@kashkuljudy
✴️ #مسواک یا خلال قبل از اذان صبح و در طول روز برای روزه دار
💮 #خلال_قبل_از_اذان_صبح
❓ سوال 1⃣ آیا مسواک زدن و یا خلال کردن دندان قبل از اذان صبح برای روزه دار لازم است؟
✴️ پاسخ: ⬇️
🔆 همه مراجع: کسی که می خواهد روزه بگیرد، لازم نیست پیش از اذان دندان هایش را خلال کند. [1]
...................................................................
❓ سوال 2⃣ حکم استفاده از مسواک، خلال یا نخ دندان در طول روز برای روزه دار چیست؟
✴️ پاسخ: ⬇️
🔆 همه مراجع: اشکال ندارد اما اگر آن را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و #رطوبت آن را فرو ببرد، #روزه_باطل می شود و در صورتی که رطوبت آن در دهان به طوری از بین برود که رطوبت خارج به آن گفته نشود، روزه صحیح است.
🔆 آیات عظام: گلپایگانی، صافی و نوری: ولی اگر بداند که در دهان باقی است بنابر احتیاط واجب نباید آن را فرو ببرد. [2]
💮 #نخ_دندان
.................................................................
✴️ پی نوشت: ⬇️
[1]. توضیح المسائل 16 مرجع، ج 1، م 1570 و 1578؛ رهبری: کتاب احکام روزه، س 84.
[2]. توضیح المسائل 16 مرجع، ج 1، م 1657؛ عروه الوثقی مع التعلیقات، ج 2، کتاب الصوم، فصل فیما یکره للصائم، الرابع؛ منهاج الصالحین، ج 1، م 1004؛ صافی: هدایه العباد، ج 1، م 1314؛ بهجت: وسیله النجاه، م 1112.
...................................................................
✴️
▶️ @kashkuljudy
@kashkuljudy
❇ روزه خواری معذورین ❇
💠 سوال ⁉️
کسی که معذور است می تواند در مقابل دیگران چیزی بخوره و روزه خواری کند؟
💠 سوال :
✍ آیت الله خامنه ای: در صورتي که روزه خواري صدق نکند اشکالي ندارد.
✍ آیت الله مکارم شیرازی: روزه خواری حتی برای افراد معذور در ملا عام قطعا جایز نیست.
✍ آیت الله سیستانی: اگر هتك ماه مبارك باشد جايز نيست.
✍ آیت الله وحید: از این کار در ملأ عام اجتناب نماید.
✍ آیت الله شبیری : انجام کاری که بی احترامی به ماه رمضان یا معرضیت سوء استفاده دیگران نسبت به روزه خواری شود جایز نیست بنابراین در نوع موارد روزه خواری علنی جایز نیست.
✍ آیت الله فاضل : کسی که معذور از روزه گرفتن است باید از خوردن روزه به صورت علنی نزد دیگران خودداری کند و اگر روزه خواری هرچند با عذر شرعی باشد در مقابل دیگران ایجاد مفسده کند حرام و گناه است.
📝 استفتائات موجود در واحد پاسخ به سؤالات اداره تبلیغ اینترنتی حوزه های علمیه
#احکام_روزه
#احکام_روزه_خواری_معذور_بیمار_مسافر
➖➖➖➖➖
✅
🆔 @Kashkuljudy
📣جهت فراگیری احکام، شما هم در نشر آن سهیم شوید
@kashkuljudy
📚 #داستان_آموزنده
👈 خدمتکار پدر و مادر همنشین انبیا است
روزی حضرت موسی علیه السلام در ضمن مناجات به پروردگار خود عرض کرد خدایا می خواهم همنشینی که در بهشت دارم ببینم چگونه شخصی است. جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد یا موسی فلان قصاب در محله فلانی همنشین تو خواهد بود.
حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده، دید جوانی شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است. شامگاه که شد جوان مقداری گوشت برداشت و بسوی منزل روان گردید. موسی از پی او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمی خواهی؟ جوان گفت خوش آمدید. او را به درون برد.
حضرت موسی دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی فرتوت و کهنسال را از درون زنبیل خارج کرد. او را شستشو داده غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد زبان پیرزن به کلماتی که مفهوم نمی شد حرکت نمود.
بعد از آن جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد این پیرزن مادر من است چون مرا بضاعتی نیست که جهت او کنیزی بخرم ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام.
حضرت موسی پرسید آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم می گوید: «غفر الله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیمة فی قبته و درجته» خداوند ترا ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی به همان درجه جایگاه.
موسی علیه السلام فرمود ای جوان بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی.
@kashkuljudy
📚 #داستان_آموزنده
@kashkuljudy
👈 آرام آرام!
امام صادق علیه السلام در روایت مفصلی که اختلاف درجات مردم را در شناخت های معنوی بیان نموده، قضیه ای را شرح داده که خلاصه اش این است:
مرد مسلمانی همسایه ای نصرانی داشت. با او از اسلام سخن گفت و مزایای این دین مقدس را برای او بیان نمود. مرد نصرانی دعوت او را اجابت کرد و اسلام را پذیرفت.
نیمه شب فرا رسید. مرد مسلمان در خانه تازه مسلمان را کوبید. صاحب خانه گفت: کیستی؟ گفت: من فلانی هستم. پرسید: کاری داری؟ پاسخ داد: برخیز وضو بگیرد، لباس در بر کن تا با هم برای نماز برویم!
