قرار بود نیروها با #قایق بیایند و علاوه بر پشتیبانی از ما، خطهای بعدی را بشکنند. بعد از گرفتن خط اول و دوم، به خط سوم رسیدیم. آنقدر خوب پیشروی کرده بودیم که روی خط سوم، شهید مسعود مرادی کهپسری سبزه رو و حدوداً 17، 18 ساله بود به تنهایی رفت و حدود 60، 70 عراقی را به تنهایی کشت. روز بعد، وقتی نیروهای ما اسیر شدند، شهید مرادی را دیدند که به #شهادت رسیده و کنارش انبوهی از #کشتههای نیروهای عراقی ریخته شده است؛ عراقیها او را با سیم #خفه کرده بودند و همگی دور پیکر وی حلقه زده بودند و هل هله میکردند. حتی اسرا دیدند که روی گرفتن #اسلحه او بین #عراقیها دعوا شده بود.
ما خط را #شکستیم و طبق قرار از پیش تعیین شده،آماده شدیم و علامت دادیم؛ اما یگانی که قرار بود به #امالرصاص» بیاید و به ما بپیوندد، نتوانست خود را به ما برساند.
🌾🌾🌾🌾
#شمادقیقاًدرکدام_منطقه_عملیات_غواصی_راانجام_دادید؟
💢ما در #منطقهای میان #ام_الرصاص» و #جزیره_مینو» بودیم. لازم به ذکر است که «#ام_الرصاص» مثل سدی جلوی کارون قرار دارد. #عراقیها در «ام الرصاص» و از مواضع خود، قایقهای ما را که کنار کارون ایستاده بودند به رگبار بسته بودند.
🍂🍂🍂🍂🍂
#خاطره_خاصی_ازعملیات_کربلای4 _دارید؟
💢در یکی از قایقهای نیروهای ما، حاج ستار ابراهیمی حضور داشت که توانست با #قایق از خط عبور کند و به سمت نیروهای خود که در سمت چپ ما قرار داشتند، برود. اتفاقاً در همان عملیات برادرش که کنارش بود، همانجا به #شهادت رسید. به هرحال حاج ستار ابراهیمی بعد از درگیری، شنا میکند به سوی یک کشتی شکسته میرود و دو روز آنجا ماند.
در این دو روز هر بار نیروهای عراقی برای دستگیری وی به سمت کشتی شکسته میروند، حاج ستار ابراهیمی با آنها درگیرمیشود و نمیگذارد او را اسیر کنند. آن زمان ما دوست مداحی داشتیم به نام سعید بادامی که فرمانده یکی از #گردانها بود، خلاصه سعید بادامی، بلندگویی در دست گرفت و پشت بلندگو دعای #کمیل خواند و در دعا مرتب میگفت «یا ستار، یا ستار» و چون اسم حاج #ابراهیمی هم ستار بود، در میان نوحه به او گفت «امشب به سراغت میآییم». حاج ستار ابراهیمی را نجات دادند که بعداًدر #کربلای5 به شهادت رسید.
✨✨✨✨
#آیامیدانستیدعملیات_لو_رفته_است؟
💢خیر؛ اما در هر #جنگ و عملیاتی، هم ما و هم نیروهای دشمن همیشه آمادگی حمله از سوی طرف مقابل را دارند. به عنوان نمونه، در #والفجر5، وقتی عملیات انجام و منطقه تصرف شد، دیدیم که دشمن با اینکه از عملیات بیخبر بود، اما برای مقابله احتمالی 7توپ چهار لول را آماده و خود را مجهز کرده بود.
قبلاً هم ذکر کردم؛ هر #عملیاتی برای خود قاعده مشخصی دارد؛ همانطور که ما برای شناسایی میرفتیم، دشمن هم برای بررسی منطقه به مواضع ما میآمد. مثلاً ما در مناطق غربی از ارتفاعات برای دیدهبانی و در جنوب از دکل به رصد منطقه میپرداختیم. در کنار تمام اینها، ستون پنجم دشمن نیز همیشه فعال بود و هر دو طرف نیز مرتب هواپیمای شناسایی به منطقه طرف مقابل میفرستادند.
