مجموعه فرهنگی ایلیا حادثه ی تروریستی گلزار شهدای کرمان را خدمت تمامی اعضای محترم کانال و کانون ایلیا تسلیت و تعزیت عرض میکند🖤
#آه
#از_غمی_که_تازه_شود_با_غمی_دگر
#شهدای_کرمان
#حاج_قاسم🥀
#تلنگرانھ💙
راستی اگه بهمون بگن همین فردا قراره بمیریم چیکار میکنیم؟
چطور زندگی میکنیم؟
خیلی مهمه بهش فکر کنید!
#عکس_مکث📸
این قسمت: نیکوکاری و آداب معاشرت نیک!✅
شاید شماهم با این موضوع برخورد کرده باشید...
گاهی پیش میاد میبینیم یک نفر خوبی،یا بدی یک آدم رو تا سالها فراموش نکرده و با خودش حمل کرده🙂این یعنی چی؟؟
یعنی اینکه :
اگه خوبی کنیم میمونه!
بدی هم بکنیم میمونه...
پس سعی کنیم از ما در ذهن دیگران،خوبی به جا بمونه بهجای خاطره و حال بد!!
سخت نیست! یکم باید تمرین کنیم.
هرکس درمورد عظمت این ستاره چیزی میدونه، لطفا یه دونه (💫) بفرسته پیوی😍👌
منتظرما🙂
پیوی👇
@Poster_D
اونایی که نمیفرستن، یعنی چیزی نمیدونن؟🤔یا حال ندارن یه ستاره بفرستن؟؟؟
کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
هرکس درمورد عظمت این ستاره چیزی میدونه، لطفا یه دونه (💫) بفرسته پیوی😍👌 منتظرما🙂
دوستان نمیخوام بشینید تعریفش کنید😅زحمت تون میشه❤️
میخوام عملیات کنجکاو سازی انجام بدم، و بدونم چند نفر میدونن😂👀
الان یَک یَک تون زحمت کشیدین طی پیامهای طولانی برام توضیح دادین.
خداروششششششکررر انقد مخاطب فعال و آگاه دارم😍😍😍😍😍
دم همتون گرمممم
کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
دوستان نمیخوام بشینید تعریفش کنید😅زحمت تون میشه❤️ میخوام عملیات کنجکاو سازی انجام بدم، و بدونم چند
بله بله بریم سراغ ستاره ی طارق😍
ناسای آمریکا (سازمان تحقیقاتی هوا فضاشون)
در چند سال اخیر با تجهیزاتی #فوقپیشرفته، وجود ستاره ای درخشنده رو کشف کرده که صدایی با فرکانس فراصوت و فروصوت از خودش منتشر میکنه😍
این صدا شبیه #صدایدرزدن کسی هست!
و توسط گوش های #معمولی ما هم شنیده نمیشه!
قسمت شگفت انگیزش هم اینه که ۱۴۰۰ سال قبل، خداوند متعال در قرآن از این ستاره با نام #طارق نامبرده و بهش قسم خورده!🙂
در #عربی واژه ی طارق ، از #طرق گرفته شده و این یعنی #بهصورتواضحکوبیدن به جایی! یعنی کسی که محکم در رو میکوبه!
و این آیا از نشونه های خداوند نیست برای کسانی که اندیشه میکنند؟🙂
چطور پیامبرص بدون هیچ تکنولوژی ای، از این ستاره نام بردند؟
فقطسبحانالله....💚
#التماس_تفکر
#تلنگرانھ
بیشتر کسایی که همنشین تو هستند، چه خصوصیتی دارن؟؟
توام اون خصوصیت رو یا الان داری،
یا به دست میاری...🙂😉!
کاش خصوصیت بدی نباشه!!!
#عکس_مکث📸
این داستان: شکرگزاری های ساده!✅
تا اسم نعمت های خدا و شکرگزاری میاد، هممون یاد #بزرگترین نعمت هایی که داریم میفتیم...