مرد تازه مسلمان وضو گرفت، لباس پوشید با او به مسجد رفت. دو نفری نماز خواندند تا سپیده صبح دمید آنگاه نماز صبح خواندند، آنقدر ماندند تا هوا کاملا روشن شد. تازه مسلمان به پا خواست که به منزل برود. مرد مسلمان گفت: کجا می روی؟ روز کوتاه است و فاصله تا ظهر کم! او را نشانید تا نماز ظهر را خواند.
باز گفت: فاصله تا نماز عصر کم است. او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم در وقت فضیلت خواند.
تازه مسلمان به پا خواست که به منزل برود. به او گفت: الان اواخر روز است، او را نگاه داشت تا نماز مغرب را خواند. باز تازه مسلمان برخاست که به منزل برود، به وی گفت: فقط یک نماز باقی مانده و آن نماز عشا است! او را نگاه داشت تا وقت فضیلت نماز عشا رسید، نماز عشا را هم خواند و سپس از هم جدا شدند.
نیمه شب فرا رسید، مجددا مسلمان، در خانه تازه مسلمان را کوبید. به صاحبخانه گفت: برخیز وضو بگیر، لباس بپوش، با من برای نماز بیا! تازه مسلمان گفت: برو برای این دین کسی را پیدا کن که از من فارغ البال تر باشد، من کم بضاعتم و عائله دار!
امام علیه السلام فرمود: «أدخله فی شی ء أخرجه منه» این مرد مسلمان، زحمت کشید و او را از نصرانیت و ضلالت به اسلام آورد و دوباره با اعمال نادرست خود، به نصرانیتش برگرداند.
📗 #الکافی، ج2 ،ص43
✍ ثقة الاسلام كلينى
@kashkuljudy
📚 #بریده_کتاب
👈 مثل آب زلال!
@kashkuljudy
آب، گوارا است و صدای آب هم آرامشبخش است؛ اما آبی که زلال باشد، و گرنه آب گِل آلود نه گوارایی دارد و نه آرامش میبخشد.
من و تو مثل آبیم؛ اگر صاف و صادق باشیم، دیگران در کنار ما به آرامش خیال میرسند. چیزی که آدم را زلال و تصفیه میکند تقواست.
تقوا یعنی، نامردی نکن! بیانصاف نباش! حرف کسی را پیش کسی نبر! قرآن از ما همین را میخواهد:
«اتَّقُوا اللهَ» (آلعمران/102)
با تقوا باشید.
📗 #مثل_شاخه_های_گیلاس
✍ محمدرضا رنجبر
@kashkuljudy
📚 #داستان_آموزنده
@kashkuljudy
👈 ضمانت بهشت
ابوبصیر می گوید: من همسایه ای داشتم که پیرو سلطان بود و از راه رشوه و غصب و حرام، ثروت اندوخته بود. او مجلسی برای زنان آوازه خوان آماده می ساخت و همگی نزدش جمع می شوند و خودش نیز شراب می نوشید. من بارها به خودش شکایت بردم و گله کردم؛ ولی او دست برنداشت. چون زیاد پا فشاری کردم. به من گفت: من مردی گرفتارم و تو مردی بر کنار و با عافیت، اگر حال مرا به صاحبت (امام صادق علیه السلام) عرضه کنی، امیدوارم خدا، مرا هم به وسیله تو نجات بخشد.
گفتار او در دلم تاثیر کرد و چون خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، حال او را بیان کردم. حضرت به من فرمود: چون به کوفه باز گردی، او نزد تو می آید، به او بگو: جعفر بن محمد گفت: تو آن چه را بر سرش هستی، واگذار، من نیز بهشت را از خداوند برای تو ضمانت می کنم.
من چون به کوفه باز گشتم، او و دیگران نزد من آمدند. من او را نزد خود نگاهداشتم، تا منزل خلوت شد، آن گاه به او گفتم: ای مرد! من حال تو را به امام صادق علیه السلام گزارش کردم، او گریست و گفت: تو را به خدا! امام صادق علیه السلام به تو چنین گفت. من سوگند یاد کردم که او به من چنین گفت. آن مرد گفت: مرا بس است و سپس رفت.
او پس از چند روز، پیغام فرستاد و مرا خواست. وقتی به دیدارش رفتم، دیدم، پشت در خانه اش برهنه نشسته! به من گفت: ابا بصیر! هر چه در منزل داشتم، به صاحبانش رساندم و در راه خدا دادم؛ حتی لباس هایم را و اکنون آنم که می بینی!
ابو بصیر گفت: من نزد دوستانم رفتم و برایش لباس تهیه کردم. چند روز دیگر گذشت و او دنبالم فرستاد که من بیمارم، نزد من بیا! من نزدش رفتم و برای معالجه او در تلاش بودم، تا این که زمان مرگش فرا رسید. نزدش نشسته بودم که جان می داد. در این میان، لحظه ای بیهوش شد و سپس به هوش آمد و گفت: ابو بصیر! صاحبت به قولش وفا کرد و سپس در گذشت.
من چون حجم به پایان رسید، نزد امام صادق علیه السلام رسیدم و اجازه خواستم. چون خدمتش رفتم، هنوز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راهرو بود که حضرت از داخل اتاق، بی آن که چیزی بگویم، فرمود: ای ابو بصیر! ما به رفیقت وفا کردیم.
📗 #منتهی_الامال، ج 2، ص 247
✍ حاج شیخ عباس قمى
@kashkuljudy
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
@kashkuljudy
#ماست_کیسه_کردن
به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!
وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين.
@kashkuljudy