『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 🍂 🌾 🍂 🍂 🌾 🍂 🌾🍂 🍂 🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁 🌸قسمت دوم 🍂🌸🍂 در یک کمپرسی جا داده بودند. وقتی خواستند پیاد
💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸قسمت سوم
🍂🌸🍂
در کتاب «من زندهام» به تحریر درآمده، در خط به خط تصاویری که در این صفحات مکتوب شده، به یاد میآورد از اسرایی که فقط یک فریاد از شدت درد، یادگار حضورشان شد و از اسرایی که با ضربات چوب زندانبان بعثی، دچار خونریزی مغزی شدند و به #شهادت رسیدند و از اسرایی که از #تشنگی شهید شدند و...
🍂به استناد خاطرات آزادگان که در نهادهای متولی ثبت اسناد مکتوب و شفاهی دفاع مقدس، گردآوری شده، نیروهای #صلیب_سرخ در طول ٨ سال جنگ تحمیلی علیه ایران، فقط مجوز بازدید از ١٥ اردوگاه اسرای ایرانی (از مجموع ٣٥ اردوگاه نگهداری اسرای ایران) را از رژیم بعث دریافت کردند و بنابراین، فقط نام ١٥ هزار اسیر ایرانی که در این اردوگاههای برخوردار از حداقلهایی به عنوان حقوق اسرای جنگی، اسیر بودند در فهرست رسمی اسرا ثبت شد اما بیش از ٢٠ هزار اسیر ایرانی، در تمام سالهای اسارت، در اردوگاههایی که هیچ نام و نشانی نداشت، از چشم بازرسان صلیب سرخ پنهان نگاه داشته شدند و دقیقا به همین سبب، رژیم بعث این مجوز را برای خود قایل شد که بیشترین #شکنجهها و محرومیتها و آسیبهای جسمی و روحی را بر این گروه از اسرای ایرانی وارد کند؛ چنان که سرهنگ « #عبدالرشیدالباطن» - بازپرس ویژه گارد ریاستجمهوری #عراق در جنگ علیه ایران - در اعترافات خود که آذر ١٣٨٧ در رسانههای ایران منتشر شد، اشاره داشت که در طول سالهای جنگ علیه ایران، ٦ هزار اسیر ایرانی ساکن در اردوگاههای مفقودین، به دستور #صدام به شهادت رسیدهاند.
پس از پایان تبادل اسرا در دهه ٧٠، آزادگان اسیر در #اردوگاههای_مفقودین همچون #تکریت١٢، در خاطرات خود روایت کردند که «جیره غذایی اسرای این اردوگاهها، نصف جیره غذای اسرای اردوگاههای صلیب سرخ بود و اسرا، در سرما و گرمای طاقتفرسای عراق، در سولههایی نگهداری میشدند که محل خواب و قضای حاجت، یک جا بود.
شهادت ٩٠ اسیر در یکی از اردوگاههای مفقودین به دلیل اسهال ناشی از آلودگی آب شرب و محل زندگی و تعداد غیر قابل شمارش شهدایی که در روزهای گرم تابستان به اسارت رژیم بعث درآمده و بر اثر تشنگی به شهادت رسیدند، هیچگاه فراموش نمیشود.»💔😭
👇👇👇
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸قسمت چهارم
🍂🌸🍂
در اغلب تصاویر و فیلمهای بازمانده از دوران #دفاع_مقدس، مشاهده میکنیم که اسرای عراقی با بالا بردن دستها، تسلیم بیشرط سپاه ایران شدهاند؛ در حالی که اکثر اسرای #ایرانی، در حال #مجروحیت اسیر شدند. (٢٢٠ اسیر عملیات #بدر، در حال مجروحیت اسیر شدند.)
🍂 آزادهای میگفت: «رزمندگان ما، امکانی برای دفاع نداشتند که اسیر شدند.»
