀ اول و دوم، آن حضرت از گرفتن حق خود صرفنظر کرد تا این وحدت آسیب نبیند. هرچند افتادن حاکمیت به دست افراد غیر شایسته باعث اندوه زیاد ایشان میشد، اما از انتخاب امام(ع) معلوم میشود که خدشهدار شدن وحدت و یکپارچگی مسلمانان، برای امام(ع) سختتر و اندوهبارتر بوده است.
امام(ع) در زمان دو خلیفه توانست با انتخابی تلخ، آن وحدت را حفظ کند، اما علمکرد و شیوۀ حکمرانی عثمان باعث شد که دیگر نتواند برای حفظ وحدت کاری کند و چارهای جز این نداشت که ببیند وحدتی که پیامبر با خون دل به وجود آورده بود، در حال نابودی است.
ب) عملاً نتیجه و سرانجام پافشاری عثمان بر شیوۀ حکمرانیاش چه شد؟ آری، تحلیل سیاسی و نگاه عاقبتاندیشانۀ امام(ع) درست بود: شیوۀ حکمرانی عثمان باعث اختلافها و شورشها شد. نه عثمان به سفارشهای امیرمؤمنان(ع) عمل کرد و نه شورشیان، و کار سرانجام به قتل خلیفۀ سوم منتهی شد؛ قتلی که نقطۀ عطفی در تاریخ شد؛ قتلی که زمینهساز و بهانۀ سه جنگ مهم و سرنوشتساز در دوران خلافت امیرمؤمنان(ع) و در نهایت شهادت ایشان گردید.
در جنگ جمل و صفین، خونخواهی خلیفۀ مقتول، محرّک اصلی بسیج نیروها و اقناعِ بخشی از افکار عمومی برای جنگ با امیرمؤمنان(ع) بود. جنگ نهروان و پیدایش خوارج نیز حاصل جنگ صفین بود و شهادت امام(ع) هم بهدست یکی از همین خوارج واقع شد. بدین ترتیب فرصت خلافت که با خون دل بهدست آمده بود با شهادت امیرمؤمنان(ع)، کوتاه و مختصر شد و همین دوران کوتاه هم یکسره صرف جنگهای داخلی شد و جامعۀ اسلامی از بهرههای فراوان دوران رهبری این شخصیت یگانۀ بشریت محروم ماند.
پیامدهای منفی قتل عثمان به همینجا منتهی نشد؛ بلکه حوادث آتی تاریخ اسلام یعنی صلح امام حسن(ع)، تسلط معاویه و یزید بر جامعۀ اسلامی، شهادت مظلومانه اباعبدالله(ع) و تأسیس سلطنت اُمویان و شکنجه و کشتار اهلبیت(ع) و محبانشان، سلسلهوار تحتتأثیر همین واقعه بودند. دربارۀ نقش منحصر به فرد وحدت در تعیین سرنوشت هر جامعه و ملتی، امیرمؤمنان(ع) بهصورت مبسوط در برخی فرازهای نهجالبلاغه سخن گفته است و مقام معظم رهبری پیش از انقلاب، شرح و توضیحی بسیار ارزشمند دربارۀ این عبارات امام(ع) برای جوانان ارائه کردهاند که اخیراً در فصل اول کتاب «منشور حکومت علوی» توسط انتشارات انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است.
ج) امیرمؤمنان(ع) بهخاطر جایگاه بیبدیلی که در جامعه داشت، مورد مراجعۀ مخالفان و مدافعان عثمان بود و هر دو طیف، مخصوصاً مدافعان بیآنکه از نظرات دقیق و کارشناسی ایشان تبعیت کامل داشته باشند، از امام(ع) توقع همراهی داشتند. از همین رو ایشان در این دوران از طرف خواص و تودهها تحت فشار شدید بوده و آماج شایعهها و تهمتها قرار گرفت.
