『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔴سلامعلیکم باتوجه به فرا رسیدن سالروز #عملیاتکربلای۴ در سوم دی ماه، از تمامی #راویانگرامی و بزرگ
راوی اصلی این خاطره
#استاد_حسن_رحیمپور_ازغدی می باشند که اینچنین روایت میکنند :
📚📚
کنار آب فرمانده تیم #غواص(شهید شوشتری) که شهید شد در #عملیات دیگری به بچهها گفت که برادران اگر امشب دشمن ما را نزند #کوسهها میزنند، کوسهها نزنند دشمن میزند، هیچ کدام نزنند ما لای #سیمهای خاردار گیر میکنیم در تلههای انفجاری شهید میشویم اگر #خط را بشکنیم و برویم در خط درگیر میشویم احتمال #شهادت زیاد است، اگر #خط بشکند فردا اولی که هوا روشن شود #پاتکهای سنگین در نخلستانها شروع خواهد شد، آنها را عقب بزنیم
📖
هواپیماها ما را #بمباران خواهند کرد، توپخانهها خواهند آمد، #تانکها میزنند، در برابر همه اینها مقاومت کنیم بمباران شیمیایی خواهیم شد، بنابراین کسی به هوای این که ما میرویم و قطعاً پیروز میشویم وارد آب نشود. ما داریم میرویم نه برای این که برگردیم اما - اینهایی که میگویم عین جملات #غواصانی است که شهید شدند – گفتند ما میرویم اما همان خدایی که موسی را از #نیل عبور داد امشب ما را از اروند عبور میدهد. خدای آن طرف #اروند، خدای این طرف اروند است. ما میرویم برای این که به وظیفهمان عمل کنیم نمیرویم که خاک و نخلستان و آب و #رودخانه فتح کنیم ما میرویم برای این که رفته باشیم. چون امام در جماران منتظر است که به او بگویند بچهها به خط زدند.
🍃✨🍃✨🍃✨
ما نمیرویم برای #شکستن خط، ما میرویم تا وظیفهمان را انجام بدهیم. اینها حرفهایی بود که #شهدای غواص و فرماندهان ما شب #عملیات میگفتند. قبل از این که وارد اروند بشوند بچههای #غواص همه به #سجده رفتند و همه بلند شدند پشت جولانها دو #رکعت نماز #شهادت خواندند و وقتی که وارد #آب شدیم برخلاف اضطراب و نگرانیای که قبل از #عملیات داشتیم وقتی که وارد آب شدیم #بنده خودم و خیلی از بچههایی که کنار ما بودند
🕊🌾🕊🌾🕊🌾
– من از آنها هم پرسیدم – احساس کردم یک مرتبه یک #آرامش عجیبی بر بچهها نازل شد «أنزل السکینه» که خداوند در #قرآن وعده میدهد. تا قبل از این که پایمان را در #اروند بگذاریم واقعاً مطمئن بودیم که یک اتفاقی میافتد و ما به آن طرف #آب نمیرسیم ولی وقتی که #بچههای غواص بعد از آن سجده طولانی و آن دو رکعت #نماز وارد آب شدند، اینقدر حال این #بچهها عوض شد که در اروند در مسیر شوخی میکردند و #مسخره بازی درمیآوردند و ستون غواص ما، خط را #شکست فقط با یک #شهید!
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365
🍃🌺
#بچهها....
🌷هر کس برمیگشت از رشادتش تو عمليات میگفت: _من دويدم... _من نارنجک انداختم... _من تک تيرانداز بودم... _من آر.پى.جى زدم تو سنگرشون... _من...
🌷غواص ها زير بغلش را گرفته بودند و میآوردنش گفتند: "حاجى تو قايق تنها بود." رفتم جلو و روى او را بوسيدم و پرسيدم: "حاج ستار! دشمن نفهميد شما تو قايق هستين؟" با آن حالش گفت: "چرا! يکى دو نفرشونم اومدن تو قايق اما بچهها زدنشون!" و رفت.
🌷....و رفت. صحبت غواصها را توى ذهنم مرور کردم و با تعجب گفتم: "بچهها؟!"
#حاجستارابراهیمی🕊
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
…❀
@Karbala_1365🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
🕊 #با_شهدا🕊
#سید_سوتزن!🍃🌸
🌷💢منطقه عملیاتی #والفجر ۸ بودیم. بین بچههای #غواص فردی بود معروف به «سید» #سوتزن! «سید» بیشتر اوقات سوت میزد. سوتش هم شبیه به صدای بلبل بود. بچهها از صدای سوت او لذت میبردند. وقتی «سید» ساکت بود، میگفتند: «سید» چرا بلبل نمیخونه؟ «سید» بلافاصله شروع میکرد به سوت زدن. یک شب برای عملیات به #نخلستانها رفتیم. قبل از آن با بچهها هماهنگ کرده بودم که با سوت بلبل، شما را هدایت میکنم. همینطور هم شد. به هدف که نزدیک شدیم. بلبل شروع کرد به خواندن و از این طریق بچهها را هدایت کردم و به هدف مورد نظر رسیدیم.
🌷💢تا این که نزدیک عملیات #والفجر ۸ شد. بچههای #غواص به مدت یک ماه در هر ۲۴ ساعت جذر و مد #اروند را کنترل میکردند تا ببینند در چه زمانی اروند، آرام و چه زمانی خروشان است. شبی که قرار شد از #اروند عبور کنیم. #اروند خروشان شد، با خروشان شدن آب معادلاتی که حساب کرده بودیم. همه به هم ریخت. کاری هم از دستمان ساخته نبود.
سرانجام #توسل پیدا کردیم. به حضرت زهرا (س) و از آب عبور کردیم.
🌷💢عدهای از #بچهها را آب با خودش برد، بعضیها هم، توانستند جان سالم بدر ببرند و خودشان را به آن طرف آب برسانند. ساحل #اروند حالت یک باتلاق را به خود گرفته بود. عراقیها اطراف اروند را با #میلگردهای خورشیدی به هم جوش داده بودند و #سیمهای خاردار زیادی از آنها وصل کرده و بشکههایی از مواد #منفجره را، کنارش چیده بودند. محوطه را هم مین کاشته بودند. «سید» کنار #اروند بود. هنوز خودش را از آب بیرون نکشیده بود که آهسته او را صدا زدم و گفتم: «سید کجایی؟» «سید» جواب نداد. بار دیگر گفتم: «بلبل اگه زندهای یک دم بخوان!» «سید» شروع کرد به خواندن.
🌷💢با شنیدن صدای #بلبل چند تا عراقی به طرف آب آمدند. بچهها فوراً سرشان را زیر آب بردند. #عراقیها سر و گوشی به آب دادند. چیزی دستگیرشان نشد. دوباره به طرف #سنگرهایشان برگشتند. از زیر آب بیرون آمدیم و آهسته آهسته، به طرف سنگرهای عراقی رفتیم. نزدیک یک #سنگر عراقی بودم که باز هم آهسته گفتم: «بلبل چرا ساکتی؟» «سید» آرام و آهسته گفت: «مگه نمیدونی؟» گفتم: «چیرو؟» گفت: «اینکه بلبلمو، توقیف کردن. فعلاً نمیتونه بخونه!» خندهام کردم و گفتم: «امان از دست تو با اون بلبل.»
سید #سوتزن: سید علی موسوی برادر #شهید_سید_مرتضی_موسوی که بارها جانباز شد.
#راوی_رزمنده_دلاور_علی_حقشناس
🌷#شادی_روح_مطهر_شهدا_صلوات
🇮🇷 『شُهَــدایِکـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』