نباید از یاد برد که جنگ، صحنه یک کارزار بیمنطق است اما حتی در این کارزار، طرفین جنگ باید قایل به معاهداتی باشند که امضای تایید بر آن گذاشتهاند. رعایت حقوق اسرای جنگی، یکی از ضمایم غیر قابل اجتناب جنگ است که طی دهههای پیاپی در اسناد بینالمللی موکد شده است. از مهمترین این اسناد، کنوانسیون #ژنو است که در سالهای پایانی قرن نوزدهم و با توجه به ضرورت توجه به آسیبدیدگان جنگی تدوین شد. از سرفصلهای این سند بینالمللی، کنوانسیون سوم است که سال ۱۹۲۹ و پس از پایان جنگ اول جهانی، توسط تمام کشورها با تاکید بر ضرورت رعایت حقوق اسرای جنگی به تصویب و امضا رسید. با وجود این، حقوق اسرای ایرانی در اردوگاههای #مفقودین و حتی، اردوگاههای شناساییشده توسط صلیب سرخ، در حالی توسط رژیم بعث عراق در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران نقض شد که این کنوانسیون، صرفا بر رعایت حقوق اسیر جنگی در اردوگاه تاکید نداشته و کشور پذیرنده کنوانسیون، متعهد شده که حقوق مندرج و موکد در این سند بینالمللی را از لحظه اسارت اسیر جنگی تا آخرین ثانیه آزادی او رعایت و اجرا کند. بنا به گفته صدها آزاده، رژیم بعث عراق، از نخستین لحظه #اسارت رزمندگان و غیر نظامیان ایرانی، کمترین احترامی برای حقوق انسانی این اسرا قایل نبود و خاطرات مکتوب و شفاهی صدها آزاده موید عهدشکنی آشکار #رژیم_بعث و در تضاد با عهدسپاری این دولت نسبت به معاهدات بینالمللی است.
در حالی که یکی از تاکیدهای کنوانسیون سوم ژنو، رعایت حرمت اسرا و پرهیز از خشونت و شکنجه اسراست، بازجویی از اسرای ایرانی در لحظات و روزهای نخست پس از اسارت، هیچگاه بدون ضرب و شتم و توهین و تهدید نبود (که در مورد چهرههای شناختهشده همچون #شهیدتندگویان و #شهیدابوترابی، این برخوردهای غیر انسانی شدیدتر و غیرانسانیتر هم میشد) و مهمترین و مشهودترین نقض حقوق اسرای ایرانی، اسارت تعداد قابل توجهی از رزمندگان ایرانی پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ – تیر ١٣٦٧ - است که اتفاقا، تمام اسرای ایرانی که #پس_از_پذیرش #آتشبس به اسارت درآمده بودند، به اردوگاههای #مفقودین منتقل شدند و از آنجا که به دلیل ماهیت این تعهد دوجانبه، نهادهای بینالمللی فعال در امور بشردوستانه همچون صلیب سرخ، وظیفه خود برای توزیع جیره غذایی و لباس اسرای جنگی را پایانیافته میدیدند، رژیم بعث عراق از همین زمان محرومیتهای بیشتری بر اسرای ایرانی و به ویژه اسرا در اردوگاههای مفقودین تحمیل کرد و جلوگیری از بازگشت اسرای ایرانی به وطن پس از آتشبس و پایان مخاصمات، آن هم تا دو سال پس از امضای #قطعنامه٥٩٨، یکی دیگر از مهمترین #عهدشکنیهای_رژیم_بعث عراق است.👇👇👇
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸قسمت آخر
🍂🌸🍂
این وضع چنان افزایش یافت که در برههای، اعلام میشد تعداد اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق، ٨ هزار نفر اما تعداد عراقیهای اسیر در اردوگاههای ایران، حدود ٣٥ هزار نفر است، طی همین ماههای آغازین، دولت عراق برای توافق درباره تبادل اسرا پیشقدم شد؛ چرا که اسارت ٣٥ هزار عراقی، به معنای خالی شدن بدنه جنگاور عراق از وجود ٣٥ هزار رزمنده #درجهدار بود که قطعا، شکستهای بعدتر و مهیبتر به دنبال داشت.