(11) «وی[عایشه] را بر شتر سوار کرده و بار سفر برایش بستند و در دشت و بیابان روانهاش کردند تا اینکه از منطقه «حَوْأب» هم گذشت و پارس سگهای آنجا را شنید»
توضیح: «حَوأَب» نام برکهای در نزدیکی شهر بصره بود که سپاه جمل از کنار آن عبور کرد. پیامبر(ص) همسرش عایشه را به دوری از حَوأَب و واقعۀ مربوط به آن (جنگ جمل) توصیه کرده و فرموده بود: «روزی را میبینم که سگهای حوأب به یکی از شما زنان پارس میکنند، حمیرا (عایشه) مبادا تو باشی!» در راه جنگ جمل، عایشه صدای سگها را شنید و وقتی فهمید نام آن منطقه حوأب است، تصمیم گرفت به مکه بازگردد. اما عبدالله بن زبیر پنجاه نفر را جمع کرد که قسم خوردند اینجا حوأب نیست! بدین ترتیب عایشه از تصمیمش منصرف شد. (الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج1، ص82)
(12) «خدای متعال بعد از مشارکتشان در بیعت رضوان از آنان اعلام رضایت کرده بود»
توضیح: زمانی که رسول خدا(ص) و اصحاب ایشان در ذیالقعدۀ سال ششم هجری (قبل از فتح مکه) برای زیارت خانۀ خدا و بهجا آوردن عمره به مکه رفته بودند، متوجه شدند که قریش قصد جنگ با آنها را دارد؛ درحالیکه آنها تنها سلاح سفر به همراه داشتند و برای جنگ آماده نبودند. در آن حالت، پیامبر(ص) از یاران خود خواست تا برای مقابله با مشرکان تجدید بیعت کنند. تمامی همراهان پیامبر(ص) به جز یک نفر با ایشان بیعت کردند و این بیعت به «بیعت رضوان» مشهور شد و خداوند در قرآن از اصحاب بیعت رضوان ابراز رضایت کرد: ««لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنینَ اِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ فَاَنْزَلَ السَّکینَةَ عَلَیْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحاً قَریباً؛ خداوند از مؤمنان -هنگامى که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضى و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهایشان نهفته بود مىدانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزى نزدیکى بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود.» (فتح/18)
(13) «به خدا قسم کسی بر عثمان نشورید و مردم را برای کشتن او جمع نکرد، مگر معاویه و امثال او از خاندانش! همان شاخههای شجرۀ ملعونه در قرآن»
توضیح: منظور از «شجرۀ ملعونه در قرآن» خاندان بنیامیه هستند. این عبارت برگرفته از آیۀ 60 سورۀ اسراء است که شأن نزول آن، طبق نظر مفسرین شیعه و سنی، خاندان بنیامیه هستند: «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیرا؛ آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود؛ همچنین شجرۀ ملعونه [درخت نفرینشده] را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را میترسانیم، اما جز طغیان عظیم، چیزى بر آنها افزوده نمیشود!» (اسراء/60) (بهعنوان نمونه ر.ک: جوامعالجامع، طبرسی، ج2، ص381؛ روحالمعانی، آلوسی، ج15، ص107)
(14) «عمروعاص گفت: «قرآنها را بلند کرده و مردم را به آن فرابخوانیم؛ زیرا فرزند ابوطالب و لشکریانش اهل دین و تقوا و ترحماند و همانها در آغاز جنگ تو را به حکمیت قرآن خواندند»
توضیح: امیرمؤمنان(ع) در آغاز جنگها قرآن را در برابر دشمن میگرفت و آنها را به قرآن کریم فرامیخواند. در ابتدای صفین نیز امام(ع)، معاویه و یارانش را به ترک مخاصمه و رجوع به قرآن فراخواند، اما مورد قبول آنها قرار نگرفت و جنگ شروع شد. وقتی کار به جایی رسید که معاویه شکست خود را قطعی دید، از عمروعاص برای خروج از این وضعیت مشورت گرفت. عمروعاص گفت: «آنها را به همان کاری دعوت کن که خودشان در ابتدا تو را به آن دعوت کرده بودند.» بدین ترتیب لشکریان معاویه قرآنها را به نیزه زدند و بهظاهر سپاه امیرمؤمنان(ع) را به «حکمیت قرآن» فراخواندند. و چون سپاه امام(ع) از جنگ خسته شده بودند، این حیله کارگر شد و تلاشهای امام(ع) برای روشنگری و نشان دادن عدم صداقت معاویه و حیلۀ او برای گرفتن زمان و فرار از شکست ناکام ماند. (شرح حوادث جنگ صفین و ماجرای حکمیت، در کتاب «وقعة صفین»، اثر نصر بن مزاحم منقری -که کهنترین تکنگاری موجود در رابطه با جنگ صفین است- به تفصیل آمده است.)
