eitaa logo
كشكول جودی
163 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
51 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم . کشکول مطالب روز ، آموزنده ، ادبی ، روانشناسی ، تربیتی ، حقوقی ، علمی ، اخلاقی ، عرفانی
مشاهده در ایتا
دانلود
1402-05-12 Ameli.mp3
13.1M
📚 موضوع: شعارهای حسینی در قیام عاشورا @KashkulJudy
1402-05-09(panahian).mp3
13.02M
📚 موضوع : نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی 🕐 ۱۴۰۲ @KashkulJudy
زندگی کودکان و بزرگترها 1.mp3
1.45M
گاهی زندگی کودکان و بزرگترها تفاوتی باهم ندارد ...... @KashkulJudy
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 شفا گرفتن چشمان آیت‌الله العظمی بروجردی 🌺 @KashkulJudy
19.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحوم حضرت آیه الله نجفی مرعشی حق پدر و مادر حاج آقا دارستانی @KashkulJudy
33.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی قدیمی از : سینه زنی ماه محرم با مداحی حاج حسین محلوجی در تکیه حاج سید حسن قم سال ۱۳۹۰ بخشــودگی‌اهــلِ‌گــنه‌درصـــفِ‌محـشر وابسته‌به‌یک‌گردش‌چشمان‌حسین‌‌است 🆔 @KashkulJudy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تقویت تمرکز و ذهن در کودکان و بزرگسالان 👤 حکیم حسین خیراندیش 🍏 @KashkulJudy
@KashkulJudy 🎙 مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (رضوان اللّه علیه) نقل می کنند: 🔹هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سه شنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدار شدم و متحیر بودم گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد. 🔸روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنج شنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقاء به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم. 🔹در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت رفقاء آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم، حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید، آنها وسیله ای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند. 🔸در منزل بی حال و بی حس افتاده بودم، بسیار حالم دگر گون شد، در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم. 🔹ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و جپ من نشستند و به همدیگر نگاه می کردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم. ⭕️ در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبداللّه (سلام الله علیه) شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است! کاری نکردم و زادی تهیه ننموده ام؛ شمارا به حق مادرتان زهرا (علیها السلام) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تاءخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم. 🔹بلافاصه پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمرش را تاءخیر اندازد. 🔸خداوند اجابت فرموده بنابر این شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: سَمْعا وَ طاعَهً، سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین (سلام الله علیه)، صعود کردند و رفتند. 🔹در این موقع احساس سلامتی کردم صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت می زدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم، دیدم چشمم را بسته اند و به رویم چیزی کشیده اند خواستم پایم راجمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بسته اند. 🔸دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم شنیدم می گویند: ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد آرام شدند رواندازی که برروی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند، با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کم کم از جا برخاستم و نشستم. 🔹تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمداللّه از آن حالت به کلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهداء (سلام الله علیه) بود آری به خدا. 📎 منبع : کرامات الحسینیه، ص۱۵۹. 🆔 @KashkulJudy
@KashkulJudy ✳️ آمرزش زن بدکاره ثقة الاسلام در کتاب شریف « » که آخرین بخش از کتاب باعظمت اوست از حضرت صادق علیه السلام روایت می‌کند: عابدی از کثرت عبادت پشت ابلیس را شکست. روزی لشکرش را خواند و گفت: کدام یک از شما می‌توانید این عابد را از گردونه عبادت خارج کنید؟ هرکس مکر و حیله خود را بیان کرد ولی مقبول نیفتاد تا یکی از آنان گفت: من او را از راه نماز گمراه می‌کنم. حیله او را پسندید و وی را مأمور به گمراهی کشیدن عابد کرد!! مأمور ابلیس نزدیک صومعه عابد آمد و با نشاطی کم سابقه مشغول عبادت شد و چنان خود را غرق در عبادت نشان داد که عابد مهلت نمی یافت سبب نشاطش را در کثرت عبادت و خسته نشدن بپرسد. عابد منتظر فرصت بود تا در فرصتی مناسب علت نشاط و کثرت عبادت او را پرسید. پاسخ داد: من گناهی مرتکب شدم و پشیمان شدم، پشیمانی از گناه مرا آن چنان در گردونه عبادت قرار داد که نه از کثرت عبادت خسته می‌شوم و نه نشاطم را از دست می‌دهم!! عابد در این زمینه بی آن که عاقلانه بیندیشد و فکر کند که اگر در حال گناه مرگش از راه برسد چه خواهد شد؟ از او راهنمایی خواست. مأمور ابلیس او را تشویق به زنای با زنی بدکار که در شهر معروف به بدکاری بود کرد. عابد نزد آن شتافت. زن با دیدن چهره معصوم و ملکوتی عابد از حضور عابد در محلّه بدکاران شگفت زده شد و بنظر آورد که عابد ساده دل فریب خورده، به او گفت: ای عابد! انسان هرگز با گناه به مقام عبادت و مرتبه قرب نمی رسد، کسی که تو را تشویق به این عمل کرده، قصدش انحراف و گمراهی تو بوده. گناه عامل سقوط است نه وسیله صعود. اکنون به صومعه خود باز گرد که تشویق کننده را نخواهی یافت، چون او را نیافتی یقین کن که شیطان بوده. عابد با بیداری باز گشت، آن چهره شوم را ندید. از این که آن زن سبب شد که دامنش به گناه آلوده نشود بسیار خوشحال شد. از طرفی همان شب آن زن از دنیا رفت. خدا به پیامبر زمانش خطاب کرد: با مردم در تجهیز جنازه او حاضر شوید، زیرا به خاطر هدایت یکی از بندگانم همه گناهانش را بخشیدم و از او درگذشتم و او را مورد آمرزش و رحمت خود قرار دادم. ما را ره توفیق نمودند و بریدیم. _____________ @KashkulJudy