🌱 #نخستین_مرحله_تبادل اسرای ایران و عراق مربوط به آزادی اسرای مجروح و معلول و سالمند بود که طی سالهای جنگ، حدود ٣٠٠ نفر از اسرای ایرانی مشمول این شرایط، آزاد شدند. مرحله دیگری از تبادل اسرا، سال ١٣٦٧ و پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ بود اما آن چه امروز به نام « #سالگردبازگشت_آزادگان» در متن #تقویم جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده، #روز٢٦مرداد١٣٦٩ است که بیشترین تعداد آزادگان ایران، پس از سالها #اسارت، در این روز پا به خاک وطن گذاشتند و این مرحله تا پایان #مهر١٣٦٩ ادامه یافت. هر چند بازگشت اسرا به ایران تا نیمههای دهه ٧٠ هم ادامه داشت؛ چنان که #خلبان_حسین_لشکری که به دلیل ١٦ سال اسارت در اردوگاههای مفقودین و دو سال اسارت در اردوگاههای شناساییشده توسط صلیب سرخ در عراق، به « #سیدالاسرا» ملقب شد و تنها یک هفته پیش از نوزدهمین سالگرد بازگشت آزادگان به ایران، بر اثر شدت آسیبهای وارد شده در سالهای اسارت، به #شهادت رسید، #فروردین١٣٧٧ به ایران بازگشت در حالی که تا سال ١٣٧٥ و در واقع، تا ٨ سال پس از پایان جنگ عراق علیه ایران، دولت عراق، اسارت این رزمنده را کتمان میکرد و نیروهای #صلیب سرخ از اسارت وی در اردوگاههای مفقودین عراق #بیخبر بودند.
🍂💔 #آزادگان، مانند #شهدا نیستند که #پلاک و یادمان داشته باشند. مانند #جانبازان هم نیستند که #نشان و بیرق داشته باشند. #آزادگان، #مردان_گمنامی هستند در همسایگی من و شما. پزشکی که از مطبش خارج شدهاید، استاد دانشگاهی که پای درسش نشستهاید، کاسبی که باقی پولتان را بیش از آن چه باید، پس داده، رفتگری که نجوای بامدادی جارویش به تن کوچههای محلتان، بیدارباشی معصومانه است، شاید هر کدام، اگر بپرسید، خاطراتی از « #اسارت» داشته باشند.»💔😭
@Karbala_1365
منبع:
https://www.google.com/amp/s/www.isna.ir/amp/96052616423
خیلی اتفاقی جان مک کین قبل از شکل گیری داعش با ابوکر البغدادی دیدار میکند،خیلی اتفاقی باز جان مک کین با مریم رجوی و ربع پهلوی هم دیدار میکند،خیلی اتفاقی عربستان به داعش و ربع پهلوی کمک مالی میکند و #ترکی_الفیصل با #مریم_رجوی ازدواج میکند
خیلی اتفاقی سوریه و عراق ویرانه شدند و خیلی اتفاقی ایران...
خیلی اتفاقی!!!
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
خیلی اتفاقی جان مک کین قبل از شکل گیری داعش با ابوکر البغدادی دیدار میکند،خیلی اتفاقی باز جان مک کین
#مریم گفته آقا قبول نیس من شوهر هندی ندارم!