[i]. «اوصیا» جمع «وصی» است و در اینجا بهمعنی جانشینان انبیا هستند که با وصیت و تصریح خود انبیا انتخاب میشوند، یا پس از وفات انبیا توسط جانشین آنها به مقام وصایت میرسند.
[ii]. «مؤلفة قلوبهم» به کسانی گفته میشود که به آنها از جهت مالی کمک میشود تا دلهای آنها به دین اسلام جذب شود و یا در راه اسلام و کشور اسلامی تلاش کنند. در آیۀ 60 سورۀ توبه نیز یکی از مصارف زکات، دادن مال به چنین افرادی عنوان شده است.
[iii]. «فیء» به اموالی گفته میشود که بدون جنگ و درگیری از کفّار به غنیمت گرفته شده است و مسلمانان برای بهدست آوردن آن زحمتی نکشیدهاند. اختیار مصرف این اموال به دست رسول خدا(ص) و امامان بعد از ایشان است و به صلاحدید آنها مصرف میشود. (تذکرة الفقها، علامه حلی، ج1، ص419)
[iv] خلیفه دوم
[v] خلیفه اول
[vi]. منظور امیرمؤمنان(ع) افتخاراتی همچون «یوم الدار»، «لیلة المبیت» و... است که غیر از اولیای خدا هیچکس درآن بهره و نصیبی ندارد و مختص آنها است؛ که امام(ع) پیشتر در همین حدیث برخی از آنها را برشمرده است.
[vii]. یعنی چون میدانستم که اخلاق همیشگی عثمان این است که مستبد و خودرأی است و نصیحت دیگران در او مؤثر نیست، صحبت و تلاش و اقدام برای راضی کردن او به رفتار درست بیفایده بود. به همین دلیل سکوت کردم و او را نصیحت نکردم.
[viii]. مقصود امام(ع) در اینجا، طلحه و زبیر است که بیعت کردند، ولی وقتی دیدند امیرمؤمنان(ع) حاضر نیست به آنها مقام و منصبی بدهد، به بهانۀ عمره، از مدینه خارج شدند تا علیه حضرت شورش کنند.
[ix] احتمالاً این عبارت کنایه از ضعف و ناتوانى در عین ادعای توانمندی است و مقصود، مردم بصره هستند.
[x]. در جنگ جمل، امیرالمؤمنین(ع) زبیر را فراخواند و با او بین صفوف دو لشکر ملاقات کرد و سفارش پیامبر(ص) دربارۀ خودش را به زبیر یادآور شد. زبیر پس از یادآوری این مطلب از جنگ کناره گرفت. (الأخبار الطوال، دینوری، ص147)
[xi]. به کسانی همانند ابوسفیان، معاویه، بنیامیه و عموم اهل مکه «ابناء الطلقاء» (اسرای آزاد شده) گفته میشد. چون آنها بعد از فتح مکه و از روی ناچاری مسلمان شدند و رسول خدا(ص) بر آنها منت گذاشت و آنها را به بردگی نگرفت. این عبارت نشاندهندۀ اسلام ظاهری آنها بود و برای تحقیر آنها بهکار میرفت.
[xii]. «اصحاب پیامبر» به مسلمانانی گفته میشود که پیامبر را ملاقات کرده باشند و «تابعین» به آن دسته از مسلمانان گفته میشود که با یک یا چند نفر از اصحاب رسول خدا(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند، اما خود پیامبر(ص) را ندیدهاند.
[xiii]. «عبدالله بن جعفر» برادرزاده و داماد امیرالمؤمنین(ع) و همسر حضرت زینب(س) است و «محمد بن حنفیه» فرزند امام علی(ع) از همسر ایشان به نام «خولة».
[xiv]. عبارت «لا حُکْمَ إِلّا لِلّه» به این معنا است که هیچ حُکمی جز حُکم خداوند نیست. این شعار را خوارج در اعتراض به ماجرای حَکَمیت و قبول آن توسط امیرالمؤمنین(ع) سر میدادند و منظورشان این بود که اساساً کسی غیر از خدا حق حُکم کردن ندارد و در نتیجه، حَکَمیت ابوموسی اشعری و عمروعاص نیز باطل است.