در موضوع لو رفتن عملیات سه قاعده از جمله زمان، مکان وطرح #عملیات وجود دارد؛ هر وقت هر سه به دست طرف مقابل برسد، میتوان گفت عملیات #لو رفته؛ اما هیچ جا چنین چیزی پیش نیامده است.
حتی وفیق #السامرایی، رییس بخش ایران در استخبارات حکومت بعث #عراق که بعدها کتابی درباره کل عملیاتهای وقوع یافته مینویسد و به تحلیل آنها میپردازد، درباره #کربلای4 به چنین چیزی اشاره نمیکند. البته آنها متوجه تحرکات ما در #خرمشهر شده بودند، اما زمان شروع عملیات را نمیدانستند.
آن شب به محض شروع درگیری،هواپیماهای #عراقی منور زدند و منطقه روشن شد، بعد بمبهای خود را روی کارون و کنار #رودخانه ریختند و پشتیبانی قطع شد.
به عقیده من اگر قایقهای ما میتوانستند عبور کنند و بیایند ما در #کربلای4 پیروز میشدیم. قایقها نیامدند و ما نتوانستیم #امالرصاص را بگیریم و این باعث شد ما #غواصان) که به خط دشمن رفته و چیزی حدود 1000 متر فضا را آماده کرده بودیم، با شکست مواجه شویم.
🌿🌿🌿🌿
#حمله_درخشکی_وبا_لباس_غواصی_سخت_نبود؟
💢لباس #غواصی به قطر نیم سانت از اسفنج فشرده تشکیل شده است؛ اگر بعد از خروج از آب و طلوع آفتاب آن را از بدن در نیاورید، آنقدر خشک میشود و به بدن میچسبدکه پوست را میکند.در آن عملیات #کربلای4) ما به نیروهای خودی گفتیم لباسهای ما را به همراه خود بیاورند تا وقتی صبح شد، بپوشیم وآماده #عملیات بعدی شویم که این اتفاق نیفتاد..
#ادامــــــه_دارد....
راوی :#کریم_مطهری_فرمانده_گردان #غواصی_جعفرطیار_استان_همدان
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
قرار بود نیروها با #قایق بیایند و علاوه بر پشتیبانی از ما، خطهای بعدی را بشکنند. بعد از گرفتن خط او
#شما_در_آن_عملیات_ازناحیه_گردن_مجروح_شدید_بعداز_آن_چه_شد_چطوربه_عقب_برگشتید؟؟
🕊🌾🕊🌾🕊
💢ما حدود ساعت 10 و نیم شب به خط زده بودیم؛ آن شب بعداز #مجروح شدنم خودم را لابه لای #نیزار پنهان کردم تا روحیه بچهها به هم نریزد و از هوش رفتم. بعد از یکی دو ساعت (حوالی ساعت سه نیمه شب) به هوش آمدم؛ آقای #جامبزرگ که مجروح شده بود، گوشهای نشسته بود؛ وقتی من را دید گفت: «کی هستی؟» و وقتی من را شناخت، گفت «بیا پیش من». من که از شدت درد و #خونریزی نمیتوانستم راه بروم، خودم را به حالت سینه خیز به سمت وی کشاندم.
#جامبزرگ به #غواصان گفت به عقببرگردند و مجروحان را هم بهم ببندند و در آب بندازند؛ ما در دهانه #خلیج فارس یک تور بسته بودیم و بچهها را میتوانستیم از آب بگیریم که متأسفانه نشد.
آن شب هوا خیلی سرد بود؛ #جامبزرگ به غواصان دستور داد که سنگرهای #عراقیها را بگردند و اورکتها و پتوهای موجود را روی #زخمیها بکشند. پتوها را روی همه کشیدند؛ به جز من، چرا که به دلیل زخم عمیق ناحیه گردنم و بیهوش شدنهای پشت سر هم، فکر میکردند به #شهادت رسیدهام.