اما اگه یکم بیشتر دقت کنیم، نعمت های ساده تری کنارمون هست که انقدر، #قدر شونو ندونستیم و ساده از کنارشون رد شدیم،هیچوقت متوجه نعمت بودن شون، نشدیم!
تازهـ وقتی میفهمیم چقدر خوب بودن که این نعمتها از ما گرفته میشن...🥺!
نعمت هایی مثل:
#سلامتی، #امنیت ، زنده بودن عزیزان مون، آرامش داشتن،
خدایا شکرت بابت همش🥰🤲🏻...
کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
#حکمت ۱۴ فقطحیدرامیرالمؤمنیناست....💜
#نظرات_شما
این یه نکته ی روانشناسی و جامعه شناسانه داره!
همین الآنم مصداقش میشه بچه هایی که به هر دلیلی از خانواده طرد شدن و جذب گروه های دیگه تو جامعه میشن.
گروه هایی ک لزوما مثل خانواده دلسوز ما نیستند اما فضای خالی ای که خانواده ایجاد کرده رو پر میکنن و کم کم بجای خانواده تو دل فرد قرار میگیرن.
مخصوصا برای کسایی که سنینی هستند که نیاز به حمایت از طرف خانواده دارند.
#خانم_ابوترابی
#دانشجوی_جامعهشناسی
کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
#حکمت ۱۴ فقطحیدرامیرالمؤمنیناست....💜
تحلیل و نظر شما چیه؟🤔
در خط دوسه خط...
اینجا برامون بنویسید👇👇👇
@Poster_D
نظرات با نام شما در کانال منتشر خواهند شد.
فراری شون ندید...🙂
به #نااهل پناه میبرن،
برای خودتون بد میشه!
#عکس_مکث📸
این قسمت:عدم انفصال خانواده✅
یک نمونه از پذیرش توسط غریبه ها،
همینه که وقتی پدر و مادر به فرزندان شون
اهمیت ندن و هرکس راه خودش رو درپیش بگیره، انواع #آسیب_های_اجتماعی ، از جمله : اعتیاد،روابط ناسالم،بزهکاری و....
اون رو احاطه میکنن!
میشه گفت،غیر از آدمای غریبه، اتفاقات #عجیب_و_غریب هم از طردشدنش استقبال میکنند...
[مرتبط با حکمت۱۴ نهج البلاغه]
کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
#عکس_مکث📸 این قسمت:عدم انفصال خانواده✅ یک نمونه از پذیرش توسط غریبه ها، همینه که وقتی پدر و مادر ب
#داستانکـ📖
هر پدیدهای در این دنیا از حکمت الهی نشأت میگیرد ،شاید دلیلبارش باران شاد کردن دل دختر بچهای است که قصد دارد بارانی جدید خود را بپوشد.
باران با سرعت و شدت زیاد میبارید در همین شرایط کبوتری با مشقت فروان سعی در اوج گرفتن داشت شاید او از چیزی فرار می کرد،چیزی که قلبش را آزرده کرده بود وگرنه کدام پرندهای در باران میل به پرواز کردن دارد؟
کودکی روی نیمکت چوبی خیس از باران نشسته بود بود و انتظار میکشید؛ مدیر مدرسه از پشت شیشه به او نگاه میکرد و مدام این پا آن پا می کرد شوهرش خیلی وقت بود به خانه آمده بود و مرتب زنگ میزد
موضوع این کودک به گوش همه رسیده بودحتی پرندهای که در حیاط مدرسه پرسه میزد
او همیشه برای والدینش اولویت دوم به حساب می آمد پدر و مادر او هر روز مسئولیت رساندن و برگرداندن کودک از مدرسه به هم واگذار می کردند واین جریان تا جایی ادامه پیدا می کرد که هر دواین موضوع را به طور کل به فراموشی میسپردند.
همه ی این روز ها پرنده شاهد همه چیز بود حتی میدانست که کودک از ته قلبش آرزو داشت که هیچ وقت "متولد" نمی شد.
پایان
#خانم_فیروزه
#دانشجوی_علومسیاسی