فهرست:
آن چهارده روز
سؤال «بزرگ یهودیان» از امیرمؤمنان(ع)
هفت امتحان علی(ع) در زمان حیات پیامبر(ص)
امتحان اول: سه سال بهتنهایی...
امتحان دوم: خوابیدن به جای پیامبر(ص) در شبی مخاطرهآمیز
امتحان سوم: کمسنترین و کمتجربهترین سرباز؛ در مقابل جنگاورترینها
امتحان چهارم: بیش از 70 زخم در دفاع از پیامبر(ص)!
امتحان پنجم: وقتی زنان مدینه بر من میگریستند.
امتحان ششم: تا جایی که دیدگان از شدت ترس سرخ شد!
امتحان هفتم: میخواستند تکههای بدنم را بر روی کوهها پراکنده کنند!
هفت امتحان علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص)
امتحان اول: هیچیک از آن مصائب، مانع انجام مأموریتهایم نشد.
امتحان دوم: در آن داغ میسوختم، که داغ دیگری اضافه شد.
امتحان سوم: خون دل خوردن برای پراکنده نشدن امت..
امتحان چهارم: دشوارتر از همۀ وقایع قبل..
امتحان پنجم: بر سر یک دوراهی دشوار
امتحان ششم: یا علی(ع) را بکشید یا دستبسته تحویل معاویه دهید!
امتحان هفتم: جنگ با عابدان شبها و روزهداران روزها
سرانجام کار...
پی نوشت ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 عَليّ اشتقّ مِنَ العَليّ
نام #امیرالمومنین را
خداوندِ علیِ اعلیٰ گذاشت...
#19روز_مانده_تا_عید_الله_اکبر
#روز_شمار
#عید_غدیر
🎙#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔰#کـانــال_غدیر_خم♥️³¹³
↶【به ما بپیوندید 】↷
🆔╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــےشــــو.....
انتشار باشما......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تبلیغ_غدیر_واجب_است
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔸 #فضائل_امیرالمؤمنین
۱۴روز تا غدیر
امام رضا علیهالسلام فرمودند:
«مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمٍ غَدِيرٍ خُمَّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ
لِآدَمَ وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ مَثَلُ إِبْلِيسَ»
«مؤمنانی که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام در روز غدیر را قبولکردند، مانند فرشتههایی هستند که بر حضرت آدم علیهالسلام سجده کردند و آنها که از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام سرپیچی کردند، مانند شیطان هستند.»
اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴.
🌹╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قدر باید این فیلم دست به دست بشه
که ان شااااااااااالله امسال همه برای عیدغدیر اقاجانمون امیرالمومنین سنگ تموم بزارن
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز شمار غدیر
۱۲ روز تا عید سعید غدیر
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
لطفا ابتدا شرکت کنندگان در کانال های غدیری ذیل شرکت کنند👇
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3812491528C2bd35815b5
🌱 حقانیت تشیع و امیرالمومنین علی علیه السلام 👆🌹🌹🍃
گروه هزار نکته از الغدیر
https://eitaa.com/joinchat/3546153288Cfb3a0560f9
کانال غدیر خم
https://eitaa.com/kanaleghadirekhom
@kanaleghadirekhom
https://eitaa.com/joinchat/156631470Cb3063520e9
ثواب انتشار با شما
🟢 طرح مسابقه ی تستی غدیری
سوال 1⃣
با ابلاغ ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام چه نتایجی به دست امد؟
الف - اکمال دین و اتمام نعمت خدا
ب- قبول شدن دین اسلام
ج- ناامیدی و یاس دشمنان
د- همه ی موارد
گزینه ی صحیح رو به ایدی زیر ارسال کنین
@valayat
✅ اعضای محترم دقت فرمایید
در پاسخ به سوالات حتما شماره ی سوال رو قید کنین
مثلا سوال شماره ی 1- گزینه ی صحیح .....می باشد
@kanaleghadirekhom
با سلام
از امروز تا عید غدیر
سوالاتی طراحی می شود
بفرستید
بلکه از خوش شانس های برتر ما باشید
🌹گروه اطلاع رسانی مسابقات مجازی
https://eitaa.com/joinchat/2434859320Cb9f26325cc
🌺کانال اطلاع رسانی مسابقات مجازی
https://eitaa.com/joinchat/2028798063C55747be196
http://eitaa.com/MosabeqateMajazi
یا
@MosabeqateMajazi
اعلام خواهد شد.