به هوش آمدم و به دستور حاج محسن (#جامبزرگ) قرار شد من به کمک و همراهی شهید علی منطقی و سید #حسین_معصومزاده به عقب برگردیم. آنها زیر بغلم را گرفتند و لب #آب دو فینپایم کردند تا خودم هم در بازگشت با فین زدن در شنا و عبور از #رودخانه کمک کنم.من که به دلیل اصابت تیر به گلویم نمیتوانستم حرف بزنم با ایماء و اشاره به آنها گفتم که حاج محسن را هم بیاورید؛ اما وقتی به سویش رفتند، او که #استخوانهای پایش شکسته بود، صدای فریادش بلند شد. حاج محسن به ما گفت: «بروید، من میام.»
⭕️من در آب به سختی حرکت میکردم. آب به درون زخمم میرفت و خون به همراه آب بیرون میزد. وضع بدی بود، هر دو همراهم نیز که #زخمی شده بودند مرتب به سمت غرب و شرق میرفتند. من میدیدم دارند به سمت مواضع عراقیها شنا میکنند؛ صدا هم نداشتم، با ایماء و اشاره و دست زدن روی #آب، آنها را صدا میزدم و میگفتم که سمت #دشمن نروید؛ خط آن طرف است.
آنها هم برمیگشتند، زیر #بغلم را میگرفتندو چند متری که در آب جلو میرفتیم، دوباره هر دو من را رها کرده و به سمت #غرب و شرق میرفتند و من باز روی آب میزدم که برگردند؛ تا اینکه #شهید منطقی باک یک قایق شکسته را در آب دید، آن را زیر #شکمم گذاشتند و به عقب برگشتیم.
اتفاقاً بعد از بازگشت به آنان گفتم: «چرا مرتب به سمت #شرق و غرب میرفتید؟» آنها هم پاسخ دادند: «حقیقتش این است که ما #زخمی و خسته بودیم و دیدیم تو هم داری شهید میشوی، ما هم رهایت میکردیم که خود را نجات دهیم؛ اما تا میرفتیم صدایت بلند میشد و ما هم در رودربایستی به دنبالت میآمدیم.»
🌷🌷🌷🌷
#پس_از_بهبود،_دوباره_به_منطقه_جنگی_برگشتید؟
💢حدود 20 تا 25 روز در بیمارستان شهید خلیلی شیراز و بیمارستان امام خمینی(ره) شهر #همدان بستری بودم و بعد از بهبود، دوباره به #جبهه بازگشتم.
🍀🍀🍀🍀🍀
#بعدازکربلای4،_درکدام_عملیاتها_حضور_داشتید؟
💢بعد از بهبود و برگشت به منطقه، در عملیات #کربلای8، در#شلمچه و کنار کانال ماهی حضور یافتم اما دیگر #غواص نبودم. بعد از آن هم به دلیل شهادت و #اسارت نیروها (البته بعد از بازگشت آزادهها متوجه شدیم که آنان اسیر شده بودند) باز در #همدان شروع به جذب و ساماندهی نیرو کردیم.
در آن زمان من به عنوان معاون طرح و عملیات لشکر #انصارالحسین(ع) تعیین شدم و در عملیاتهای برده هوش، مائوت عراق،#کربلای10 در حلبچه و مرصاد شرکت کردم.
🌹🌹🌹🌹
#تابه_حال_خاطراتتان_راجایی_بازگو_کردهاید؟
💢در شبهای خاطره #همدان چند باری خاطراتم را بیان کردم، اخیراً نیز شب دوم ماه رمضان و به مناسبت بازگشت شهدای #غواص، به همراه آقای #جامبزرگ در یکی از برنامههای صدا و سیمای استان #همدان حضور یافتم.
◾️علاوه بر این آقای #زجاجی از سوی حوزه هنری استانهمدان در حال ضبط #خاطرات بنده است که اکنون حدود چهار تا پنج ماه از آغاز آن میگذرد. در حال حاضر شانزدهمین جلسه مصاحبه ما به اتمام رسیده و تازه به ماجرای #کربلای4 و اعزام من به #بیمارستان رسیدهایم.
