eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
903 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا آنان ڪہ یارشان شد صداقتـــــ در عمل گفتارشان شد.. بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند علمدار ســــردارشان شد ✨کُلُناٰ عَباٰسَکْ یاٰ زِیْنَب✨ْ
🌺حضرت‌صاحب‌الزمان(عج): " به شیعیان ودوستان مابگوئید که خدارا بحق عمه‌ام (س)قسم دهندکه مرا نزدیک گرداند."💔 🌸دعای فرج هدیه بشهدا، بخصوص شهدای عملیات ۴ ⊰❀⊱ ۴ ⊰❀⊱ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨امام حسین علیه السلام در دعای عرفه به درگاه خداوند: آن كه تو را ندارد چه دارد؟ و آن كه تو را دارد چه ندارد؟! آن كه ديگرى را به جاى تو گرفت زيان كرد و باخت .. ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَكَ ؟! و ما الّذي فَقَد مَن وَجَدكَ؟! لَقد خابَ مَن رَضِيَ دُونَكَ بَدَلاً 📚 میزان الحکمه، ج2، ص423
شهیدی که از بی کسی برای آب نامه می نوشت 🌺🌺🌺🌺 🌹شهید «یوسف قربانی» در خانواده‌ای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثه‌ای ازدنیارفت ویوسف و برادرش راباهمه دردهاو رنج‌هایشان تنها گذاشت.بعد همراه برادرش به تهران رفت.با پیروزی انقلاب وسپری شدن دوران ستمشاهی،یوسف نیز همراه دیگرفرزندان مستضعف امام پابه عرصه انقلاب گذاشت.در همین سال‌هابرادریوسف در حادثه‌ای درگذشت... ⭕️در دوران دفاع مقدس عضو اطلاعات عملیات گردان ولیعصر زنجان و غواص💧 بوده و نقش موثری در عملیات های والفجر 8 و کربلای5 ایفا می کنه، و سرانجام در 19 دی ماه 1365 در عملیات کربلای۵ در شلمچه به شهادت می رسه. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از خبرنگارها ازش پرسیده بود: آقا یوسف! غواص💧 یعنی چی؟ و یوسف گفته بود: غواص یعنی مرغابی🦆 امام زمان عجل الله. پی نوشت:✍ 💢همرزم یوسف: "هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه📄 می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟📪 دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند🌊 برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم که... ۵ ⊰❀⊱ ۴ ⊰❀⊱ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
۴ قطعه ای ازبهشت +علقمه کجاست؟ _جایی فرا سوی ❤️ +یعنی دقیقا کجا؟ _یعنی یه نقطه رهایی که باید بهش دل بدی تا بتونی ببینی ش چطور از دل به سمت آسمان پرکشیدن... _هرکسی نمیتونه دل بده و عاشق بشه اما اگر عاشق هم بشه دیگه دلش دست خودش نیست... _همون جایه که هرکسی نمیتونه به راحتی روایتگری کنه مگراینکه شهداش بخوان. +چرا؟؟؟🤔 _چون ۴ خیلی بزرگ ومقدسه اما خیلی غریب و مظلوم واقع شد.😔 بخاطرهمین همه چیزش دست شهداشه.. آخه میدونی شهداش تماما خاص بودن... +اگه بخوام دل بدم باید چکارکنم؟ _کاری نداره فقط چشمات رو ببند دستت رو بذار توی دست شهداش و بقیه اش رو بسپار به شهداش، اونا دیگه خودشون حلش میکنن😉💞 _پیوند باشهدای کربلای۴ پیوند قلبت با قلب شهداست...💞 ⊰❀⊱ ۴ ⊰❀⊱ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 زماني، ها در پيكر يكي از شهدا را كه از نيروهاي بود، كردند✨ اما تا نزديك آفتاب هرچه گشتند، آن بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر شده بودند😔با خود گفتند: پلاك كه پيدا نشد، پس پيكر را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب ديدم كه يك بالاي آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟»❣ من گفتم دنبال مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم😓 او گفت: همان جا را عميق تر بكنيد، را هم پيدا مي كنيد» صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً شهيد را هم پيدا كردند🤲🌷 ⊰❀⊱ ۴ ⊰❀⊱ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻دل میزنم به دریا،پا میزارم تو جاده، راهی میشم دوباره با پاهای پیاده... ⊰❀⊱ ۴ ⊰❀⊱ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🎬 #کلیپ|#راهیان_نور 🔻دل میزنم به دریا،پا میزارم تو جاده، راهی میشم دوباره با پاهای پیاده... ⊰❀⊱
👇 💠 سرزمین عشق... سرزمین عشق! تنها اسمی که برای این مناطق به ذهنم رسید! فقط بردن نام شلمچه، طلائیه، کانال کمیل و ... کافی‌ست تا بغض راه گلویت را ببندد🌾🌾 مثل حال الان من. اتفاقی نیفتاده، فقط لحظه‌ای تصور کردم روی خاک شلمچه نشسته‌ام! 🔻حاج حسین یکتا دارد شب‌های بله برون را روایت می‌کند: «اینجایی که نشستی شلمچه ایرانه...» بعد از جغرافیا، درس معارف را شروع می‌کند: «بچه‌ها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید اشک است و اشک است و اشک! گریه است و گریه است و گریه! » بعد صحبت‌های بغض آلود آقا: «چنانچه از سیم خاردار می‌خواهی رد بشی، اول باید از سیم خاردار نفست عبور کنی..!»🌾 🔷اصلا فکر کردن به این فضا هم دل را زیر و رو می‌کند، چه برسد به حضور.مثلا تصور کن الان در ورودی یادمان کانال کمیل و حنظله ایستاده‌ای........ ⭕️روبرویت را نگاه کن که نوشته: کانال کمیل، معبری به سوی خدا. کمی جلوتر می‌روی؛ به نزدیکی کانال که می‌رسی، متن دست‌نوشته‌ی یکی از شهدای کانال را می‌بینی: «امروز روز پنجم است که در محاصره‌ایم. آب را جیره بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده است. همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات‌ای پسر فاطمه» 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 💢بعد از این‌ها عجیب می‌چسبد روضه‌ای درست وسط کانال! همانجا که ابراهیم هادی و یاران به یاد تشنگی عزیز زهرا تشنه جان داده اند. یا مثلا کنار اروند را تصور کن با روایت گری حاج حسین کاجی؛ چه آتشی به دل می‌زند این روایت.🥀🥀🥀🥀💧