#مأموریتی_که_دل_شیر_میخواست...!!
🌷شب قبل از #عملیات_کربلای۴، فرماندهان رده بالای لشکر؛ آقای قربانی، شهید #طوسی و... منتظر بودند یکی از نیروهای واحد اطلاعات، از مأموریت شناسایی برگردد و آخرین اطلاعات خود را از شناسایی مواضع دشمن به آنها بدهد. آمدن کیامرث کمی به درازا کشید.
🌷هزار فکر و خیال سراغ فرماندهان رفت: -نکند کیامرث اسیر نیروهای #عراقی شده باشد!! فاصلهی شناسایی او از دشمن کمتر از ۴ متر بود. انجام این #مأموریت واقعاً دل شیر میخواست؛ شناسایی تحرکات، استعداد، میادین مین، #اسلحه های سبک و سنگین دشمن، بخشی از مسیر شناسایی کیامرث هم از توی آب بود، آبی با عمق بیست متر.
🌷فرماندهان نذر حضرت #زهرا (س)کردند. تا کیامرث سالم برگردد. در همین حین صدایی از دل اروند، بیرون آمد. آقای قربانی سراسیمه رفت سمت صدا. سر شهید #صیدانلو از دل آب زد بیرون. آقای قربانی او را به آغوش کشید. نفس که تازه کرد، علت تأخیر را از او سؤال کرد، گفت:...
🌷....گفت: -«در چهار متری #دشمن با استتار کامل در باتلاق منتظر تعویض نگهبان #عراقیها بودم تا از فرصت استفاده کنم، برگردم. #حاج آقا! باور کنید آن لحظه از همهی وقتهای دیگر به خدا نزدیکتر بودم، چه صفایی داشت.»
🌹خاطره ای به یاد
#شهیدمعززکیامرثصیدانلو
راوی: #رزمنده_دلاورامیربابایی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』