لذا ترکی فیصل سلام هندی داده بهش
کلا روزای اول، حرف حرف عروسه😊
"قره داغی"😂
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اولین تصویر از پیکر مطهر شهید #مدافع_حرم " علی سلطان مرادی" در معراج شهدا. پیکر شهید سلطان مرادی پس
ـ🍃🌺﷽🌺🍃
🌺🍃🌷 #عشق_یعنی_یه_شهید"
☘عشق یعنی مادری چشم انتظار
قد خمیده با نگاهی بیقرار
☘عشق یعنی یک پدر بی دست و پا
گریه های بی صدایش در خفا
☘عشق یعنی صورتِ تاول زده
سرفه های بی امان و سرزده
☘عشق یعنی هر نفس با دستگاه
☘عشق یعنی یک پدر یک تکیه گاه
☘عشق یعنی یک شهیدِ بی نشان
پرکشیدن بر فرازِ آسمان
☘عشق یعنی یک پلاک از یک شهید
کز میان خاک ها آمد پدید
☘عشق یعنی یک جوان بی ادعا
غوطه ور در خون میانِ لاله ها
☘عشق یعنی لاله ها پرپر شدند
در کلاسِ عاشقی اول شدند...
🍂💔
سه ماه بعد از شهادتش در گودالی پیدا شد، در نامه ای نوشته بود: مادر می خواهند ما را زنده به گور ڪنند ...
🌹 #شهید_عباس_سهیلی🌹
... #چه_زود_دیر_میشود
در باز شد
برپا...!
بر جا...!
درس اول: بابا آب داد ، ما سیراب شدیم .بابا نان داد ما سیر شدیم.
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود. و چقدر همه منتظر امدن حسنک بودند
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم .ریز علی در شبی سرد جلوی قطارمان ایستاد ...راه را روشن کرد و قطار زندگی سوت زد و رفت و ما در زندگی گم شدیم
همه زیبایی ها رنگ باخت
نگاهمان سرد شد و دستمان خسته
این روزها دیگر باران با ترانه نمی بارد
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ... زرد شدیم ، پژمردیم
و سالهاست وقتی پشت سرمان را نگاه میکنیم،جز ردپایی از خاطرات خوش کودکی نمی یابیم...
و در ذهنمان جز همهمه ی زنگ تفریح، طنین هیچ صدایی نیست...
و امروز چقدر دلتنگ آن روزها هستیم.
و هرگز نفهمیدیم چرا ما برای بزرگ شدن اینهمه بی تاب بودیم...💔🍂
🌷
❣زخم بچه ها را با گونیهایی سنگر که خودمان دوخته بودیم ، می بستیم
و من حتی خودم لباس تنم از جنس گونی دوخته بودم....
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌷 ❣زخم بچه ها را با گونیهایی سنگر که خودمان دوخته بودیم ، می بستیم و من حتی خودم لباس تنم از جنس گو
💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁 #واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸صفحه اول
🍂 #من_لباس_تنم_از_جنس_گونی_بود...
🍂🌸🍂
🌷در مورد مریضی که در #اردوگاه شایع شد، اولین بار در یازده روزی که ما در #بصره بودیم اتفاق افتادهیچگونه مراقبت پزشکی و رسیدگی بهداشتی وجود نداشت به همین دلیل اولین مریضی ها بوجود آمد. به این دلیل که بچه ها زخمی بودند، #تیر خورده و دست و پا شکسته زیاد داشتیم و هیچ امکاناتی برای مداوا وجود نداشت.
زخم بچه ها را با گونیهایی سنگر که خودمان دوخته بودیم ، می بستیم و من حتی خودم لباس تنم از جنس گونی دوخته بودم. به همین دلیل و در اثر همین مشکلات بچه هایی که #مریض بودند روز به روز ضعیف ترمی شدند. بعد بچه ها را به #زندان_الرشید منتقل کردند که این زندان سلولی بود. مثل ساواک قدیم خودمان. وقتی بچه ها را وارد زندان کردند در اتاقهایی دو در سه، و یا سه درچهار قرار دادند و درب سلولها را می بستند. صبحانه ای که می دادند باید بین خودمان تقسیم می کردیم و به صورت مایع بود اسمش #شوربا بود. نان هم که می دادند اصلا کفافمان را نمی داد و سطلی داشتیم که در آن آب می ریختند و چون همگی #تشنه بودیم سریع آب را می خوردیم و همه بی آب می ماندند. ضعف بچه ها و نبودن غذای کافی همه این عوامل باعث عفونت داخلی بچه ها می شد...👇👇👇