🕊🕊🕊🕊🕊
#به_عنوان_سؤال_پایانی،_نگاه_شما به بازگشت شهدای غواص به میهن چیست؟
شهدا آمدند تا ما را در آن #فضا نشان دهند و دریابیم کهآلودۀ دنیا نشویم.پیدا شدن شهدا با این تعداد زیاد،حال و هوای جامعه را دگرگون کرد و فضای دوران جنگ را به #خاطرمان آورد.
#پــــایـــان
باتشــکر از راوی عملیــات کربلای۴ #جانبازکریممطهری_فرماندهگردانغواصیجعفرطیار_همدان
🕊🌾
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
جمعی از رزمندگان گردان ۴۰۸غواصی لشگر ثارالله
⭕️در ماههای پایانی سال ۱۳۶۵ قرار بر این شد که عملیات# کربلای۴ در رودخانه کارون روبروی منطقه ابوالخصیب عراق با حضور یکسری از #غواصان والفجر ۸ انجام شود. اما با توجه به وجود چندین جزیره در #اروندرود🌊 و خطوط پدافندی دشمن، کار #غواصان🏊♂ بسیار پیچیده بود. چرا که آنها باید اول میرفتند، خطوط دشمن در جزایر را متوقف میکردند و بعد راهی آن سوی اروند در خاک عراق میشدند. همچنین بعضی از یگانها قرار بود از جایی به نام تنگه در میان جزایر عبور کنند و به آن طرف #اروند بروند. همزمان با آنها نیز نیروهایی به خطوط دفاعی دشمن در #جزایر امالرصاص حمله کنند و در نهایت همه نیروها به آن سوی اروند برسند و خطوط اصلی دشمن را شکست دهند.
#غواصان حاضر در عملیات#کربلا ۴
اما نکته قابل توجه این بود که دشمن نسبت به عملیات #کربلای ۴ هوشیار بود؛ چون اطلاعاتی از طریق آمریکاییها در اختیار #عراقیها قرار گرفت. به همین خاطر رژیم بعث، تقریباً منطقه عملیات، زمان و محورهای آن را متوجه شد و زمانی که رزمندگان اسلام به خطوط دشمن زدند، نیروهای #عراقی آمادگی کامل برای مقابله با رزمندگان را داشتند. به همین خاطر بسیاری از نیروهای غواص به #شهادت رسیدند؛ بنابراین میتوان بیان داشت که باعث و بانی اصلی شهادت غواصان در #کربلای ۴ آمریکا بود.
بسیاری از پیکر شهدای غواص🏊♂ در میان خروش رودخانه کارون باقی ماند و بسیاری دیگر در آن سوی رودخانه، زنده زنده دفن شدند.
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص👣
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
🕊 #با_شهدا🕊
#سید_سوتزن!🍃🌸
🌷💢منطقه عملیاتی #والفجر ۸ بودیم. بین بچههای #غواص فردی بود معروف به «سید» #سوتزن! «سید» بیشتر اوقات سوت میزد. سوتش هم شبیه به صدای بلبل بود. بچهها از صدای سوت او لذت میبردند. وقتی «سید» ساکت بود، میگفتند: «سید» چرا بلبل نمیخونه؟ «سید» بلافاصله شروع میکرد به سوت زدن. یک شب برای عملیات به #نخلستانها رفتیم. قبل از آن با بچهها هماهنگ کرده بودم که با سوت بلبل، شما را هدایت میکنم. همینطور هم شد. به هدف که نزدیک شدیم. بلبل شروع کرد به خواندن و از این طریق بچهها را هدایت کردم و به هدف مورد نظر رسیدیم.
🌷💢تا این که نزدیک عملیات #والفجر ۸ شد. بچههای #غواص به مدت یک ماه در هر ۲۴ ساعت جذر و مد #اروند را کنترل میکردند تا ببینند در چه زمانی اروند، آرام و چه زمانی خروشان است. شبی که قرار شد از #اروند عبور کنیم. #اروند خروشان شد، با خروشان شدن آب معادلاتی که حساب کرده بودیم. همه به هم ریخت. کاری هم از دستمان ساخته نبود.