#جایزه
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️علامه امینی رحمة الله علیه:
والله قسم مبالغه نمی کنم
قسم به امیرالمؤمنین اگر حیات داشتم اگر تحقیقا کار نداشتم
والله شب و روز در پیش قبرش می نشستم و گریه می کردم
علی مظلوم است...
࿐ྀུ༅༅༅࿇࿇࿇༅༅༅࿐ྀུ
غدیر خم↙️
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔کانال غدیر خم
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
🆔@KanalEGhadirEKhom
🆔https://eitaa.com/KanalEGhadirEKhom
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
معرفی کتاب برای کودکان با موضوع غدیر
در این بخش به معرفی چند کتاب با موضوع غدیر برای کودکان می پردازیم:
۱- همراه با غدیر (کودکان)
نویسنده : رضا رهنما
ناشر : قائمیه
توضیحات : هدیه عید غدیر،بهترین عیدی غدیر
لینک دانلود : همراه با غدیر(کودکان)
۲-کنار برکه آب
موضوع : داستانی ویژه کودکان که آخرین حج پیامبر و واقعه غدیر را روایت می کند
لینک دانلود : کنار برکه آب
۳- قصه ی غدیر
نویسنده : نادر فضلی
شامل: قصه ی غدیر
با موضوع عید غدیر خم
لینک دانلود : قصه ی غدیر
۴-نمایشنامه غدیر
تهیه شده توسط گروه هدیه آسمان
شامل؛نمایشنامه کوتاه برای مقطع ابتدایی
لینک دانلود :دانلود نمایشنامه غدیر
۵-پارو زدیم رسیدم غدیر خم رو دیدیم
کتابخانه کودک
موضوع:کتاب غدیر
دانلود کتاب پارو زدیم رسیدم غدیر خم رو دیدیم
۶-کتاب بهترین روز خدا
کتابخانه کودک
موضوع؛عید غدیر
دانلود کتاب بهترین روز خدا
۷-سفر به سرزمین غدیر خم
کتابخانه کودک
موضوع؛عید غدیر خم
دانلود کتاب سفر به سرزمین غدیر خم
۸-خبر بزرگ
موضوع؛غدیر
دانلود کتاب خبر بزرگ
۹-کتاب کودک من و غدیر
موضوع شعر غدیر
دانلود کتاب کودک من و غدیر
کتب دینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 آماده سازی حرم مطهر امیرالمومنین امام علی علیه السلام در آستانه فرا رسیدن عید سعید غدیرخم- نجف اشرف
🖐سلام و صبح بخیر خدمت شما بزرگواران
❤️ اولین روز هفته شما پر از خیرو برکت
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3812491528C2bd35815b5
🌱 حقانیت تشیع و امیرالمومنین علی علیه السلام 👆🌹🌹🍃
ثواب انتشار با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ "اثبات خلافت بلافصل حضرت علی بعد از پیامبر از منابع اهلسنت در ۱۰۰ ثانیه" در گفتگوی کارشناس شیعه (آیتالله قزوینی) با یکی از اهل سنت
🔹کارشناس شیعه: پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم با چه کلمهای میبایست جانشینی، رهبری و خلافت امام علی علیهالسلام پس از خودشان را معرفی میکردند که برای امت واضح باشد؟
❌مخاطب اهل سنت: مگر پیامبر نمیتوانست بگوید علی "خلیفه" است؟ چرا گفته ولی؟
🔹 کارشناس: اگر پیامبر گفته باشد علی پس از من "خلیفه" است حقیقت را میپذیرید؟
❌مخاطب اهل سنت: بله میپذیرم
╰─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╯
↶به مابپـــــــیوندید↷
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3812491528C2bd35815b5
🌱 حقانیت تشیع و امیرالمومنین علی علیه السلام 👆🌹🌹🍃
ثواب انتشار با شما