سرانجام #توسل پیدا کردیم. به حضرت زهرا (س) و از آب عبور کردیم.
🌷💢عدهای از #بچهها را آب با خودش برد، بعضیها هم، توانستند جان سالم بدر ببرند و خودشان را به آن طرف آب برسانند. ساحل #اروند حالت یک باتلاق را به خود گرفته بود. عراقیها اطراف اروند را با #میلگردهای خورشیدی به هم جوش داده بودند و #سیمهای خاردار زیادی از آنها وصل کرده و بشکههایی از مواد #منفجره را، کنارش چیده بودند. محوطه را هم مین کاشته بودند. «سید» کنار #اروند بود. هنوز خودش را از آب بیرون نکشیده بود که آهسته او را صدا زدم و گفتم: «سید کجایی؟» «سید» جواب نداد. بار دیگر گفتم: «بلبل اگه زندهای یک دم بخوان!» «سید» شروع کرد به خواندن.
🌷💢با شنیدن صدای #بلبل چند تا عراقی به طرف آب آمدند. بچهها فوراً سرشان را زیر آب بردند. #عراقیها سر و گوشی به آب دادند. چیزی دستگیرشان نشد. دوباره به طرف #سنگرهایشان برگشتند. از زیر آب بیرون آمدیم و آهسته آهسته، به طرف سنگرهای عراقی رفتیم. نزدیک یک #سنگر عراقی بودم که باز هم آهسته گفتم: «بلبل چرا ساکتی؟» «سید» آرام و آهسته گفت: «مگه نمیدونی؟» گفتم: «چیرو؟» گفت: «اینکه بلبلمو، توقیف کردن. فعلاً نمیتونه بخونه!» خندهام کردم و گفتم: «امان از دست تو با اون بلبل.»
سید #سوتزن: سید علی موسوی برادر #شهید_سید_مرتضی_موسوی که بارها جانباز شد.
#راوی_رزمنده_دلاور_علی_حقشناس
🌷#شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
#مأموریتی_که_دل_شیر_میخواست...!!
🌷شب قبل از #عملیات_کربلای۴، فرماندهان رده بالای لشکر؛ آقای قربانی، شهید #طوسی و... منتظر بودند یکی از نیروهای واحد اطلاعات، از مأموریت شناسایی برگردد و آخرین اطلاعات خود را از شناسایی مواضع دشمن به آنها بدهد. آمدن کیامرث کمی به درازا کشید.
🌷هزار فکر و خیال سراغ فرماندهان رفت: -نکند کیامرث اسیر نیروهای #عراقی شده باشد!! فاصلهی شناسایی او از دشمن کمتر از ۴ متر بود. انجام این #مأموریت واقعاً دل شیر میخواست؛ شناسایی تحرکات، استعداد، میادین مین، #اسلحه های سبک و سنگین دشمن، بخشی از مسیر شناسایی کیامرث هم از توی آب بود، آبی با عمق بیست متر.
🌷فرماندهان نذر حضرت #زهرا (س)کردند. تا کیامرث سالم برگردد. در همین حین صدایی از دل اروند، بیرون آمد. آقای قربانی سراسیمه رفت سمت صدا. سر شهید #صیدانلو از دل آب زد بیرون. آقای قربانی او را به آغوش کشید. نفس که تازه کرد، علت تأخیر را از او سؤال کرد، گفت:...
🌷....گفت: -«در چهار متری #دشمن با استتار کامل در باتلاق منتظر تعویض نگهبان #عراقیها بودم تا از فرصت استفاده کنم، برگردم. #حاج آقا! باور کنید آن لحظه از همهی وقتهای دیگر به خدا نزدیکتر بودم، چه صفایی داشت.»
🌹خاطره ای به یاد
#شهیدمعززکیامرثصیدانلو
راوی: #رزمنده_دلاورامیربابایی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』